تبیان، دستیار زندگی
گفت وگو با سعید كنگرانى بازیگر ازدواج به سبك ایرانى سعید كنگرانى بازیگرى را از هفت سالگى و آنچنان كه خودش مى گوید بى آنكه بداند حقیقت سینما چیست آغاز كرد. دایره مینا ( داریوش مهرجویى )، سرایدار (خسرو هریتاش) و... از جمله كار...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بازیگر یا مدل تبلیغاتى؟

گفت وگو با سعید كنگرانى بازیگر ازدواج به سبك ایرانى


سعید كنگرانى بازیگرى را از هفت سالگى و آنچنان كه خودش مى گوید بى آنكه بداند حقیقت سینما چیست آغاز كرد. دایره مینا ( داریوش مهرجویى )، سرایدار (خسرو هریتاش) و... از جمله كارهاى اوست. با بازى در سریال دایى جان ناپلئون (ناصر تقوایى) عضوى از اعضاى خانواده ها شد. پس از انقلاب چهار فیلم بازى كرد. سه فیلم بین سال هاى ?? تا ?? و اولین كارش بعد از سال ها دورى از وطن فیلم «ازدواج به سبك ایرانى» است. حضور دوباره این بازیگر بهانه اى بود براى این گپ دوستانه...

•از آخرین كارتان یا به قولى اولین كارتان بعد از 25 سال دورى، آغاز كنیم. درباره فیلم «ازدواج به سبك ایرانى»، بفرمایید چگونه، این كار را پذیرفتید؟

من چون سینماى ایران را در سالیانى كه در آمریكا درس مى خواندم، مطالعه نیز مى كردم، وقتى آمدم همان سال اول بود كه على معلم، تهیه كننده این فیلم تماس گرفتند و با حسن فتحى ملاقات كردم و حضور در این فیلم به من پیشنهاد شد. متن را كه اقتباسى از فیلمى یونانى بود خواندم و به اعتبار شناخت از حسن فتحى كار را پذیرفتم.

•گویا از قدیم با حسن فتحى  آشنایى داشتید؟

در دوران دبیرستان ما هم محلى و هم مدرسه اى بودیم، منتها او در كنار درس در رشته والیبال مشهور بود و من هم به عنوان یك بازیگر.

•«ازدواج به سبك ایرانى» چه جذابیتى براى شما به عنوان یك بازیگر حرفه اى داشت؟

مهمترین اصلى كه در واقع من را بسیار جذب كرد، پنجه انداختن با یك كار طنز - كمدى بود كه من تجربه آن را نداشتم، وقتى متوجه شدم كاراكترى را كه باید بازى كنم، كارى است كمدى برایم بسیار جذاب بود و زمانى كه رل دایى مهدى را خواندم حس كردم باید شخصیتى را خلق كنم كه تا به حال انجام نداده ام و این براى انتخاب فیلم «ازدواج به سبك ایرانى» دلیل اصلى من بود.

•سوژه هم به اندازه نقش برایتان مهم بود؟

ذات سوژه و حال و هواى بسیار صادقانه و توجه به آثار و آداب ایرانى را براى حافظه تاریخى ایرانیان مهم دیدم.

•شما در خلق نقش و كاراكتر تا چه حد آزاد بودید؟

پس از صحبت هاى حرفه اى كه بین من و حسن فتحى انجام گرفت و با شناختى كه از یكدیگر پیدا كردیم ایشان به شناخت من اعتماد كردند و دست مرا باز گذاشتند، به غیر از شور و صلاح هایى كه در گوشه هایى از كار احتیاج بود، خلق اصلى كاراكتر را به عهده من واگذار كردند و براى خلاقیت و فى البداهه گرى آزادى عمل داشتم.

•بعد از دورى چندین ساله از سینماى ایران نگران حضور مجدد با چهره اى جاافتاده نبودید؟

ابداً، هیچ گاه نگران ردپاى تجربه بر چهره ام نبوده و نیستم و به شما هم همین توصیه را دارم كه هرگز از خطوط پیشانى و موى سفید دل نگران نباشید، خط جبین و موى سفید یعنى بزرگ شده اى. (به قول شاعر: آن كس از درد بترسد كه متاعى دارد عاشقان جمع نكردند و پریشانى نیست.)

