تاجران متضرر چه کسانی هستند ؟
در قرآن مجید كرارا فعالیت هاى انسان در این دنیا به یك نوع تجارت تشبیه شده است، و در حقیقت همه ما در این جهان تاجرانى هستیم كه با سرمایههاى فراوان خدا داد، سرمایه عقل، فطرت، عواطف، نیروهاى مختلف جسمانى، مواهب عالم طبیعت، و بالاخره رهبرى انبیاء، گام در این تجارتخانه بزرگ می گذاریم، گروهى سود مىبرند و پیروز مىشوند و سعادتمند، گروهى نه تنها سودى نمىبرند بلكه اصل سرمایه را نیز از دست داده، و به تمام معنى ورشكست مىشوند.
تاجران متضرر
أُولئِكَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما كانُوا مُهْتَدِینَ (بقره16)
آنان كسانى هستند كه به بهاى (از دستدادن) هدایت، خریدار ضلالت و گمراهى شدند. امّا این داد و ستد، سودشان نبخشید و در شمارِ هدایت یافتگان در نیامدند. (و یا به اهداف خود راهى نیافتند)
این آیه در ادامه وصف منافقان آمده است لیكن آنها صاحب هدایتى نبودند كه آن را از دست بدهند. پس شاید مراد آیه این است كه زمینههاى فطرى و عوامل هدایت را از دست دادند. هم چنان كه در آیات دیگر مىخوانیم:
«اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِیْمانِ» (آل عمران، 177) گروهى ایمان را با كفر معامله كردند.
و یا «اشْتَرَوُا الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ» (بقره، 86) آخرت را با زندگى دنیوى معامله نمودند.
و یا «وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ» (بقره، 175) آمرزش و عفو الهى را با قهر و عذاب او معامله نمودند.
یعنى استعداد ایمان و دریافت پاداش و مغفرت را با اعمال خود از بین بردند.
تجارت پر زیان
در قرآن مجید كرارا فعالیت هاى انسان در این دنیا به یك نوع تجارت تشبیه شده است، و در حقیقت همه ما در این جهان تاجرانى هستیم كه با سرمایههاى فراوان خدا داد، سرمایه عقل، فطرت، عواطف، نیروهاى مختلف جسمانى، مواهب عالم طبیعت، و بالاخره رهبرى انبیاء، گام در این تجارتخانه بزرگ می گذاریم، گروهى سود مىبرند و پیروز مىشوند و سعادتمند، گروهى نه تنها سودى نمىبرند بلكه اصل سرمایه را نیز از دست داده، و به تمام معنى ورشكست مىشوند نمونه كامل گروه اول، مجاهدان راه خدا هستند، چنان كه قرآن درباره آنها مىگوید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجِیكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ:" اى افراد با ایمان! آیا شما را راهنمایى به تجارتى بكنم كه از عذاب دردناك رهائیتان مىبخشد (و به سعادت جاویدان رهنمونتان مىشود) ایمان به خدا و رسول او بیاورید و در راه او با مال و جان جهاد كنید" (صف- 9 و 10)
و نمونه واضح گروه دوم منافقانند كه قرآن در آیات (8 تا 16سوره مباركه بقره)، پس از ذكر كارهاى مخرب آنها كه در لباس اصلاح و عقل، انجام مىگیرد مىگوید:" آنها كسانى هستند كه هدایت را با گمراهى مبادله كردند و این تجارت نه براى آنها سودى داشت و نه مایه هدایت شد" این گروه در موقعیتى قرار داشتند كه مىتوانستند بهترین راه را انتخاب كنند، آنها در كنار چشمه زلال وحى قرار داشتند، در محیطى مملو از صفا و صداقت و ایمان.
اما آنها به جاى اینكه از این موقعیت خاص كه در طول قرون اعصار تنها نصیب گروه اندكى شده است بالاترین بهره را ببرند، هدایت را دادند و گمراهى را خریدند، هدایتى كه در درون فطرتشان بود، هدایتى كه در محیط وحى موج مىزد، همه این امكانات را از دست دادند به گمان اینكه با این كار مىتوانند، مسلمین را در هم بكوبند و رؤیاهاى شومى را كه در مغز خود مىپروراندند تحقق بخشند.
این معاوضه و انتخاب غلط دو زیان بزرگ همراه داشت:
نخست اینكه سرمایههاى مادى و معنوى خویش را از دست دادند بى آنكه در مقابل آن سودى ببرند.
