تبیان، دستیار زندگی
خداوند پس از خلافت مقام ولى عهدى را متمم و مكمل امر اسلام و موجب عزت و صلاح مسلمانان قرار داده است و بر خلفاى خود در استوار داشت آن الهام فرموده كه كسى را براى این كار انتخاب كنند كه سبب زیادى نعمت و مشمول عافیت‏شود. و خداوند مكر و حیله اهل شقاق و دشمنى و
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عهدنامه ‏ولایت عهدى امام رضا(علیه السلام) به دست خط مامون

امام رضا

مامون به خط و انشاى خویش عهدنامه ولایت عهدى امام رضا (علیه السلام) را نوشت و بر آن نیز شاهد گرفت امام رضا (علیه السلام) نیز به خط شریف خود بر این عهدنامه نگاشت و این عهدنامه را عموم مورخان یاد كرده‏اند. على بن عیسى اربلى در كشف الغمة مى‏نویسد: در سال 670 یكى از خویشانم از مشهد شریف آن حضرت بدینجا آمد و با وى عهدنامه‏اى بود كه مامون به خط خویش آن را نوشته بود. در پشت این عهدنامه خط امام (علیه السلام) بود. پس جاى قلمهاى وى را بوسیدم و چشمم را در بوستان كلامش گردش دادم و دیدن این عهدنامه را از الطاف و نعمتهاى الهى پنداشتم و اینك آن را حرف به حرف نقل مى‏كنم آنچه به خط مامون در این عهدنامه نوشته شد، چنین است:

«بسم الله الرحمن الرحیم. این نامه‏اى است كه عبد الله بن هارون رشید، امیر مؤمنان، آن را به ولى عهد خود على بن موسى بن جعفر نگاشته است. اما بعد همانا خداوند عز و جل دین اسلام را برگزید و از میان بندگان خود پیغمبرانى برگزید كه به سوى او هدایتگر و رهنما باشند و هر پیغمبر پیشین به آمدن پیامبر پس از خود نوید داده و هر پیامبر بعدى پیامبر پیش از خود را تصدیق كرده است. تا این كه دوره نبوت پس از مدتى فترت و كهنه شدن علوم و قطع گردیدن وحى و نزدیك شدن قیامت‏به محمد (صلی الله علیه وآله) خاتمه یافت.

پس خداوند به وجود او سلسله پیغمبران را پایان داد و او را بر آنان شاهد و گواه امین گرفت و كتاب عزیز خود را بر او نازل فرمود چنان كتابى كه از پیش رو و پشت‏سر باطل را بدان راه نیست و تنزیلى است از جانب خداوند حكیم و ستوده (1) كه در آنچه حلال و حرام كرده و بیم و امید داده و بر حذر داشته و ترسانیده و امر و نهى كرده هرگز تصور باطلى نمى‏رود تا حجتى رسا بر مردم بوده باشد و هر كس كه راه گمراهى و هلاكت‏سپارد از روى بینه و دلیل و آن كس كه به نور هدایت زندگى جاویدان یافته از روى بینه و دلیل باشد، و یقینا خداوند شنواى داناست (2) . پس پیامبر (صلی الله علیه وآله) ، پیغام خدا را به مردم رسانید و آنان را به وسیله آموختن حكمت و دادن پند و اندرز و مجادله نیكو به سوى خدا فراخواند و سپس به جهاد و سخت گیرى با دشمنان دین مامور شد تا این كه خدا او را نزد خود برد و آنچه در نزدش بود براى وى برگزید.

بر كسى كه خداوند او را در زمین خود خلافت داده و بر خلق خویش امین كرده است‏سزاوار است كه خود را در راه كوشش براى خدا به زحمت اندازد و آنچه مورد رضایت و طاعت اوست مقدم شمارد و خود را آماده انجام كارهایى كند كه با احكام خدا و مسئولیتى كه در نزد او دارد سازگار باشد و در آنچه خدا به عهده او گذارده به حق و عدالت‏حكم كند

چون دوران نبوت پایان یافت و خدا وحى و رسالت را به محمد (صلی الله علیه وآله) خاتمه داد و قوام دین و نظام امر مسلمانان را به خلافت و اتمام و عزت آن قرار داد و قیام به حق خداى تعالى در طاعتى است كه به وسیله آن واجبات و حدود خدا و شرایع اسلام و سنتهاى آن برپا شود و جنگ و ستیز با دشمنان دین انجام گردد. بنابراین بر خلفاست كه درباره آنچه خداوند آنان را حافظ و نگهبان دین و بندگانش قرار داده است‏خدا را فرمان برند و بر مسلمانان است كه از خلفا پیروى كرده آنان را در مورد اقامه حق خدا و بسط عدل و امنیت راهها و حفظ خونها و اصلاح در میان مردم و اتحادشان از راه دوستى كمك و یارى كنند. و اگر بر خلاف این دستور عمل كنند، رشته اتحاد مسلمانان سست و لرزان و اختلاف خود و جامعه‏شان آشكار و شكست دین و تسلط دشمنانشان ظاهر و تفرقه كلمه و زیان دنیا و آخرت حاصل مى‏شود.