•در ایران فیلمى با صداى همزمان كار نكرده بودید، صدابردارى همزمان فیلم چطور؟ نگرانتان نمى كرد؟

با اینكه این فیلم نخستین تجربه سینمایى من در ایران بود كه صدابردارى همزمان را با صدابرداران ایرانى تجربه مى كردم، (البته در آمریكا با صداى همزمان كار مى كردیم) براى صداى نقش «دایى مهدى» صداسازى نكردم و از سبك آزاد در بازى این شخصیت سود بردم كه مرز اغراق را مى شكند و خلاصه اینكه چون به مقوله تربیت صدا آشنا هستم مطمئن جلوى دوربین رفتم.

•احساستان بعد از این همه سال كه دوباره جلوى دوربین قرار گرفتید چه بود، آیا واقعاً این احساس گفتنى است؟

اشاره درستى كردید، حقیقتاً آن احساس گفتنى نیست با این وصف این تجربه دوباره براى من جاذبه شناختى داشت یعنى فضایى را كه مدت ها از آن دور بودم، پیشرفت هایى در صدابردارى و فیلمبردارى بسیار برایم جذاب بود و تازگى داشت، حسى وفادارانه و غریب بود احساس مى كردم مسئولیتم صد برابر بیشتر شده چون پس از سال ها مردم كه همیشه برایشان احترام قائل هستم و آنان را قاضى القضات مى دانم حس رسالتى را بر دوشم مى نهاد و كار را سخت تر مى كرد و این شورى عجیب در من به وجود آورده بود و بار عاطفى- معنوى در خود احساس مى كردم.

•درباره مدل یا نوع بازى تان در فیلم «ازدواج...» توضیح دهید.

عرض كنم من تربیت شده متد هستم به خصوص سالیانى را كه در آمریكا بودم در مدرسه «لى استراسبرگ» با «سوزان استراسبرگ» یك دوره كامل متد را پشت سر گذاشتم تا ببینم متد در نسل جدید سینماى جهان به كجا رسیده. ولى مدلى كه براى رل «مهدى تجریشى» استفاده كردم سبكى است كه سابقاً نیز به صورت تئورى از آن بارور بودم كه به سبك آزاد یا FREESTYLE معروف است.

•ممكن است درباره FREESTYLE بیشتر توضیح دهید.

البته، در آمریكا در یكى دو دهه اخیر سبك جدیدى باب شده به نام سبك آزاد كه یك مرحله پس از متد است چون متد افرادى مانند استانیسلاوسكى دیگر قدیمى و كهنه شده و تنها به عنوان مباحث تئوریك در دانشگاه ها توسط اساتیدى همچون آل پاچینو تدریس مى شود و بازیگران سرشناسى مثل «شان پن»، «تام كروز» یا «ادوارد نورتون» این سبك را دنبال مى كنند. در این مدل شما مدتى را با كاراكتر مورد نظر زندگى مى كنید تا رفتارهایش بخشى از رفتارهاى شما شود. البته همانگونه كه اشاره كردم بنده نیز به لطف اساتیدى چون دكتر «غلامحسین ساعدى»، داریوش مهرجویى، خسرو هریتاش، ناصر تقوایى و... به جایى رسیدم كه مى توانم تجربه هاى جدیدى داشته باشم. به كلام دیگر بازیگر علاوه بر آنچه از دامن اساتید آموخته براى خلق تیپ و حتى كاراكتر باید به نقش نزدیك شود، نقش را زندگى كند و بیشتر با جهان بینى مطالعاتى خود رل را بیافریند. لازم است یادآورى كنم من خود در كار «ازدواج…» چون نخواستم تیپ سازى كنم و «دایى مهدى» كلیشه شود یا الگویى را تداعى كند بیشتر به این سبك نزدیك شدم.

•خب برگردیم به گذشته ها، درباره حضورتان در كارهاى مشترك قبل از انقلاب مختصرى بگویید؟

