درخواست یک شهید از مادرش
دوست دارم تشییع جنازه ام مثل عروسی باشد
حسین نفیسى از جمله شهیدان دوران دفاع مقدس است که در سال 1348 در اردبیل به دنیا آمد.
نفیسی در یک وصیتنامه تقریبا طولانی،رسالت خانواده،دوستان و همرزمانش را بعد از شهادتش یادآوری کرده است.
در وصیتنامه این شهید میخوانیم: با نام الله و با سلام و درود بیکران به آقا امام زمان(عج) و نائب بر حقش امام خمینى و با سلام به امت شهیدپرور ایران وصیتنامهام را آغاز مىکنم: به نام او که نامش داروى دلهاى خسته است و ذکرش صفاى قلبهاى شکسته و معرفتش معراج عارفان است و قدرتش موجب استوارى مجاهدان فى سبیلالله. سپاس او را که مصیبت را موجب تعالى انسان قرار داد و بشر را صاحب اراده کرد و بر وى نعمت انتخاب عطا فرمود تا «اسفلالسافلین» را زیر پا نهد و پذیراى «اناالیه راجعون» شود. آنگاه در مقام «رضىالله عنهم و رضوا عنه» آرام گیرد.
خداوندا بندگانى بودیم با کولهبار سنگین تعلقها، و چه بار سنگینى است و همچنین غرق در دنیا بودیم. از لابلاى امواج رحمت مقلبالقلوب به ناگاه برقى جهید و تا اعماق جان دوید و در جان مرده ما روحى دیگر دمید. جاى درنگ نبود. برخاسته و در خیل روندگان راهت دویدیم. پس دیگربار فریاد کردیم پروردگارا یاورى هستیم از یاوران مکتب تو و هواى زیارت حسین(ع) را داریم و براى تو و زیارت حسین تو بسیار شهید دادیم.
هواى حسین(ع) در دلهاى شهدایمان بود و او در وقت شهادت سرهایشان را به دامان گرفت و نسیم رحمت خداوندى بود که بر چهرههاى عرق کرده و بدنهاى زخم خورده آنها مىوزید و نوید صبح صادق را در حالى که با خالق خویش زمزمه مىکردند، مىداد و من نیز مانند آنها هواى دیدار حسین در دلم بود. خداوندا خون من در قبال خون شهیدان ناقابل است.
درود بر شهداى کربلاى حسینى تا کربلاى خمینى و از کربلاى خمینى تا شهداى کربلاى مهدى(عج). هر کربلائى حسینى دارد و حسینزمان ما خمینى بت شکن است.
خداوندا بندگانى بودیم با کولهبار سنگین تعلقها، و چه بار سنگینى است و همچنین غرق در دنیا بودیم. از لابلاى امواج رحمت مقلبالقلوب به ناگاه برقى جهید و تا اعماق جان دوید و در جان مرده ما روحى دیگر دمید. جاى درنگ نبود. برخاسته و در خیل روندگان راهت دویدیم. پس دیگربار فریاد کردیم پروردگارا یاورى هستیم از یاوران مکتب تو و هواى زیارت حسین(ع) را داریم و براى تو و زیارت حسین تو بسیار شهید دادیم
با عرض سلام به خانوادهام. مىخواهم که مرا حلال کنید. خدا هرچه بخواهد همان مىشود. من راهى را ادامه دادم که رضاى حق در آن بود. درست است که در این مدت لغزشهائى داشتم ولى با راهنمائىهاى امام بزرگوارمان باز راه را ادامه دادم تا به جائى رسیدم که خدا مرا جزو شهداى خودش قرار داد و او بود که ما را طلبید و به سوى خودش خواند. مرا کسى به جبهه نیاورد بلکه لطف خداى متعال بود که شامل حال من شد و این سعادت را پیدا کردم که در صف رزمندگان اسلام باشم. واقعا که زندگى واقعى دراین سنگرهاست. از همین نمازهائى که در سنگرها برپا مىشود. انسانهاى پاک و واقعى را که مدتها دنبالشان بودم، اینجا هستند. خداوند لطف کرده و نور رحمتش را بر من حقیر تابانده (الحمدلله). راستى که چه زیباست عشق بین انسان و خدا.