پس بر كسى كه خداوند او را در زمین خود خلافت داده و بر خلق خویش امین كرده است‏سزاوار است كه خود را در راه كوشش براى خدا به زحمت اندازد و آنچه مورد رضایت و طاعت اوست مقدم شمارد و خود را آماده انجام كارهایى كند كه با احكام خدا و مسئولیتى كه در نزد او دارد سازگار باشد و در آنچه خدا به عهده او گذارده به حق و عدالت‏حكم كند همان گونه كه خداوند عز و جل به داوود مى‏فرماید:

اى داوود ما تو را در روى زمین خلیفه قرار دادیم پس میان مردم به حق حكم كن و از هواى نفس پیروى مكن كه تو را از طریق خدا گمراهت‏سازد و كسانى كه از راه خدا گمراه مى‏شوند براى آنان عذاب سختى است زیرا كه روز حساب را فراموش كرده‏اند.(3) و نیز خداوند عز و جل فرمود: پس سوگند به پروردگارت هر آینه تمام مردم را از آنچه انجام مى‏دهند بازخواست‏ خواهیم كرد. (4)

و نیز در خبر است كه عمر بن خطاب گفت: اگر در كرانه فرات بره‏اى تباه گردد مى‏ترسم كه خداوند مرا از آن مؤاخذه كند و سوگند به خدا كه هر كس در مورد مسئولیت فردى‏یى كه بین خود و خداى خود دارد در معرض امر بزرگ و خطر عظیمى قرار گرفته پس چگونه است‏حال كسى كه مسئولیت اجتماعى را به عهده دارد؟در این امر اعتماد بر خدا و پناهگاه و رغبت‏به سوى اوست كه توفیق عصمت و نگهدارى كرامت فرماید و به چیزى هدایت كند كه در آن ثبوت حجت است و به خشنودى و رحمت‏خدا رستگارى فراهم آید.

امام رضا

و در میان امت آن كه از همه بیناتر و براى خدا در دین و بندگان او خیرخواهتر از خلایقش در روى زمین است‏خلیفه‏اى است كه به اطاعت از كتاب او و سنت رسولش عمل كند و با تمام كوشش، فكر و نظرش را درباره كسى كه ولى عهدى او را بر عهده مى‏گیرد به كار برد و كسى را به رهبرى مسلمانان برگزیند كه بعد از خود آنها را اداره كند و با الفت جمعشان كند و پراكندگیشان را به هم آورد و خونشان را محترم شمارد و با اذن خدا تفرقه و اختلاف آنها را امن و آرامش دهد و آنان را از فساد و تباهى و ضدیت میان یكدیگر نگه دارد و وسوسه و نیرنگ شیطان را از آنان دفع كند.

زیرا خداوند پس از خلافت مقام ولى عهدى را متمم و مكمل امر اسلام و موجب عزت و صلاح مسلمانان قرار داده است و بر خلفاى خود در استوار داشت آن الهام فرموده كه كسى را براى این كار انتخاب كنند كه سبب زیادى نعمت و مشمول عافیت‏شود. و خداوند مكر و حیله اهل شقاق و دشمنى و كوشش تفرقه‏اندازان و فتنه جویان را درهم شكند.

از موقعى كه خلافت ‏به امیر مؤمنان رسیده است تلخى طعم آن را چشیده و از سنگینى بار خلافت و تكالیف سخت آن آگاه شده و وظیفه مشكلى را كه خلیفه در مورد اطاعت‏خدا و مراقبت دین باید انجام دهد، دانسته است. از این رو همواره در مورد آنچه كه موجب سرفرازى دین و ریشه كن كردن مشركان و صلاح امت و نشر عدالت و اقامه كتاب و سنت است، جسم خود را به زحمت انداخته و چشمش را بیدار نگهداشته و بسیار اندیشه كرده است.

اندیشه در این مسئله او را از آرامش و راحت و از آسایش و خوشى بازداشته است زیرا بدانچه خداوند از آن سوال خواهد كرد آگاه است و دوست دارد كه به هنگام دیدار خدا، در امر دین و امور بندگانش خیرخواه بوده باشد و براى ولى عهدى كسى را برگزیند كه حال امت را مراعات كند و در فضل و دین و پارسایى و علم از دیگران برتر باشد و در قیام به امر خدا و اداى حق او بیشتر از دیگران به وى امید بسته شود.