عرض كنم در قبل از انقلاب ضمن اینكه من خیلى جوان بودم اما به زبان انگلیسى تسلط داشتم بنابراین نگاهم به فراسوى سینماى ایران بود. براى رسیدن به این خواسته تلاش كردم و به چند كار مشترك و بین المللى دست زدم. اما تحلیل و بررسى این كارها را به متخصصین واگذار مى كنم. اولین كار مشترك «صحراى تاتارها» اثر «والریو زورلینى» محصول سه كشور ایران، فرانسه و ایتالیا بود كه من نقش یك افسر اتریشى را داشتم كه در سه ورسیون مختلف مونتاژ شد و در جشنواره بین المللى تهران هم به نمایش درآمد كه همان زمان خودم به عنوان یك بازیگر به برخورد دوگانه خارجى ها با سینماى ایران معترض بودم كه چرا بیشترین سرمایه در فیلم هاى مشترك از ایران است اما از بازیگران بزرگ ما استفاده هاى كوچك مى شود و با نشریه هاى كیهان و اطلاعات همان دوران مصاحبه هاى مفصلى انجام دادم. كار دیگرى كه مشتركاً با فرانسه انجام شد به نام «اولین شب آرامش» كه با «آلن دلون» همبازى بودم كه براى حضور در این فیلم حتى در مدرسه آلیانس پاریس ثبت نام كردم چون قرار بود كارهاى دیگرى نیز انجام شود كه انقلاب شد و من به ایران بازگشتم و در ایران ماندم و سه كار در ایران بازى كردم، سپس به آمریكا رفتم و در آن هجرت ناخواسته ضمن تحصیل رشته سینما چند فیلم در مقام بازیگر كار كردم.

•نظرتان درباره وضعیت بازیگرى در ایران خصوصاً بعد از انقلاب چیست؟

هنوز زود است تا بتوانم نظرى نزدیك به یقین بدهم اما به عنوان یك بازیگر مسئول و اینكه از تبار بازیگرانى هستم كه از دامن استاد توشه برگرفتم، قد است و حرمت حرفه اى كار برایم قابل احترام و مهم است، مى بینم و احساس مى كنم كه بعضاً بازیگرانى با فیزیك و چهره هاى قابل قبول مدیوم سینما وجود دارند اما آن «حضور» لازمه بازیگرى كه باید ضمن تحصیل و تجربه، ذاتى هم باشد دیده نمى شود. این دسته بازیگران بیشتر به «مدل هاى تبلیغاتى» یا «كارت پستالى» نزدیك هستند تا «بازیگرى» به معنى وسیع كلام، اما با این اوصاف معتقدم اینها همه جریانات یك رودخانه خروشان است؛ آنكه به كار ایمان داشته باشد به سلامت و سربلندى عبور مى كند و از این ورطه و مصاف نجات پیدا خواهد كرد.

•اصلى ترین دلیل انتخاب و پذیرش یك فیلم برایتان چیست؟

اول متن، دوم قدرت خودم بر متن، كارگردان و بازیگران مقابل.

•آیا دایى مهدى به شخصیت خود شما نزدیك بود. بیشتر منظورم شیطنت شخصیتى دایى است.

دایى مهدى شخصیتى بود كه قاعدتاً مى بایست صافى بین خانواده و مسائل خارج خانواده باشد چون مهدى تجریشى هم ناموسى و سنتى بود، هم در عین حال خصوصاً به دلیل شغلش (آژانس هواپیمایى) انسان مدرنى نیز هست یعنى یك نوع مصاف یا بهتر بگویم همراهى سنت با مدرنیته (كه امروزه بحث داغ اغلب جوامع است) كه مهدى تجریشى هر دو را ملاط مى كند، مثلاً جایى كه با مرد آمریكایى دست به یقه مى شود مى خواهد از شرف خانواده و ایرانیت دفاع كند كه بخش سنتى او است اما وقتى متوجه مى شود كه او عاشق است آن هم از آن تبار كه حافظ مى گوید و ضمن احترام به سنت ها براى به دست آوردن یار تن بر هر كارى مى دهد، حتى اگر لازم باشد دایى مهدى شیطنت هم مى كند. سعى كردم این شخصیت را بیش از آنكه به من نزدیك یا دور باشد خلق كنم كه همان سبك آزاد است كه از آن یاد كردم یعنى به قولى فلفل نمك كار حتماً باید به اندازه و در جاى خود به كار گرفته شود تا نه اغراق زده باشد نه منفعل.

•بازى شما در فیلم به طنز نزدیك تر بود تا به كمدى، ممكن است درباره این مرز توضیح دهید.

طنز وقتى زیر پوست یك بازیگر برود شمایل او را تغییر مى دهد، اینجا است كه لحظات مهم مى شوند، ممكن است با دكوپاژ فاصله هم داشته باشد ولى در لحظه خلق مى شود و این خلق الساعه بودن در ایجاد موقعیت كمك مى كند. اگر بخواهیم به كمدى رج زده شده نزدیك شویم مثل كمدى موقعیت، این كمدى از قبل نقش و رقم خورده اما طنز، خلاقیت زمانى و آنى دارد، خلاقیت ندانسته دارد كه مهدى تجریشى هم این گونه به عمل آمد.

