تبیان، دستیار زندگی
بارها و بارها برای هر یک از ما اتفاق افتاده که رابطه ایی خصمانه و طلبکارانه یا دوستانه با خدا برقرار کرده ایم . دوستانه زمانی بوده که حال خوشی داشتیم و روزگار به کاممان بوده و طلبکار بوده ایم در مقابل رابطه دوستانه و آن هنگامی است که حس کردیم نعوذباالله
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

برای صحبت با خدا اجازه لازم است؟


حضرت علی (علیه السلام) خطاب به پسر گرامیشان می فرمایند : آن خدایی که آسمان ها و زمین به دست اوست به تو اجازه داده است که او را بخوانی و ضمانت کرده است که دعای تو را اجابت می کند .


مناجات

حتماً یادتان هست که در دوران دبستان برای صحبت کردن با معلم اول باید اجازه می گرفتیم . اجازه حرف زدن یعنی به جواب نرسیدن و حرمت کلاس را زیر پا گذاشتن . حالا این قانون را در مورد رابطه خالق و مخلوق مد نظر قرار می دهیم . تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که ما آدم ها که بنده خدا هستیم آیا این بنده اجازه صحبت کردن با ارباب خودش را دارد ؟ آیا تا به حال برای در خواستی از او ابتدا اجازه اش را گرفته ایم ؟

سخن گفتن با خدا

بارها و بارها برای هر یک از ما اتفاق افتاده که رابطه ایی خصمانه و طلبکارانه یا دوستانه با خدا برقرار کرده ایم . دوستانه زمانی بوده که حال خوشی داشتیم و روزگار به کاممان بوده و طلبکار بوده ایم در مقابل  رابطه دوستانه و آن هنگامی است که حس کردیم نعوذباالله خدا با ما دشمن است و سر جنگ دارد و هر چه می خواهیم بر خلافش را اجابت می کند . رابطه طلبکارانه با خدا زمانی است که خواسته ایی داریم و چنان بر این خواسته پافشاری می کنیم که گویی خون پدرمان را از او طلب داریم .در همه این موارد ما با خدا رابطه ایی را برقرار کرده ایم اما آیا برای برقراری این رابطه از او اجازه گرفته ایم ؟ آیا اجازه صادر شده ؟

هم پیامبران اجازه خواستن و نیاز از خداوند را ابلاغ کرده اند و هم ساختار روان انسانی حاکی از این اجازه می باشد پس چگونه است که فردی تشنه به آب شیرینی که اجازه نوشیدن از آن را نیز دارد برسد و از آن ننوشد . اگر از جانب محبوب جوابی نرسید ناامید نباشید زیرا « چنین نیست که باب دعا را بر کسی بگشایند امّا در اجابت را به رویش ببندند

دعا پل ارتبای با خدا

روایات فراوانی درباره دعا کردن وجود دارد و هر یک از معصومین درباره دعا کردن ، آداب دعا ، اجابت دعا و یا عدم اجابت آن سخنان فراوانی را بیان فرموده اند . اما معصومین و پیامبران بزرگوار ما خلیفه خدا بر روی زمین هستند ، درست است که از جانب او سخن می گویند و هر آنچه را به زبان می آورند برای اوست و از اوست امّا یک نکته اینجا وجود دارد اینکه برای دیدار و صحبت با انسان های بزرگ مثلاً اساتید و علما و دانشمندان و اشخاص اول مملکتی همگی نیازمند اجازه و وقت قبلی است ، اما خدای متعال که قابل قیاس با این افراد نیست چگونه این اجازه را صادر کرده ؟

البته مقصود این نیست ما برای افراد احترام قائلیم و برای یگانه معبودمان نه بلکه صحبت بر سر شکل رابطه هاست وقتی خداوند متعال می فرماید من از رگ گردن به شما نزدیکتر هستم . مسلّم است که کلا شکل رابطه ما با آفریدگارمان نسبت به سایر مخلوقات متفاوت است کما اینکه در روایات هم داریم که باید دعا هم آداب مخصوص به خود را دارد و شایسته است انسان در سخن گفتنش با رب العالمین متوجه عظمت و شأن خداوند تبارک و تعالی باشد و خدای ناکرده در ادب و احترام دیگری را بر خداوند مقدم ندارد که این خود از مصادیق شرک است.

