رضاشاه ضد دین نیست؟!
نگاهی به مصاحبه اخیر دکتر زیباکلام که رضا شاه را فردی دارای اعتقادات دینی می دانست
دکتر صادق زیباکلام از اساتید علوم سیاسی است که صراحت کلام و نگاه متفاوتش به پدیدارهای تاریخی و سیاسی وجه ممیزه او با بسیاری از پژوهشگران این عرصه است. کتاب "ما چگونه ما شدیم" و "سنت و مدرنیته " او از کتابهایی بود که اولی بنیانهای مارکسیستی تفسیر عقب ماندگی ایران در سده های اخیر را مورد نقد قرار می داد و دومی تفسیرهای رسمی و رایج از تاریخ قاجار بویژه عصر ناصری را مورد تردید قرار می داد. هر دو این آثار به عنوان آثاری تحقیقی و اما چالش برانگیز محافل مختلف دانشگاهی مرتبط را تحت الشعاع قرار داد. اخیرا در راستای نگاه انتقادی ایشان به نحوه تاریخ نگاری رسمی ، او به موضوع رضاشاه و نقش او در تاریخ معاصر پرداخته که سه گزاره اصلی را مد نظر قرار می دهد: الف) رضا شاه بانی اصلی مدرنیزاسیون ایران و گذار از جامعه ای سنتی به جامعه ای مدرن با نهادهایی مانند دانشگاه، ارتش، دادگستری، راه آهن و ....بوده است ب) رضا شاه عامل انگلیسی ها نبوده و نسبتی با آنها ندارد ج) رضا شاه رویکرد ضد دینی نداشته و حتی فردی با مختصات دینی بوده است.
ما در این نوشتار به نقد و تحلیل بخش سوم نظریات آقای دکتر زیباکلام درباره نسبت رضا شاه و دین و سیاستهای او در این زمینه می پردازیم.
رضا شاه مذهبی از نگاه زیباکلام
دکتر زیبا کلام اخیرا طی مصاحبه ای با ماهنامه نسیم بیداری چنین بیان کرد: رضاشاه ضددین و ضد اسلام نبود. ...اتفاقاً رضاشاه کاملاً دارای اعتقادات سنتی دینی بودهاست. برای شفای پسرش محمدرضا که بعداً شاه شد، و به واسطه بیماری مهلکی که پبدا کرده بود و اکثراً قطع امید کرده بودند، رضاشاه به مشهد میرود و متوسل به حضرت امام رضا (ع) میشود. ... مدت کمی بعد از توسل رضاشاه به امام رضا (ع) تب پایین میاید و چند روز بعدش قطع میشود و پسرش بهبود مییابد.
رضا خان دیندار، رضاخان دین گریز و رضاخان دین ستیز
این بخش یکی از مهمترین مباحثی است که می بایست مورد توجه قرار گیرد. ما برای فهم باورهای مومنانه یک فرد راهی جز تحلیل رفتارهای مرتبط با باورهای او نداریم. فاصله 9 دهه ما از عصر رضا خان و عدم امکان کنکاش منویات ذهنی او را به ما نمی دهد. از رضا شاه کتاب و یا یادداشتهای مستقیمی برجای نمانده که کنه ذهن او از تحلیلهای روانشناختی به دست آید. مبنای تحلیل ما درباره او رفتارها و کنش های او در طی سالهای حیات سیاسی اش است.
یکی از راه های درک باورهای مومنانه یک فرد انجام مناسک و رفتارهای دینی بر مبنای باورهای دینی در زندگی اجتماعی و فردی است. به نظر می رسد دو مثال ذیل به روشنی نشان می دهد که میزان بور رضا شاه به باورهای دینی به چه اندازه بوده است.
درباره مثالی که دکتر زیبا کلام به عنوان باورهای دینی رضا شاه ارائه داده است باید اشاره کرد که این رفتار بر مبنای نص صریح قرآن ، رفتار فطری تمام انسانها در شرایط خطر و نامیدی است و ارتباطی با دینداری او در بقیه مراحل زندگی ندارد. خداوند در سوره عنکبوت می فرماید: فَإِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ
و هنگامی که بر کشتی سوار می شوند خدا را خالصانه و از اعماق جان می خوانند؛ و چون به خشکی رساند و نجاتشان داد، به ناگاه شرک میورزند.
