بلندترین داستان غدیر به روایت حذیفه یمانی برای یک جوان ایرانی در مدائن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بلندترین داستان غدیر به روایت حذیفه یمانی برای یک جوان ایرانی در مدائن - نسخه متنی

محمدرضا انصاری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


واقعه غدير خم


ما هنگامى از روز به غدير خم رسيديم [ از اينجا تا آخر خطبه روايت ديگر حذيفه است كه در آن متن كامل سخنرانى حضرت آمده است. بحار الانوار: ج 37 ص 131 تا 133. ] كه اگر گوشت روى زمين مى انداختند از شدت گرما مى پخت. در اين وضعيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نزد ما آمد و دستور داد همه جمع شوند. سپس مقداد، سلمان، ابوذر و عمار را صدا زد و به آنان دستور داد تا سراغ دو درختى كه در آن مكان بود بروند و خار و خاشاك زير آن را تميز كنند. آنان آنجا را تميز و آماده كردند.

پس از آن پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دستور داد سنگها را روى هم بچينند تا منبرى به بلندى قامت آن حضرت شود و پارچه اى روى آن بياندازند.

سخنرانى پيامبر قبل از معرفى اميرالمؤمنين


پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از منبر بالا رفت و به چپ و راست نظر نمود، و منتظر ماند تا
مردم جمع شوند. آنگاه كه همه جمع شدند حضرت خطابه ى خود را چنين آغاز كرد:

حمد خدايى را كه در يگانگى مقام والايى دارد، و در عين يگانگى به مردم نزديك است- تا آنجا كه فرمود- من به بندگى خدا اقرار مى كنم؛ و به ربّانيت او شهادت مى دهم، و آنچه او گفته انجام مى دهم از ترس اينكه اگر انجام ندهم عذابى كوبنده بر من نازل شود. خداوند به من وحى كرده است: 'يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ اِنَّ اللهَ لايَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرينَ'، [ سوره ى مائده: آيه ى 67. ] 'اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر چنين نكنى رسالت او را نرسانده اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى كند. خداوند قوم كافر را هدايت نمى كند'.

اى مردم، من در تبليغ آنچه خداوند نازل كرده كوتاهى نكرده ام. اينك سبب نازل شدن اين آيه را بيان خواهم كرد: چندين بار جبرئيل بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام [ 'سلام' در اينجا بعنوان يكى از اسماء خداوند آورده شده است. ] دستور آورد كه در جمع مردم بگويم و به سياه و سفيد اعلام كنم كه على بن ابى طالب برادرم و خليفه ام و امام پس از من است.

اى مردم، سبب اين تأكيد شناخت من از منافقينى است كه آنچه در قلبشان نيست بر زبان مى آورند، و آن را كوچك مى شمارند در حاليكه نزد خدا امرى عظيم است؛ و نيز اذيتهاى بسيارى كه نسبت به من روا داشته اند. از جمله اينكه بدليل كثرت ملازمت على با من و توجه زياد من به او، مرا 'گوش' اسم گذاردند و خداوند اين آيه را نازل كرد: 'وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ'، [ سوره ى توبه: آيه ى 61. ] 'از آنان كسانى هستند كه

پيامبر را اذيت مى كنند و مى گويند او گوش است' و اگر بخواهم مى توانم آنان را نام ببرم!

بدانيد كه خداوند على را بر مهاجرين و انصار و تابعين، [ تابعين كسانى هستند كه اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را ديده اند، اما خود آن حضرت را نديده اند. ] روستايى و شهرى، عرب و عجم، آزاد و غلام، كوچك و بزرگ، سفيد و سياه، و بر هر موحدى صاحب اختيار و امام مفترض الطاعة قرار داده است.

حكم او بايد اجرا شود و گفته ى او بايد قبول شود و امر او نافذ است. هر كس با او مخالفت كند ملعون است، و هر كس او را تصديق كند مورد رحمت خداوند قرار خواهد گرفت.

اى مردم، در قرآن تفكر كنيد و آيات آن را بفهميد. آيه هاى محكم آن را فرا گيريد و به سراغ آيه هاى متشابه نرويد. بخدا قسم هيچ كس تفسير قرآن را بيان نخواهد كرد مگر كسى كه اينك دستش را گرفته و با دستم بالا مى برم و به شما اعلام مى كنم كه هر كس من صاحب اختيار اويم او صاحب اختيار وى است و آن شخص على است.