سخنى با پدر و مادرم:
با سلام و درود به پدر و مادرم که بر من منت نهاده و بنده حقیر که امانتى از طرف حضرت حق پیش شما بودم را از هر بلا محفوظ داشتید. بسیار شرمنده هستم که نتوانستم زحمات شما را جبران کنم. پدر و مادر عزیزم آنچه که موجب سرافرازى در آخرت مىشود تعهد شما نسبت به اسلام و جمهورى اسلامى است چرا که در این زمان، اسلام و مسلمانان مظلوم واقع شده. اگر خداى ناکرده بخواهیم سهلانگارى در قبال مسئولیتهایمان داشته باشیم هم در دنیا و هم در آخرت از روى کسانى که براى برقرارى اسلام با کفار جنگیدند و عاشقانه در خون غلطیدند، و در نهایت از امامان(ع) و خداوند متعال شرمنده خواهیم بود. مىدانم چه رنجها کشیدید که فرزندى بزرگ کردید تا دستتان را بگیرد و افتخار کنید که چنین فرزندى دارید. ناراحت نباشید و اندوه به خود راه ندهید من راهى را رفتم که مولایم اباعبدالله الحسین(ع) براى آن شهید شد. صبر داشته باشید و در خط رهبر و اسلام خدمت کنید، باشد که خداوند اجرى عظیم در آخرت نصیبتان خواهد کرد. انشاءالله.
مادر، از تو مىخواهم که در تشییع جنازهام مانند شیرزنى باشى که در عروسى پسرت شرکت کردهاى و این را در تشییع جنازه برادرم با چشم خودم دیدم. امیدوارم که در تشییع جنازه من هم همانطور باشى. شهادت یک مرگ نیست بلکه زندگى تازهایاست و از این دنیاى تاریک بیرون رفتن به دنیاى نورانى که قرآن نوید داده. یعنى ملکوت اعلى رفتن است اما من طاقت نداشتم خون شهدا را ببینم و ساکت بنشینم. من به پیش آنها رفتم باشد و شاید که آنها مرا قبول کنند
پدر و مادر عزیزم، امیدوارم که از دومین پسر خود که در راه خدا دادید راضى باشید که هستید و این مایه افتخارعظیم را به شما تبریک مىگویم و از شما متشکرم که مرا اینگونه تربیت کردید تا در راه خدا و براى اسلام و قرآن فدا شوم. خانواده عزیزم از این که دو شهید در راه خدا دادهاید ناراحت نباشید چون همانطور که امام عزیزمان فرمودهاند شهدا ذخائر عالم بقاء هستند و باز هم از شما مىخواهم که مرا حلال کنید و مىبخشید که نتوانستم دینم را نسبت به شما ادا کنم. من عاشق بودم و نمىتوانستم دست از معشوقم بکشم. از شما مىخواهم هر کارى را که مىخواهید شروع کنید با نام خدا و براى رضاى خدا باشد.
در دعاهایتان امام بزرگوار را دعا کنید چرا که حق زیادى بر گردن همه ما دارد. مادر، از تو مىخواهم که در تشییع جنازهام مانند شیرزنى باشى که در عروسى پسرت شرکت کردهاى و این را در تشییع جنازه برادرم با چشم خودم دیدم. امیدوارم که در تشییع جنازه من هم همانطور باشى.
شهادت یک مرگ نیست بلکه زندگى تازهایاست و از این دنیاى تاریک بیرون رفتن به دنیاى نورانى که قرآن نوید داده. یعنى ملکوت اعلى رفتن است اما من طاقت نداشتم خون شهدا را ببینم و ساکت بنشینم. من به پیش آنها رفتم باشد و شاید که آنها مرا قبول کنند.
سخنى با برادرانم:
برادرانم، سلاح مرا بدست بگیرید و راه مرا ادامه دهید و نگذارید سلاح من بر زمین بماند. خدمت به اسلام و انقلاب و امام عزیز را فراموش نکنید. برادرانم، از شما مىخواهم که آنچه رضاى خدا در آن است انجام دهید. به سخنان امام گوش فرا دهید و تا جائى که مىتوانید به آن جامه عمل بپوشانید و به وصیتنامه «مجید»( برادر شهیدمان) حتما عمل کنید. لازم میدانم قسمتى از وصیتنامه برادرم را بنویسم. «آنها که به راه ما ایمان و اعتقاد ندارند و سعى مىکنند ما را از هدف مقدسى که داریم بازدارند حق ندارند بعد از شهادتمان اشک بریزند مگر اینکه به آغوشاسلام و انقلاب باز گردند.» سخنى با خواهرانم:
خواهرانم با حجاب خود بر دشمن غلبه کنید و اسلام را یارى دهید و زینبوار از اسلام دفاع کنید و پیروانى براى امام عزیز و اسلام باشید.
اى خواهرانم شما به سرمشق خود نگاه کنید و عبرت بگیرید. سرمشق شما کیست که خداوند بر پیامبر اسلام (ص) منت گذاشت و گوهرى بس گرانمایه و جلیلالقدر یعنى فاطمه الزهرا (س) را به ایشان عطا فرمود. همان خانمى که به برکت نامش در عملیاتها آن مواضع فتح شده بدست نیروهاى اسلام صد چندان مىشود. حضرت فاطمه (س) علاوه بر رعایت کردن تقواى الهى، عفت،حجاب،تربیت فرزندان و در صحنه بودن و ... مصیبتهاى وارده دیگری را تحمل کرد. مقصودم از بیان اینها، در صحنه بودن زنان و دوشادوش مردان بودن و صبر و استقامت کردن در برابر مشکلات براى رسیدن به هدف است.