و دیگر اینكه حتى به نتیجه شوم مورد نظر خود نیز نرسیدند زیرا اسلام با سرعت پیشرفت كرد و به زودى صفحه جهان را فرا گرفت و این منافقان نیز رسوا شدند.
پیامهای آیه:
1ـ منافق، سود و زیان خود را نمىشناسد و لذا هدایت را با ضلالت معامله مىكند. «اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى»
2ـ انسان، آزاد و انتخابگر است. چون داد و ستد، نیاز به اراده و تصمیم دارد.
«اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ»
3ـ دنیا همچون بازار است و مردمان، معاملهگر و مورد معامله، اعمال و انتخابهاى ماست.«اشْتَرَوُا» «فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ»
4ـ عاقبتِ مؤمن، هدایت «عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ» و سرانجام منافق، انحراف است.«ما كانُوا مُهْتَدِینَ»
5ـ منافقان به اهداف خود راهى نمىیابند.«ما كانُوا مُهْتَدِینَ» وبا توجّه به آیات بعد.
ترسیم حال منافقان
مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ (بقره 17)
مَثل آنان (منافقان)، مَثل آن كسى است كه آتشى افروخته، پس چون آتش اطراف خود را روشن ساخت، خداوند روشنایى و نورشان را ببرد و آنان را در تاریكىهایى كه (هیچ) نمىبینند، رهایشان كند.
مثال، براى تفهیم مطلب به مردم، نقش مؤثّرى دارد. مسائل معقول را محسوس و بدین وسیله راه را نزدیك و عمومى مىكند، درجه اطمینان را بالا مىبرد و لجوجان را خاموش مىسازد. در قرآن مثالهاى فراوانى آمده است از جمله:
مثال حقّ، به آب و باطل به كفِ روى آب (رعد، 17) مثال حقّ به شجرهى طیّبه و باطل به شجرهى خبیثه (ابراهیم، 26) تشبیه اعمال كفّار به خاكسترى در برابر تندباد. (ابراهیم، 18) و یا تشبیه كارهاى آنان، به سراب (نور، 39) تشبیه بتها و طاغوتها به خانه عنكبوت (عنكبوت، 41) تمثیل دانشمند بىعمل به الاغى كه كتاب حمل مىكند. (جمعه، 5) و تمثیل غیبت، به خوردن گوشت برادرى كه مرده است. (حجرات، 12)
این آیه نیز در مقام تشبیهِ مجموعهاى از روحیّات و حالاتِ منافقان است. آنان، نار مىافروزند، ولى خداوند نورش را مىبرد و دود و خاكستر و تاریكى براى آنان باقى مىگذارد.
امام رضا علیه السلام فرمودند: معناى آیه «تَرَكَهُمْ فِی ظُلُماتٍ» آن است كه خداوند آنان را به حال خود رها مىكند. (تفسیر نور الثقلین)
پیامهای آیه:
1ـ منافق براى رسیدن به نور، از نار (آتش) استفاده مىكند كه خاكستر و دود و سوزش نیز دارد. «اسْتَوْقَدَ ناراً»
2ـ نور اسلام عالمگیر است، ولى نورى كه منافقان در سایهى آن تظاهر به اسلام مىكنند، در شعاعى كمتر و روشنایى آن ناپایدار است. «أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ»
3ـ اسلام نور و كفر تاریكى است.«ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فِی ظُلُماتٍ»
4ـ كسى كه از یك نور بهرهمند نشود، در ظلمات متعدّد باقى مىماند. «بِنُورِهِمْ» ، «فِی ظُلُماتٍ» (كلمه «نور» مفرد و كلمه «ظُلُماتٍ» جمع است.)
5ـ نقشهها و توطئههاى منافقان، به اراده الهى ناتمام مىماند. «ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ»
6ـ طرف مقابل منافقان، خداوند است. «ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ»
7ـ عاقبت و آیندهى منافقان، تاریك است. «فِی ظُلُماتٍ»
8ـ منافقان دچار وحشت و اضطراب، و در تصمیمگیرىهاى دراز مدّت، سردرگم هستند.«فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ»
9ـ گاهى در آغاز، ایمان واقعى است، ولى كمكم انسان به انحراف گرایش پیدا نموده و منافق مىشود. (كلمه «بِنُورِهِمْ» در این آیه و جمله «لا یَرْجِعُونَ» در آیه بعد نشان مىدهد كه آنان نورى داشتند، ولى به سوى آن نور برنگشتند.)
آمنه اسفنیاری
بخش قرآن تبیان
منابع:
1- تفسیر نور الثقلین
2- تفسیر نور ج1
3- تفسیر نمونه ج1