اى مردم، على و فرزندان صالح من از نسل او 'ثِقل اصغر' هستند و قرآن 'ثِقل اكبر' است. اين دو از هم جدا نمى شوند تا بر سر حوض كوثر نزد من آيند؛ و بعد از من اميرىِ مؤمنان براى كسى جز او جايز نيست. [ [در روايتى ديگر حذيفه مى گويد: به خدا قسم ما در غدير خم مقابل پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نشسته بوديم. مجلس مملو از مهاجرين و انصار بود. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بپا خاست و فرمود: اى مردم، خداوند به من دستور داده و گفته است: 'يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ'. من به جبرئيل گفتم: قريش درباره ى من چيزهايى مى گويند. جبرئيل دوباره نازل شد و خبر آورد كه 'وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ'.

سپس پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، على بن ابى طالب عليه السلام را صدا زد و اميرالمؤمنين عليه السلام در طرف راست حضرت ايستاد. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اى مردم، آيا شما بر اين باور نيستيد كه من از خود شما بر شما سزاوارترم؟ گفتند: بلى، خدا را شاهد مى گيريم. حضرت فرمود: اى مردم هر كس كه من مولاى اويم اين على مولاى اوست.

شخصى از آن سوى مجلس گفت: يا رسول الله، معنى اين سخن چيست؟ حضرت فرمود: 'هر كس كه من پيامبر اويم اين على امام اوست'. سپس فرمود: 'خدايا دوست بدار هر كه او را دوست دارد و و هر كه او را دشمن مى دارد دشمن بدار. كمك كن هر كه او را كمك كند و خوار كن هر كس او را خوار كند'.

بحارالانوار: ج 37 ص 193. عوالم العلوم: ج 3:15 ص 96.] ]

معرفى اميرالمؤمنين و دعوت براى بيعت


سپس حضرت دست بر بازوى على بن ابى طالب عليه السلام زد و او را بلند كرد. اين در حالى بود كه اميرالمؤمنين عليه السلام از زمانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بالاى منبر آمد يك پله پايين تر در طرف راست آن حضرت قرار داشت و به احترام حضرت متمايل به صورت او ايستاده بود.

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم او را بلند كرد و فرمود: اى مردم، چه كسى صاحب اختيار شماست؟ مردم جواب دادند: خدا و رسولش. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

بدانيد كه هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست. خدايا، دوست بدار هر كه او را دوست دارد و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد. كمك كن كسى كه او را كمك مى كند و خوار كن كسى كه او را خوار كند. خداوند با ولايت و امامت على دين شما را كامل كرد.

هيچ آيه اى نيست كه خداوند در آن مؤمنين را خطاب كرده مگر اينكه او اولين مخاطب آن است. [ يعنى على عليه السلام رئيس مؤمنان و امير آنان است. ] خداوند در سوره ى 'هل اتى' شهادت به بهشت نداده مگر براى او، و آن را درباره ى غير على نازل نكرده است. فرزندان هر پيامبر از نسل اويند، اما فرزندان من از نسل على هستند. غير شقى با على دشمنى نمى كند، و غير باتقوا او را دوست نمى دارد.

سوره ى 'والعصر' [ جملاتى كه با قلم سياه داخل گيومه در اين پاراگراف آمده ترجمه ى آيات سوره ى والعصر است كه به صورت ضمنى تفسير شده است: 'بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، وَالْعَصْرِ، اِنَّ الاْ نْسانَ لَفى خُسْرٍ، اِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ'. ] درباره ى على نازل شده و تفسير آن چنين است: قسم
بحق خداى روز قيامت 'انسان در زيان است' و آنها دشمنان آل محمد هستند، 'مگر آنانكه ايمان آوردند' به ولايتشان 'و اعمال صالح انجام دادند' با همدلى با برادرانشان 'و يكديگر را به صبر سفارش كردند' در غيبت امام غايبشان.

اى مردم، به خدا و پيامبرش و نورى كه نازل كرده ايمان آوريد. خداوند نور را در من و على و در نسل او تا مهدى قرار داده كه حق الهى را از دشمنان خواهد گرفت.