پس اى خاندان امیر مؤمنان و كسانى كه از فرماندهان و نظامیان و عموم مسلمانان در شهر هستید به نام خدا و بركاتش و به حسن قضاى او درباره دین و بندگانش براى امیر مؤمنان و براى على بن موسى الرضا پس از او بیعت كنید. چنان بیعتى كه دستهاى شما باز و سینه‏هایتان گشاده باشد و بدانید كه امیر مؤمنان این كار را براى اطاعت امر خدا و براى خیر خود شما انجام داد و خدا را سپاسگزار باشید

از این رو براى رسیدن به این مقصود شب و روز به پیشگاه خدا مناجات كرد و از او استخاره كرد كه در انتخاب ولى عهد كسى را به او الهام فرماید كه خشنودى و طاعت‏خدا در آن باشد و در طلب این مقصود، در افراد خاندان خود از فرزندان عبد الله بن عباس و على بن ابى طالب دقت نظر كرد و در احوال مشهورترین آنان از لحاظ علم و مذهب و شخصیت ‏بسیار بررسى كرد، تا آن كه به رفتار و كردار همگى آگاه شد و آنچه درباره آنان شنیده بود به مرحله آزمایش درآورد و خصوصیات و احوال آنها را مكشوف داشت و پس از طلب خیر از خدا و بجاى آوردن كوشش فراوان در انجام فرمایشهاى الهى و اداى حق او درباره بندگان و شهرهایش و تحقیق در افراد آن دو خاندان، كسى را كه براى احراز این مقام انتخاب كرد على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى طالب است.

زیرا كه فضل والا و دانش سودمند و پاكدامنى ظاهر و زهد بى‏شائبه و بى‏اعتنایى او به دنیا و تسلیم بودن مردم را درباره وى از همه بهتر و بالاتر دید و براى او آشكار شد كه همگى زبانها در فضیلت او متفق و سخن مردم درباره‏اش متحد است و چون همیشه به فضیلت از زمان كودكى و جوانى و پیرى آشنا و آگاه بود لذا پیمان ولى عهدى و خلافت پس از خود را با اعتماد به خدا، به نام او بست و خدا نیك مى‏داند كه این كار را براى از خود گذشتگى در راه خدا و دین و از نظر اسلام و مسلمانان و طلب سلامت و ثبوت حق و نجات و رهایى در روزى كه مردم در آن روز در پیشگاه پروردگار عالمیان به‏پا خیزند، انجام داد.

اكنون امیر مؤمنان فرزندان و خاندان و خواص خود و فرماندهان و خدمتكارانش را دعوت مى‏كند كه ضمن اظهار سرور و شادمانى در امر بیعت پیشدستى كنند و بدانند كه امیر مؤمنان طاعت‏خدا را بر هواى نفس درباره فرزند و اقوام و نزدیكان خویش مقدم شمرد و او را ملقب به رضا كرد. زیرا كه او مورد پسند و رضاى امیر مؤمنان است.

پس اى خاندان امیر مؤمنان و كسانى كه از فرماندهان و نظامیان و عموم مسلمانان در شهر هستید به نام خدا و بركاتش و به حسن قضاى او درباره دین و بندگانش براى امیر مؤمنان و براى على بن موسى الرضا پس از او بیعت كنید. چنان بیعتى كه دستهاى شما باز و سینه‏هایتان گشاده باشد و بدانید كه امیر مؤمنان این كار را براى اطاعت امر خدا و براى خیر خود شما انجام داد و خدا را سپاسگزار باشید كه مرا بدین امر ملهم كرد و آن در اثر حرص و اصرارى بود كه مرا به رشد و صلاح شما بود و امیدوار باشید كه این كار در جمع الفت و حفظ خونها و رفع پراكندگى و محكم كردن مرزها و قوت دین و سركوبى دشمنان و استقامت امور شما موثر است و فایده آن به شما بازمى‏گردد و بشتابید به سوى طاعت‏خدا و فرمان امیر مومنان كه اگر بشتابید موجب امنیت و آسایش است و خدا را در این امر سپاس گزارید كه اگر خدا خواهد بهره آن را خواهید دید».

این نامه را عبدالله مامون در روز دوشنبه هفتم ماه رمضان سال 201، به دست‏ خود نگاشت.

پى‏نوشت‏ها:

1 - فصلت / 42

2 - انفال / 42

3 - ص / 26

4 - حجر / 93 - 92

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منبع :

كتاب سیره معصومان، ج 5، ص 161 ؛ نویسنده: سید محسن امین  ،ترجمه: على حجتى كرمانى

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.