تبیان، دستیار زندگی
انتشار یادداشتی به قلم ابراهیم حاتمی‌کیا خطاب به رضا میرکریمی در روزهای اخیر بستر مباحثات جالب توجهی شده‌است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حاتمی‌کیای منتقد!


انتشار یادداشتی به قلم ابراهیم حاتمی‌کیا خطاب به رضا میرکریمی در روزهای اخیر بستر مباحثات جالب توجهی شده‌است.


حاتمی‌کیای منتقد!

درست در روزهایی که فیلم تازه سیدرضا میرکریمی با استقبال مخاطبان همراه است، چهره‌ها و سینماگران سرشناس هم در حمایت از این فیلم زبان به تحسین گشوده‌اند. تحسینی که ابتدا با همراهی فیلمسازانی چون عباس کیارستمی، مجید مجیدی و رخشان بنی‌اعتماد با تبلیغات فیلم کلید خورد و این روزها در قالب یادداشت‌های مکتوب چهره‌هایی چون کمال تبریزی، بهروز افخمی، محمد بهشتی، بهرام توکلی و... ادامه دارد. در این میان اما یادداشت سراسر تحسین ابراهیم حاتمی‌کیا خطاب به سیدرضا میرکریمی حکایت متفاوتی داشت. چراکه حاتمی‌کیا به این تحسین بسنده نکرده و به همین بهانه باردیگر انتقادات ضمنی خود از یکی دیگری از فیلم‌های تحسین شده امسال را عیان کرد. حاتمی کیا که پیش‌تر هم تلویحاً مخالفت خود با محتوا و ساختار فیلم سینمایی «جدایی نادر از سیمین» را ابراز کرده بود در یادداشت خود خطاب به کارگردان «یه حبه قند» نوشت: «خیر ببینی آقا سیدرضای میرکریمی. کامت شیرین. اگر این حَبّه قندت نبود، یادمان می‌رفت کجایی هستیم و با کامِ تلخ، در صفِ سفارتِ خرس‌نشان ایستاده بودیم تا از سرزمین همیشه آفتاب‌مان به جبرِ همکار تلخ‌مزاج، همه مهر دروغ بر پیشانی، متقاضی پناه به سرزمین همیشه ابری بگیریم. خیر ببینی برادر. تو با حَبّه قندی کام دودگرفته‌مان را شستی و به یادمان آوردی که ایرانی هستیم. نامی داریم و نشانی. ادبی داریم و آدابی، که به وقت شادمانی بدانیم چه باید کنیم و به وقت عزا چه باید باشیم. سیّد عزیز، متوقع نباش که با این حَبّه قندت قادر به شیرین کردن کامِ جفامسلکان باشی. این تلخی به بلندای نسلِ این نهضت همچنان ادامه‌دار است، ولی بدان، این بارانِ سیاهِ جفایِ غریبه‌هایِ دوست‌نما، پایانی دارد. تو حوصله کن و مباد که شکایت به غریبه بری. تو شاگردِ مکتبِ فردوسی و حافظی که نه کوچیدند و نه شوقِ ترکِ سرزمین به فرزندانشان دادند. این عصر وارونگی پایانی دارد برادر! برادرت ابراهیم حاتمی‌کیا، برگ‌ریزان یکهزار و سیصد و نود.»

تأسف از بی‌صداقتی

این اظهارت اما انتقادات بسیاری را بخصوص در میان طرفداران مشترک دو فیلم برانگیخت جدی‌ترین و صریح‌ترین این انتقادات هم به قلم ییک از منتقدان سرشناس رسانه‌ای شد. حسین معززی‌نیا که هیچ کس نسبت به ارادات او به ابراهیم حاتمی‌کیا و سینمایش تردید ندارد در یادداشتی با عنوان «ابر و آفتاب» نوشت: «امروز متنی به قلم ابراهیم حاتمی‌کیا منتشر شده در ستایش فیلم «یه حبه قند» و نکوهش اصغر فرهادی. یا تعبیر درست‌ترش این است که بگویم متنی منتشر شده به‌منظور سرزنش اصغر فرهادی که تحسین «یه حبه قند» و رضا میرکریمی را هم در خود دارد. این یکی از تأسف‌آورترین متن‌هایی است که در زندگی‌ام خوانده‌ام. بعد از خواندنش حالم بد شد. دلم گرفت. غمگین شدم. چون دیدم کسی که روزگاری از خالص‌ترین و صادق‌ترین آدم‌های این مملکت بوده، چنان دچار بغض و کینه نسبت به همکار فیلمسازش شده که از اولین روزهای امسال که در برنامه‌‌ای تلویزیونی حاضر شد و به اصغر فرهادی تاخت تا الان که به قول خودش فصل «برگ‌ریزان» فرا رسیده، هنوز نتوانسته بر احوالش فائق آید و کار را به جایی رسانده که پاک فراموش کرده در حالی دارد اصغر فرهادی را بابت نمایش شیوع دروغ‌گویی در جامعه‌ی ایرانی شماتت می‌کند که خودش دقیقاً و مشخصاً دارد دروغ می‌نویسد و اصغر فرهادی را متهم می‌کند به این که «در صف سفارت خرس‌نشان ایستاده تا از سرزمین همیشه آفتاب‌مان... متقاضی پناه به سرزمین همیشه ابری» شود! و او را متهم کرده که فیلم می‌سازد تا شکایت به غریبه برد و شوق ترک سرزمین به فرزندانش بدهد! می‌شود جدایی نادر از سیمین را دوست نداشت، می‌شود اصغر فرهادی را دوست نداشت و می‌شود «یه حبه قند» را دوست داشت. هیچ‌کدام از اینها ایرادی ندارد. اما تأسف‌‌بار و حزن‌انگیز است که کسی را توبیخ کنیم که چرا نشان می‌دهی مردم دروغ می‌گویند و در همان لحظه خودمان دروغ بگوییم. تأسف‌بار است که وقتی فیلم‌مان مجوز نمایش نمی‌گیرد چند هفته پیاپی از وضعیت «سرزمین‌ همیشه آفتاب‌مان» شکایت کنیم و بگوییم آسمان ابری است، اما موقع حمله به اصغر فرهادی که می‌شود، ناگهان ابرها را بزنیم کنار و آفتاب را ببینیم.