اى مردم، من پيامبر خدايم و پيش از من پيامبرانى گذشته اند. بدانيد كه على و فرزندانش بعد او كه از صلب اويند، به صبر و شكر توصيف شده اند.

اى مردم، بيشتر پيشينيان شما گمراه شدند. من صراط مستقيم خدايم كه به شما امر كرده هدايت را از آن راه بپيماييد، و پس از من على و بعد از او فرزندان من از نسل وى كه امامان هدايت كننده به سوى حق هستند.

من براى شما بيان كردم و فهماندم و بعد از من على به شما مى فهماند. بدانيد كه پس از خطبه ام شما را به دست دادن با من بعنوان بيعت با او و اقرار به ولايتش دعوت مى كنم.

بدانيد كه من با خدا بيعت كرده ام و على هم با من بيعت كرده است؛ و من از شما براى او از طرف خدا بيعت مى گيرم. پس هر كس بيعت را بشكند به خود ضرر مى زند، و هر كس به آنچه عهد كرده وفادار بماند خداوند به او اجر عظيمى خواهد داد.

اى مردم، شما بيش از آنيد كه با يك دست با من بيعت كنيد. [ يعنى من يك دست دارم و شما جمعيت بسيارى هستيد و ممكن است بعضى از شما نتوانيد بيعت كنيد. ]

خداوند به من دستور داده تا از شما اقرار بگيرم درباره ى پيمانِ امير بودن على بن ابى طالب و امامانى كه بعد از وى از فرزندان من و از صلب او هستند همانگونه كه به شما آموختم. پس حاضران به غايبان
برسانند.

پس بگوييد: 'ما شنيديم و اطاعت مى كنيم و راضى هستيم به آنچه از طرف خدا رسانده اى. بر سر اين مطلب با قلبها و زبانها و دستانمان با تو بيعت مى كنيم، و بر آن زنده ايم و مى ميريم و مبعوث مى شويم. تغيير نمى دهيم و تبديل نمى كنيم و شك و شبهه به دل راه نمى دهيم. پيمان و عهد محكم از قلب و زبانمان با خدا و تو و على و حسن و حسين و امامانى كه ذكر كردى مى بنديم، و چيزى را جايگزين آن نمى كنيم و اين مطلب را به هر كس كه ببينيم ابلاغ مى كنيم'.

مراسم بيعت غدير


مردم شروع كردند به گفتن 'بلى، شنيديم و امر خدا و رسولش را اطاعت مى كنيم و با قلبهايمان به آن ايمان آورديم'. [ [در روايتى حذيفه مى گويد: به خدا قسم معاويه را ديدم كه برخاست و با تكبر به راه افتاد و با عصبانيت از مجلس بيرون رفت. او دست راستش را بر شانه ى ابوموسى اشعرى و دست چپش را بر شانه ى مغيرة بن شعبه تكيه داده بود و مى گفت: 'ما محمد را در اين گفتارش تصديق نمى كنيم و به ولايت على اقرار نخواهيم كرد'.

خداوند درباره ى اين عمل او آيه اى نازل كرد: 'فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلّى، وَ لكِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلّى، ثُمَّ ذَهَبَ اًِّلى أَهْلِهِ يَتَمَطّى، أَوْلى لَكَ فَأَوْلى، ثُمَّ أَوْلى لَكَ فَأَوْلى'، يعنى 'نه تصديق كرد و نه نماز خواند، ولى تكذيب كرد و پشت نمود، سپس با تكبر به سوى يارانش رفت، عذاب مستحق توست...'، "سوره ى قيامت: آيات 31 تا 34".

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم تصميم گرفت معاويه را بازگرداند و به قتل برساند، اما جبرئيل اين آيه را آورد: 'لاتُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ'، يعنى 'در اين باره سخنى مگو كه عجله نكرده باشى'، "سوره ى قيامت: آيه ى 16". پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با اين دستور سكوت نمود.

بحارالانوار: ج 37 ص 194. عوالم العلوم: ج 3:15 ص 96.] ]

سپس براى بيعت به طرف پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و على عليه السلام ازدحام كردند تا آنجا كه "از كثرت جمعيت و كمى وقت" نماز ظهر و عصر در يك وقت خوانده شد، و مراسم در بقيه ى روز ادامه يافت تا آنكه نماز مغرب و عشاء نيز در
يك وقت خوانده شد.