سخنى با برادران بسیج:
سخن یا پیامى با شما برادران بسیجى قهرمان دارم که امیدوارم از طرف برادر کوچکتر خود بپذیرید. اى برادران با تشکیل جلسات مذهبى و اسلامى، ایمان خود را محکم کنید و این سخن حضرت امام که مىفرمایند: تقوا را پیشه کنید چونسلاح محکمى در مقابل هواهاى نفسانى و وسوسههاى شیطانى است را سرلوحه خویش قرار دهید. همیشه به یاد خدا و دنبالهرو خط رهبرى و اهدافى که شهداى عزیزمان در قبال آنها به شهادت رسیدهاند، باشید.
سخنى با دوستان:
با دوستانم سخن مىگویم. برادران تا جان در بدن دارید پشتیبان این رهبر و اسلام باشید و نگذارید سلاح من بر زمین بیافتد. راه مرا ادامه دهید و تا آخرین نفس فریاد بزنید «مرگ بر آمریکا و استکبار جهانى» و خدمت به اسلام را فراموش نکنید. انشاءالله. در ضمن مرا حلالم کنید و از خداوند برایم طلب مغفرت کنید.
«آنها که به راه ما ایمان و اعتقاد ندارند و سعى مىکنند ما را از هدف مقدسى که داریم بازدارند حق ندارند بعد از شهادتمان اشک بریزند مگر اینکه به آغوشاسلام و انقلاب باز گردند
سخنى چند با آینده سازان:
اى محصلان، دانشجویان، مبتکران، مخترعان، پیشهوران، کارمندان. تمامى کارها و فعل و انفعالات خود را فقط و فقط براى خدا و براى پیشرفت اسلام و جوامع اسلامى به کار ببرید که بنا بر فرمایش امام عزیز، تزکیه قبل از تعلیم واجب است. پس تعهدات و مسئولیتهاى خود را نسبت به اسلام سنگین بشمارید تا در مقابل مستضعفین در این دنیا و آخرت شرمند نباشید.
سخنى با امت حزبالله:
شما امت حزبالله و شهیدپرور همیشه در صحنه باشید و همانطور که امام بزرگوارمان فرمودند مسجد سنگر است و این سنگرها را حفظ کنید و ولایت فقیه را تا جائى که مىتوانید یارى کنید چون ولایت فقیه روح کشور است. من جز شرمندگى نسبت به امام و خانوادهام و ملتم چیزى نمىبینم. اى مردمى که از جان و مال خود دست کشیدید، در نظام جمهورى اسلامى فریاد برآورید که «نه سازش، نه تسلیم، نبرد با آمریکا». اسلام به شما امت افتخار مىکند. بایستى همه به امام حسین (ع) اقتدا کنیم و در صحنه کارزار با تمام کفار کارزار کنیم. خداوند مىفرماید: دین و آئین را یارى کنید من هم شما را یارى مىکنم . نمونهاش در جبههها روشن است. کسانى که به جبهه آمدند امدادهاى غیبى را مشاهده کردند و ثبات قدم پیدا کردند و عهدشان با خداى خویش مستحکمتر شد و آخر هم به درجه رفیع شهادت نائل گشتند. پس اى امت اسلامى، مسئله اصلى خود را جنگ با کفار قرار دهید که همانا جهاد اکبر است تا انشاءالله پرچم لا اله الا الله را در سراسر گیتى به اهتزاز درآوریم.
بایستى همه به امام حسین (ع) اقتدا کنیم و در صحنه کارزار با تمام کفار کارزار کنیم. خداوند مىفرماید: دین و آئین را یارى کنید من هم شما را یارى مىکنم . نمونهاش در جبههها روشن است. کسانى که به جبهه آمدند امدادهاى غیبى را مشاهده کردند و ثبات قدم پیدا کردند و عهدشان با خداى خویش مستحکمتر شد
این چنین فرمود رب العالمین | |
با همه اقشار بر روى زمین | |
هر کسى کو بهر من عاشق شود | |
رمز حب داند به من لایق شود | |
او شود محبوب و من عاشق بر او | |
تا کنم آزادش از نفس عدو | |
من کشم او را بهایش مىدهم | |
نزد خود خوانم صفایش مىدهم |
والسلامعلیکم ورحمه الله و برکاته.
حسین نفیسى
شهید حسین نفیسى در سال 1367 به شهادت رسید.
منبع : خبرگزاری ایسنا