وجدان اخلاقی چیست ؟
در نهاد هر انسان نیروئی وجود دارد که دانشمندان جدید آن را «وجدان اخلاقی » نام نهادهاند. این نیرو به انسانها تکلیف، الهام میکند یعنی از درون به انسانها فرمان می دهدکه چنین کاری را مثلا بکن و چنان کار را انجام نده و آن را یکی از معیارهای اخلاقی بودن افعال انسانها دانستهاند.
در این معیار اخلاقی یعنی وجدان اخلاقی مسائل متعددی مطرح میگردد:
- وجدان اخلاقی چگونه معیاری است و جنبههای مختلف آن کدام است؟
- وجدان اخلاقی با اخلاق مبتنی بر عاطفه چنان که عدهای به آن قائل هستند و اخلاق مبتنی بر عقل و اراده چنان که فلاسفه به آن معتقدند چه فرق هائی دارد؟ واصولا با افعال طبیعی انسانها چه رابطهای دارد؟
- نظر اسلام و قرآن درباره وجدان اخلاقی چیست؟
-وجدان اخلاقی چگونه معیاری است؟ و جنبههای مختلف آن کدام است؟
وجدان اخلاقی نیروی باطنی بوده، هیچ انسانی به حسب سرشت و خلقت و آفرینش خالی از آن نیست منتها قابل انعطاف بوده، میتواند تحت تأثیر محیط سالم و ناسالم و تربیت صحیح و ناصحیح قرار بگیرد و از سایر امیال قوی باطنی و روحی از قبیل شهوت و غضب و سایر تمایلات فطری درونی چه بسا تغییراتی را بپذیرد.
برای وجدان همان طور که دانشمندان تصریح کردهاند، سه جنبه است:
1 - ادراکی.
2 - ارادی.
3- انفعالی.
جنبه ادراکی وجدان اخلاقی این است که اعمال و حتی افکار انسانها را مورد بررسی قرار میدهد و مانند یک قاضی بی طرف آن را تجزیه و تحلیل میکند و حکم به خوبی وبدی در مورد آن صادر میکند.
چنبه ارادی آن، این است که همانند یک نفر فرمانده قوی به ما فرمان میدهد که به مقتضای آن عمل کنیم یعنی اگر عمل خوب است انجام دهیم و اگر بد است ترک نمائیم.
جنبه انفعالی وجدان این است که اگر بر وفق درک و میل آن رفتار کردیم، احساس مسرت و شادی مینماید و موجب انبساط و آرامش خاطر میگردد و اگر برخلاف میل و درک آن عمل نمودیم، احساس شرمساری و خجلت کرده و با ضربات جانکاهی که بر روان واعصاب ما وارد میشود ما را شکنجه میدهد بالاتر این که وجدان اخلاقی در موردکارهای دیگران نیز دخالت مینماید. و درباره افعال آنها حکم به خوبی و بدی صادرو فرمان میدهد که نسبت به اشخاص باوجدان، علاقه و احترام نشان دهید واز افرادبی وجدان نفرت و دوری نمائید (1) .
معیار اخلاقی بامعیارهای دیگر اخلاقی مربوط به فلاسفه و اخلاق هندی و افعال طبیعی چه فرقهائی دارد؟
پاسخ این است که این نظریه، اخلاق را نه عاطفه میداند چنان که اخلاق هندی و اخلاق مسیحی میدانند و نه عقل و اراده چنان که فلاسفه به آن معتقدند بلکه این نظریه، اخلاق را عبارت از الهامات وجدانی برخواسته از اعماق نفس انسانها می داندیعنی نیروئی است که به آن تکلیف را الهام میکند و از درون به آن فرمان میدهد که چنین بکن و چنین نکن واین نیرو مربوط به عقل نیست. زیرا اولا: عقل بیشتر، یک امراکتسابی است و اما این، یک امر فطری است.
ثانیا: عقل نیروئی است که در زمینه مسائل اخلاقی و مسائل دیگر اظهار نظر میکند و در صورتی که وجدان اخلاقی تنها به مسائل اخلاقی نظر دارد.
ثالثا: عقل خوبی و بدی مسائل را بر پایه مصلحت و مفسدت توجهی نمیکند و باآنها کاری ندارد.و تنها خوبی و بدی عمل را معین و مشخص میکند و رفتار طبق آن رااز انسان طلب میکند (2) .
در برابر وجدان اخلاقی در باطن انسان نیروی دیگری وجود دارد که او را به ارتکاب بدیها و زشتیها و ترک خوبیها و نیکیها وادار مینماید، همانند وجدان اخلاقی قوی و نیرومند است و نقش مهمی در اراده و عمل انسان دارد منتها این طورنیست که نیرومندتر از وجدان خلقی باشد و لکن برخی از فلاسفه این جنبه منفی بازدارنده از نیکیها و خوبیها را خیلی با اهمیت تلقی کردهاند تا آنجا که آن را از نیروی باطنی وجدان اخلاقی نیرومند و قویتر دانستهاند و بر همین اساس، انسان را طبعا و به حسب خلقت و آفرینش موجودی شرور و بدکار شمردهاند.
به هرحال کار اخلاقی کاری است که از وجدان الهام گرفته باشد پس با کار طبیعی فرق دارد زیرا کار طبیعی کاری است که به وجدان مربوط نیست، با طبیعت ارتباطدارد مثل غذا خوردن و آب نوشیدن ولی کار اخلاقی با طبیعت انسان ارتباط ندارد،بلکه با وجدان ارتباط دارد و با فرمانی که از ضمیر انسانی سرچشمه میگیرد، دررابطه است.