به نظر می رسد ارائه یکی دو کنش تاریخی رضا شاه قابلیت تعمیم به کل نظام باوری او را ندارد و کلیت سیاستهای اجتماعی و سبک زندگی فردی او نشان می دهد که او سکولار و حتی لاییک نبوده است، بلکه موضعی ضد دین داشته است
از جمله آیاتی که فطری بودن دعا و تضرع به درگاه خداوند از آنها استفاده می شود آیة 8 و 45 سورة زمر و 12 یونس و 33 روم و 40 و 41 و 63 انعام است. این آیات بیانگر این حقیقت اند که انسانها ذاتاً و از درون پیوندی ناگسستنی با خداوند دارند و این پیوند به هنگام بروز شداید و بلاها خود را نشان می دهد. انسان دعایی غریزی و درخواستی فطری دارد که با زبان فطرتش از پروردگارش حاجت می خواهد؛ لکن هنگامی که غرق نعمت و رفاه است، دلش به اسباب ظاهری و مادی خوش است و آن اسباب را شریک پروردگارش می گیرد و امر بر او مشتبه می شود و خیال می کند که از پروردگارش چیزی نمی خواهد و دعایی نمی کند؛ اما وقتی این سببها و وسایل از کار میافتد و گرفتاریها روی می آورد، آن وقت می فهمد که جز خدا کسی برآورندة حاجتش و جوابگوی درخواستش نیست. از این رو، مجدداً به توحید فطری اش برمی گردد و همة اسباب را از یاد می برد و روی دل سوی خداوند کریم می کند. لدا این شرایط اضطراری را نمی توان به عنوان باورهای دینی رضاخان محسوب کرد.
رضا شاه و ماه محرم از کاه و گل بر سر تا ممنوعیت عزاداری:
رضا شاه در سالهایی که برای رسیدن به قدرت تلاش می کرد ، برای نشان دادن خود به عنوان فردی مذهبی که عامه مردم از او به خاطر دیانتش حمایت کنند از هر کاری رویگردان نبود. حسناعظامقدسی از رجال دوره رضا خان در خاطراتش مینویسد : « در میدان توپخانه که مراسم عزاداری برقرار بود، صاحب منصبان در جلو و جلوی آنان سردار سپه (رضا خان) با یقه باز و روی سرش کاه و غالب آنان بر سرشان گِل زده بودند و پا برهنه وارد بازار شدند ... به همین خاطر مردم عامه رضاخان را فردی مذهبی به حساب آوردند.
داوود امینی نیز در این باره مینویسد : رضاشاه در نمایشی مذهبی در مراسم عزاداری ماه محرم شرکت کرد و پیشاپیش دستههای سینهزنی حرکت نمود. پای خویش را برهنه ساخت و کاهگل بر سر ریخت. و در مراسم شام غریبانِ دسته قزاقها شرکت و با بازوبند مشکی، سری برهنه و شمعی در دست به نوحه سرایی و سوگواری پرداخت. اما وی پس از رسیدن به قدرت در ابتدا تلاش کرد برنامه های عزاداری را از شکل سنتی خارج کند. اما نهایتا در سال 1316 به نام مبارزه با "خرافات"!!! رضا شاه دستور منع کامل و نعطیلی تمام مراسم ماه محرم و عزاداری ها را صادر کرد. آیینها ی مرم که از آینن ها و مناسک جدی و هویت بخش مذهب شیعه هستند و سابقه ای 14 قرنی در پهنه تمدنی ایران دارد یک شبه با یک بخشنامه ممنوع شد. وزارت داخله (کشور) حکومت پهلوی در اسفند ماه 1316 ه.ش طی بخشنامه ای به تمام استانداری ها و فرمانداری ها اعلام کرد:
«... جلوگیری از روضه خوانی و خارج کردن خرافات از سر مردم و آشنانمودن به اصول تمدن، امروزه رسالت اساسی داخلی دولت است...»
علت این اقدام را آشنا کردن مردم با تمدن امروز و خارج کردن افکار مردم از خرافات اعلام کردند! کار به جایی رسید که حتی در هنگام مراسم ترحیم افراد، که معمولا ذکر مصیبت ائمه (ع) گفته می شود نیز محدودیت هایی برقرار شد که طی آن در این نوع مراسم، واعظ حق ذکر مصیبت خواندن را نداشت.مسأله مبارزه با عزاداری در پنج سال آخر حکومت رضاخان با جدیت دنبال شد.
دکتر زیبا کلام و مساله کشف حجاب اجباری
یکی از نکته های مهم دیگر مصاحبه آقای زیباکلام تغییر یکی از واقعیتهای مهم تاریخی است. او در این مصاحبه می گوید: بخشی از مدرنیزاسیون رضاشاه شامل زنان میشد یعنی او معتقد بود که زنان بایستی از خانه به در آیند و در وهله نخست تحصیل نمایند و در مرحله بعدی وارد خدمات اجتماعی و بازار کار شوند. از نظر رضاشاه نمیشد زنان در حالی که با روبند و چادر و چاقچور بودند وارد خدمات اجتماعی شوند. کارمند شوند، پزشک شوند، پرستار شوند، معلم شوند غیره. بنابراین در سال 1314 دستور داد که کشف حجاب شود و زنان در ملاء عام با چادر و حجاب ظاهر نشوند.