•مایلید از اولین حضورتان در تئاتر و سینما یاد كنید؟

اولین فیلم سینمایى ام برمى گردد به سن هفت سالگى با نام «امروز و فردا» كه از طریق بهروز وثوقى به گروه معرفى شدم كه راستش تصمیم بزرگترهایم بود. اما اولین فیلم خودآگاهانه با شكل و شمایل حرفه اى «رضا موتورى مسعود كیمیایى» بود كه رل «قنبر» را داشتم. اما قبل از رضا موتورى در همان سال تئاتر «شهر قصه» مرحوم «بیژن مفید» را در نقش «آقا موشه» بازى مى كردم كه «مسعود كیمیایى» به همراه «بهروز وثوقى» تئاتر را دیدند و من براى نقش «قنبر» انتخاب شدم و بدین گونه بود كه پس از رضا موتورى به صورت جدى وارد دنیاى سینما شدم و این حرفه را برگزیدم.

•گویا قبل از انقلاب فیلم كوتاه هم ساخته اید؟

بله، من قبل از اینكه فیلم سرایدار را به كارگردانى «خسرو هریتاش» كار كنم، عضو رسمى انجمن «سینماى آزاد ایران» بودم. خاطرم هست كه خاستگاه دوستانى چون غلامرضا آزادى، كیانوش عیارى، مرحوم شهریار پارسى پور و... همانجا بود. یا غلامرضا موسوى كه در آن زمان خبرنگار بودند و در حین مونتاژ یكى از فیلم هاى هشت میلى مترى ام به نام «عزاى عذاب» در دفتر سینماى آزاد با من مصاحبه كردند. در آن سالیان من خود نیز به عنوان بازیگرى كه حرفه اى هم شده بودم طرفدار سینماى آزاد، سینماى مستقل، سینماى غیردولتى و سینماى غیر استودیویى بودم.

•دایره مینا براساس نوشته اى به نام «آشغالدونى» از غلامحسین ساعدى شكل گرفت، حضور ایشان در سنین نوجوانى و جوانى شما در روند بازیگرى تان تا چه حد موثر بود؟

این بازمى گردد به همان فصل از عرایضم، یعنى قداست توشه چیدن از دامن استاد. خاطرم مى آید مشق خانه اى كه استاد ساعدى در آن سنین كم به من مى دادند مثلاً تحقیق درباره كتاب «پتروشوفسكى» به نام عهد كشاورزى حافظ بود یا تحقیقاتى درباره «مایاكوفسكى» كه محصول آن نشست و برخاست و فراگرفتن از اساتید وفادارى است كه در وجود یك طالب حقیقى تا آخر عمر باقى مى ماند و لذت تلاش و كنكاش را در دوره هاى سخت و پرفراز و نشیب زندگى با تحمل و صبر درو مى كند. بى تعارف عرض كنم خود من اگر قرار باشد سلوك كنم، هجر بكشم، بى پولى بكشم، مهم نیست، همه تلخكامى ها را بر جان مى خرم تا به كار و تبار استادانم وفادار بمانم و حس مسئولیت را از دست ندهم. اینها همه و همه درس هایى بوده كه من از آموزه هاى بزرگان برگرفته ام البته علاوه بر نگاهى كه خود نیز به حضور متبرك و قامت والاى انسانى دارم.

•در حال حاضر مشغول كار سینمایى جدیدى هستید؟

چند پیشنهاد آمده كه در حال مطالعه و بررسى هستم.

منبع: روزنامه شرق

لینک:

داریوش مهرجویی: حالم بهتر شده است

داریوش مهرجویی و کار جدید

مهمانی 210 میلیونی ِ مامان

«میهمان مامان» مرداد ماه در تهران

"علی سنتوری" مهرجویی در كاخ نیاوران

ابن مشغله ای! بنام محمدرضا شریفی نیا

ابراز نگرانی داریوش مهرجویی نسبت به ایجاد وضعیت نامناسب برای محیط زیست و آلوده کردن طبیعت

داریوش ارجمند در فیلم كمدی

برندگان چهارمین جشنواره سیما