هر بار كه گروهى از مردم نزد حضرت مى آمدند پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمود: 'حمد خدايى را كه ما را بر جهانيان فضيلت داد'. [ [در روايت ديگر آمده است: در غدير خيمه ى حذيفه كنار خيمه ى اصحاب سقيفه قرار داشت. حذيفه از داخل خيمه اش شنيد يكى از آنان مى گويد: بخدا قسم محمد احمق است اگر گمان مى كند امر خلافت بعد از او به على مى رسد. ديگرى گفت: آيا او را احمق مى نامى و نمى دانى كه او ديوانه است؟ زيرا نزديك بود در مقابل زن ابن ابى كبشه بيهوش شود!!! سومى گفت: او را رها كنيد. مى خواهد احمق باشد يا ديوانه! آنچه مى گويد نخواهد شد!

حذيفه از سخنان آنان برآشفت. از اين رو گوشه ى خيمه را بالا زد و سرش را داخل خيمه ى آنها نمود و گفت: در حاليكه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بين شما هست و وحى خدا بر شما نازل مى شود چنين مى كنيد؟ به خدا قسم فردا صبح اين خبر را به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم خواهم گفت.

- اى حذيفه تو اينجا بودى و آنچه گفتيم شنيدى؟! اين مطلب را كتمان كن كه حق همسايگى امانتدارى است!

- اين از آن همسايگى ها و مجالسى نيست كه بايد امانتدارى كرد! اگر من اين جريان را از خدا و رسولش پنهان كنم نسبت به آنان دلسوزى نكرده ام.

- اى بنده ى خدا، هر چه مى خواهى بكن! بخدا قسم نزد پيامبر سوگند ياد مى كنيم كه ما چنين سخنى نگفته ايم و تو بر ما دروغ بسته اى. گمان مى كنى سخن تو را مى پذيرد و سخن ما سه نفر را تكذيب مى كند؟

- بعد از آنكه دِينَم را نسبت به خدا و رسولش ادا نمودم، مهم نيست كه شما چه بگوييد!

فردا صبح حذيفه نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم رفت در حاليكه على عليه السلام نزد حضرت با شمشير ايستاده بود سخنان آنها را به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم خبر داد. حضرت سراغ آنان فرستاد و آنها را نزد خود احضار كرد و فرمود: چه گفته ايد؟ گفتند: بخدا قسم ما چيزى نگفته ايم و اگر از ما سخنى به شما رسيده به ما دروغ بسته اند! جبرئيل اين آيه را نازل كرد: 'يَحْلِفُونَ بِاللهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمََْ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ اًِّسْلامِهِمْ'، يعنى 'به خدا سوگند ياد مى كنند كه آن سخن را نگفته اند در حاليكه سخن كفر را بر زبان آورده اند و بعد از مسلمان شدنشان كافر شده اند'. "سوره ى توبه: آيه 74".

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: هر چه مى خواهند بگويند! من از آنان نمى ترسم و شمشيرم بر دوشم است. اگر آنها قصد سوئى نسبت به من داشته باشند من هم با آنان مقابله خواهم كرد.

جبرئيل به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم گفت: 'صبر كن براى مقدرى كه خواهد شد'، و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آنچه جبرئيل گفته بود به على عليه السلام خبر داد، و على عليه السلام گفت: در برابر مقدرات پروردگار صبر خواهم كرد.

بحارالانوار: ج 37 ص 152. عوالم العلوم: ج 3:15 ص 53.] ]

نشانه هاى فتنه در غدير


تمام مردم با آن حضرت بيعت كردند و چيزى نگفتند. ابوبكر و عمر قبل از بيعت به طرف جحفه رفته بودند. [ يعنى براى فرار از بيعت پس از خطبه و قبل از بيعت از غدير خم خارج شده و به جحفه رفته بودند. ] پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شخصى را فرستاد و آن دو را بازگرداند و با خشم و شدت آنان را مورد خطاب قرار داد و فرمود: اى پسر ابى قحافه و اى عمر، با على بر صاحب اختيارى بعد از من بيعت كنيد!