معززی‌نیا: دلم گرفته از منشی که ابراهیم حاتمی‌کیا در پیش گرفته. نوشتم چون دوستش دارم و دلم نمی‌خواهد بیش از این ذهنش را صرف کینه‌جویی کند و حتی ستایش از فیلم شیرینی چون «یه حبه قند» را با این جور طعنه‌ و کنایه‌ها آمیخته کند

تأسف‌بار است که خودمان برویم در آلمان فیلم بسازیم و نشان بدهیم که در کنار راین هم می‌شود خدا را جست و به وقتش به کسانی که اعتراض می‌کنند این بسیجی را برده‌ای در آلمان که چه بشود حمله کنیم و بگوییم شما تنگ‌نظرید، اما حالا بعد از بیست سال همکارمان را آدم خودباخته‌ای تصویر کنیم که چون یک جایزه از جشنواره همان کشور گرفته پس حتماً رفته پشت در سفارت صف ایستاده تا به آن «سرزمین ابری» پناهنده شود! و تأسف‌آور است که از خواننده یادداشت‌مان پنهان کنیم که همکارمان قبل از ساختن فیلمش چند ماه در آن «سرزمین ابری» سکونت داشت و می‌توانست با تهیه‌کننده‌ای آلمانی کار کند، اما پروژه‌اش را نیمه‌کاره رها کرد و آمد در سرزمین خودش فیلمش را ساخت. بنابراین اساساً نیازی به صف ایستادن پشت در جایی و تقاضای پناهندگی و گدایی جایزه از کسی نداشته است. موضوع بحثم اصغر فرهادی نیست؛ اینها را نوشتم چون دلم گرفته از منشی که ابراهیم حاتمی‌کیا در پیش گرفته. نوشتم چون دوستش دارم و دلم نمی‌خواهد بیش از این ذهنش را صرف کینه‌جویی کند و حتی ستایش از فیلم شیرینی چون «یه حبه قند» را با این جور طعنه‌ و کنایه‌ها آمیخته کند. می‌توانستم عافیت‌اندیشی کنم و اینها را ننویسم. می‌توانستم سکوت کنم تا سلام و علیک‌مان برقرار بماند. می‌دانم که حالا دلخور می‌شود، اما ترجیح می‌دهم مثل خودش صریح حرف بزنم، هرچند که برنجانمش. ترجیح می‌دهم که بداند ما از او چنین انتظاری نداریم. ترجیح میدهم بگویم که حواسش باشد روزگاری صراحتش با صداقت همراه بود.»

واکنش کارگردان

اما این تبادل نظرات با واکنش خود میرکریمی هم همراه بود. کارگردان فیلم سینمایی «به حبه قند» اگر چه ترجیح داده‌است صراحتاً درباره فیلم سینمایی اصغر فرهادی اظهارنظری نداشته باشد وقتی در نشست دانشجویی با سوال یک دانشجو پیرامون این نامه‌نگاری مواجه شد گفت: « ابراهیم حاتمی‌كیا و فیلم‌هایش را خیلی دوست دارم و بخشی از دانش سینمای‌ام را مدیون او هستم. اما فكر می‌كنم او باید خودش درباره‌ی نظرش توضیح دهد. تنها در اینجا در پاسخ به این سوال می‌گویم كه من «یه حبه قند» را در رقابت و تقابل با فیلم دیگری نساختم.»

فرآوری: امید صبوری

بخش سینما و تلویزیون تبیان