به تو این اجازه داده شده است که او را بخوانی

به دنبال دلیل و مدرک برای اثبات این اجازه نمی گردیم ، معادله دو مجهولی هم مطرح نمی کنیم با کمی دقت و توجّه به این نکته خواهیم رسید که اجازه مدت ها قبل صادر شده و باید او را بخوانی می گویم باید چرا که چه کسی بهتر از بهترین بهترین ها برای خوانده شدن و سخن گفتن؟ . حضرت علی (علیه السلام) خطاب به پسر گرامیشان می فرمایند : آن خدایی که آسمان ها و زمین به دست اوست به تو اجازه داده است که او را بخوانی و ضمانت کرده است که دعای تو را اجابت می کند .( نهج البلاغه / نامه 31 ) بنابراین با خیال آسوده هر زمان که خواستی خدا را صدا کن ، روز و شب ، زمستان و تابستان ، وقت قبلی نیاز نیست چرا که او همه جا حاضر و ناظر بوده و قبل از اینکه او را بخوانی به نیت و خواست تو آگاه است و تو را اجابت خواهد کرد . این مجوز سخن گفتن از زبان یکی از بزرگانش بود امّا خدای متعال خود به صراحت در قرآن مجید فرموده "بخوانید مرا تا اجابتتان کنم" .

وقتی خداوند متعال می فرماید من از رگ گردن به شما نزدیکتر هستم . مسلّم است که کلا شکل رابطه ما با آفریدگارمان نسبت به سایر مخلوقات متفاوت است کما اینکه در روایات هم داریم که باید دعا هم آداب مخصوص به خود را دارد و شایسته است انسان در سخن گفتنش با رب العالمین متوجه عظمت و شأن خداوند تبارک و تعالی باشد و خدای ناکرده در ادب و احترام دیگری را بر خداوند مقدم ندارد که این خود از مصادیق شرک است

ساختار روان آدمی مجوز سخن با او

روایات و آیات دلیلی شدند بر اجازه سخن گفتن با او امّا اگر کمی به ساختار وجودیمان توجه کنیم خواهیم دید روان انسان دربردارنده اذن خدا برای سخن گفتن با اوست . اگر خدا به ما دست و پا داده یعنی اجازه تصرف در امور را داده است ، اگر اعضای هاضمه داده یعنی اجازه غذا خوردن را هم داده است . به این شعر از مثنوی معنوی توجه کنید :

خواجه چون بیلی به دست بنده داد        بی زبان معلوم شد او را مراد

دستِ همچون بیل اشارت های اوست          آخر اندیشی عبارت های اوست

اگر اربابی بیلی را به دست رعیت خود می دهد معلوم است که به او اجازه بیل زدن را داده است . همین دست و پا که خداوند به ما داده است  مانند بیل و کلنگی است که اربابی به دست رعیت خود می دهد اما انسان فقط در آلات بدنی خلاصه نمی شود ، اندام های روانی نیز دارد . غرایز ، استعدادها و قدرت تفکر و تعقل که خداوند به او داده به منزله اعضای روح اوست . اصلاً دادن آنها مساوی اجازه استفاده از آنهاست بر همین قیاس اگر آدمی می تواند با خداوند انس بگیرد و در همنشینی با او آرام بگیرد و از دریای وجود آن یگانه استفاده کند چرا از این فرصت استفاده نکرده و دست نیاز به سوی خزانه ایی که همیشه لبریز از سرمایه هاست دراز نکند . بنابراین هم پیامبران اجازه خواستن و نیاز از خداوند را ابلاغ کرده اند و هم ساختار روان انسانی حاکی از این اجازه می باشد پس چگونه  است که فردی تشنه به آب شیرینی که اجازه نوشیدن از آن را نیز دارد برسد و  از آن ننوشد . اگر از جانب محبوب جوابی نرسید ناامید نباشید زیرا « چنین نیست که باب دعا را بر کسی بگشایند امّا در اجابت را به رویش ببندند » ( نهج البلاغه / حکمت 435 )

فرآوری : مریم پناهنده

بخش نهج البلاغه تبیان


منابع :

1.نهج البلاغه ترجمه دشتی

2.حکمت و معیشت  / عبدالکریم سروش

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.