آنها سؤال كردند: آيا اين امر از طرف خدا و رسول اوست؟ پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پاسخ داد: 'آيا چنين امرى از غير خدا امكان دارد؟ بلى اين امر از طرف خدا و رسول اوست'. آن دو نيز بيعت كرده و رفتند. [ [در روايتى ديگر حذيفه مى گويد: پس از سخنرانى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، شخصى به نام 'فهرى' برخاست و گفت: آيا اين سخنان را از نزد خود گفتى يا پروردگارت به تو امر كرده بود؟

حضرت فرمود: خداوند به من دستور داده بود. فهرى گفت: خدايا، سنگى از آسمان بر ما بفرست. هنوز به نزديك اثاثيه خود نرسيده بود كه سنگى از آسمان بر او فرود آمد و او را خونين و مجروح كرد و همانجا بر زمين افتاد و كشته شد. سپس خداوند اين آيه را نازل نمود: 'سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ'، يعنى 'درخواست كننده اى عذاب واقع را درخواست نمود'. "سوره ى معارج: آيه ى 1". بحارالانوار: ج 37 ص 136.] ]

توطئه بر ضد غدير: قتل پيامبر و صحيفه ملعونه اول


با پايان يافتن مراسم بيعت، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با كاروان از غدير حركت كردند؛ و يك روز و شب سير كردند تا به كوه بلند هَرْشى رسيدند. منافقينى كه نقشه ى قتل پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را كشيده بودند جلوتر از حضرت ظرفهاى بزرگى به قله كوه بردند و آنها را پر از شن كرده و پنهان شدند. [ مردم به دليل صعب العبور بودن كوه هرشى آن را دور زده و بالاى كوه نمى آمدند. اما پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم قصد داشت از بالاى كوه برود و آن عده نيز براى انجام مقاصد شومشان بالاى كوه رفتند. ]

حذيفه ادامه داد: پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، من و عمار را صدا زد و به او دستور داد تا از پشت سر شتر را راهنمايى كند و من هم افسار شتر را بگيرم، تا آنكه به قله ى كوه رسيديم.

ناگهان افرادى كه پنهان شده بودند از پشت سر ما هجوم آورده و ظرفهاى پر از شن را به طرف پاهاى شتر غلطاندند. شتر وحشت كرد و نزديك بود بِرَمَد و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را بر زمين بياندازد كه حضرت با صداى
بلند فرمود: 'حركت مكن كه جاى نگرانى نيست'!

ناگهان شتر به قدرت پروردگار به زبان عربى فصيح به سخن آمد و گفت: 'يا رسول الله، تا هنگامى كه شما بر پشت من نشسته اى دست از پا خطا نكرده و از جايم تكان نمى خورم'!

توطئه كنندگان به خيال اينكه شتر رميده است به طرفش هجوم آوردند تا آن را بيشتر بِرَمانند. من و عمار در آن شب ظلمانى با شمشيرهايمان به آنها حمله كرديم. با حمله ى ما، منافقين فرار كرده و از نقشه اى كه پيش بينى كرده بودند مأيوس شدند.

معرفى توطئه گران ضد غدير


حذيفه در ادامه داستان براى جوان ايرانى چنين گفت: من از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پرسيدم: يا رسول الله، اينها چه كسانى بودند كه چنين نقشه اى داشتند؟

- اى حذيفه، اينان منافقين در دنيا و آخرتند!

- يا رسول الله، آيا گروهى نمى فرستى تا آنان را به قتل برسانند؟

- خداوند به من دستور داده آنان را افشا نكنم، و دوست ندارم مردم بگويند: 'او كسانى از قوم و اصحابش را به دين خود فرا خواند و آنان پذيرفتند؛ و با كمك آنان جنگيد و بر دشمنانش پيروز شد و سپس آنان را به قتل رساند'. اى حذيفه، خداوند در كمين آنان است. پروردگار مهلت كمى به آنها داده و پس از آن به عذاب سختى دچارشان خواهد كرد.

- يا رسول الله، اين منافقين چه كسانى هستند؟ آيا از مهاجرينند يا از انصار؟

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آنان را يك به يك براى من نام برد. بعضى از آنها افرادى بودند كه دوست نداشتم در بين آنان باشند، و تعجب كردم.

/ 12