از کجا دانسته میشود که کار اخلاقی از وجدان الهام گرفته است؟
در پاسخ آن می گوئیم که ما آیات و سورههای قرآن، کتاب وحی آسمانی را بررسی ومورد مطالعه قرار میدهیم در سه مورد از این آیات از وجدان اخلاقی به نحو لطیف و ظریف تعبیر آورده شده و در هر موردی به لفظی خاص:
1 - در سوره «شمس » آیات 7 و 8: « وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا » ؛«قسم به جان آدمی و آن کس که آن را (آفریده) و منظم ساخته سپس فجور وتقوا(شر و خیرش) را به او الهام کرده است ».
2 - در سوره بلد آیات 7-9 : « أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَیْنَیْنِ و وَلِسَانًا وَشَفَتَیْنِ وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ»؛ آیا برای انسان دو چشم قرار ندادیم؟ و یک زبان دو لب؟ و او رابه راه خیر و شر هدایت کردیم... .
3 - در سوره قیامت به لفظ : «نفس لوامه » « وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ » ؛ و سوگند به نفس لوامه و وجدان بیدار و ملامت گر(که رستاخیز حق است).
و در قرآن در چند مورد از نیروئی که در برابر وجدان اخلاقی قرار دارد یاد و به الفاظ مختلف تعبیر آورده است از قبیل:
نفس اماره »: « وَمَا أُبَرِّیءُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّیَ إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ » (4) ؛ یعنی:«حضرت یوسف صریحا اعلام میکند که من هرگز خودم را تبرئه نمیکنم که نفس سرکش بسیار به بدیها امر میکند مگر آنچه که پروردگارم رحم کند».
و نیز به لفظ "هوی " (5)« وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوَی فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَی » ؛وآن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را ازهوا"و تمایلات نفسانی" باز دارد، قطعا بهشت جایگاه اوست.
و نیز به لفظ «وسواس » (6) (مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ» ؛پناه میبرم به پروردگار از شر وسوسه گر پنهان کار که دردرون سینه انسان وسوسه میکند خواه جن باشد یا از انسان.
پس قرآن در مورد این که انسان هامجهز به یک سلسله از الهامات فطری هستند، سکوت نکرده است و در روایات و احادیث معتبر نیز چه بسا این حقیقت که از قرآن استفاده میگردد، تصریح گردیده است.
از جمله هنگامی که آیه مبارکه « یکدیگر را بر نیکی و پارسائی یاری دهید و همدیگر را برگناه و دشمنی کمک ننمائید».
بر پیامبر گرامی اسلام(ص) نازل شد مردی به نام «وابصه » خدمت رسول اکرم(ص) آمده گفت: ای رسول خدا سؤالی دارم حضرت فرمود: من بگویم سوال تو چیست؟ گفت :بفرمائید.
فرمود: آمدهای از معنای بر و تقوا و هم از معنای اثم و عدوان سوال کنی. گفت:
آری میخواهم معانی اینها را بدانم. در متن روایت این گونه وارد است که پیامبرانگشتان خود را بر سینه وابصه زده سه مرتبه فرمود: یا وابصه «استفت قلبک،استفت قلبک، استفت قلبک » یعنی سه مرتبه فرمود: این سوال و استفتاء را از قلب خود بکن یعنی خدا این شناخت را به صورت الهام به قلب هر بشری قرار داده است.
درباطن انسانها نیروئی است که برخی از افعال را خوب میداند و برخی را بد و به خوبها فرمان میدهد و از بدیها نهی میکند و نظیر آیات بالا این آیه است:
« وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ » (7) ؛ و انجام کارهای نیک و...را بر انبیاء وحی کردیم.
در تفسیر المیزان مرحوم استاد علامه طباطبائی(ره) در این باب استنباط خیلی لطیف و ظریفی دارد میفرماید:
«خداوند نفرمود:(و اوحینا الیهم ان افعلوا الخیرات) و فرمود: (و اوحیناالیهم فعل الخیرات) زیرا اصل خیرات مثل بذرهائی در باطن انسانها و کمون ذات آنها آفریده شده است و خدا انجام آنها را وحی کرده است (8) .پس به نظر قرآن انسان مجهز به یک سلسله از الهامات فطری است.
وجدان اخلاقی نیز همین طور است انسان وقتی دارای وجدان اخلاقی پاک و سالم خواهد بود که از همان اول به دستورات آن توجه نماید و برخلاف فرامین آن رفتار نکند وگرنه بعد از مدتی آن را از دست خواهد داد و عملا شخص بی وجدان خواهد شد (11) .
و گاهی نیز در اثر برخی از پیش آمدهای جسمی و روحی ممکن است نیروهای باطنی از قبیل وجدان اخلاقی و غیر آن نیز ضعیف و یا به کلی از بین برود.
پی نوشت ها:
1- مقدمهای بر علم اخلاق، ص 123.
2- فلسفه اخلاق، تالیف شهید استاد مطهری، ص 53 - مقدمهای بر علم، تالیف علی کیا، ص 124 و 125.
3- عقائد فلسفی ابوالعلاء معری، تالیف عمر فروخ ترجمه حسین خدیو جم.
4- سوره یوسف، آیه 52.
5- سوره نازعات، آیه 40.
6- سوره ناس، آیه 4.
7- سوره انبیاء علیه السلام آیه 73.
8- فلسفه اخلاق مرحوم مطهری، ص 55.
9- سیر حکمت در اروپا، ج 2، ص 77 ( 78.
10- کودک از نظر وراثت و تربیت، ج 1، ص 334.
11- الاخلاق تالیف احمد امین مصری، ص 82.
فرآوری: محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع : فصلنامه مکتب اسلام، شماره 9