نکته مهمی که آقای زیباکلام می خواهد در این بخش به آن اشاره کند این است که نگاه رضا شاه برای حذف حجاب معطوف به حوزه های اجتماعی، کاری و خدمات اجتماعی بوده است. اما واقعیتهای تاریخی موید این بحث نیستند. اگر رضا شاه واقعا فقط یک سکولار عادی و حتی لاییک بود ممنوعیت حجاب را در ادارات دولتی، دانشگاهها و سایر نهادهای عمومی اجباری می کرد. اما ممنوعیت کلی حجاب حتی در خیابان ها نشانگر رویکرد به شدت منفی او به این امر بود. او از حجاب متنفر بود و آنرا به شکل کلی خرافه و منافی پیشرفت می پنداشت. او این حس تنفر خود را به نخست وزیرش پس از سفر ترکیه این چنین بیان داشت:
نزدیک دو سال است که این موضوع سخت فکر مرا به خود مشغول داشتهاست، خصوصاً از وقتی که به ترکیه رفتم و زنهای آنها را دیدم که «پیچه» و «حجاب» را دور انداخته و دوش به دوش مردهایشان در کارهای مملکت به آنها کمک میکنند، دیگر از هر چه زن چادری است بدم آمدهاست. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است. درست حکم یک دمل را پیدا کرده که باید با احتیاط به آن نیشتر زد و از بینش برد.
وزارت داخله رضاشاه:
«... جلوگیری از روضه خوانی و خارج کردن خرافات از سر مردم و آشنانمودن به اصول تمدن، امروزه رسالت اساسی داخلی دولت است...»
از این رو بخشنامه كشف حجاب جهت تصویب رضا شاه در تاریخ 27 آذر 1314 از طرف رئیسالوزرا به دربار فرستاده شد تا در اول دی سال دستور العمل اجرای غیر رسمی قانون كشف حجاب به تمام ولایات ایران ارسال گردد. بدین سان از فردای آن روز، بر سر كردن چادر در خیابانهای تهران ممنوع شد و دولت و سایر دستگاههای اجرائی در كشور موظف گردیدند برای پیشبرد این طرح در ولایات مختلف بكوشند. به همین منظور از اقدامات تبلیغاتی و انتظامی در حد وسیعی بهرهگیری شد و حتی مسئولین در بسیاری از موارد، كاربرد قوه قهریه را نیز در اولویت قرار دادند.
از این آموزگاران و دختران دانشآموز از داشتن حجاب ممنوع شدند و افسران ارتش با زنانی كه حجاب داشتند راه نمیرفتند. در اتوبوس زنان با حجاب را راه نمیدادند و در معابر پاسبانها از اهانت و كتك زدن به زنهایی كه چادر داشتند با نهایت بیپروایی و بیرحمی فرو گذار نمیكردند. حتی بعضی از مأموران بخصوص در شهرها و دهات زنهایی را كه پارچه روی سر انداخته بودند، اگر چه چادر معمولی نبود از سر آنها كشیده و پاره پاره میكردند و اگر زن فرار میكرد او را تا توی خانهاش تعقیب میكردند و به این هم اكتفا نكرده اتاق زنها و صندوق لباس آنها را تفتیش كرده، اگر چادر از هر قبیل میدیدند پاره پاره میكردند یا به غنیمت میبردند
حرف آخر
به نظر می رسد یکی از ضعفهای جدی مصاحبه اخیر آقای زیباکلام به شکل اخص و رویکرد تحلیلی ایشان نسبت به رضاشاه به شکل عام نوعی ساده سازی و اغماض درباره رویکردهای دینی رضاشاه است. اصولا رضاشاه علیرغم ناآشنایی احتمالیش با ماکیاولی ، به شکل ذاتی دستورالعملهای شهریار او را برای بالارفتن از پلکان قدرت انجام داد. به نظر می رسد ارائه یکی دو کنش تاریخی رضا شاه قابلیت تعمیم به کل نظام باوری او را ندارد و کلیت سیاستهای اجتماعی و سبک زندگی فردی او نشان می دهد که او سکولار و حتی لاییک نبوده است، بلکه موضعی ضد دین داشته است
یوسف قاضی زاده بخش سیاست تبیان