تبیان، دستیار زندگی
اظهارات صریح و دلسوزانه ابراهیم حاتمی کیا در یک هفته گذشته اگرچه در ظاهر بستری مناسب برای حاشیه سازان فراهم آورده است اما در متن آنها زنگ و بویی از دغدغه موج می زند که بی تردید توجه به آن در بسیاری حوزه ها راهگشاست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جای خالی یک تکیه گاه


اظهارات صریح و دلسوزانه ابراهیم حاتمی کیا در یک هفته گذشته اگرچه در ظاهر بستری مناسب برای حاشیه سازان فراهم آورده است اما در متن آنها رنگ و بویی از دغدغه موج می زند که بی تردید توجه به آن در بسیاری حوزه ها راهگشاست.


ابراهیم حاتمی کیا

ابراهیم حاتمی کیا بی تردید مهمترین چهره سینمایی و حتی فرهنگی پس از انقلاب است. اهمیتی که نه فقط از خاطرات جمعی یک ملت از برخی آثار او نشان دارد، که  ریشه در دغدغه، صراحت و صداقت همچنان پررنگ او در ورود به میدان اظهارنظر و نقد درون گفتمانی اش هم دارد. این کارگردان که این روزها در آستانه دهه پنجم زندگی گویی به یاد توصیه سید شهیدان اهل قلم ققنوس وار بر دهانه آتش فشان بدبینی و سوءظن یاران لانه گزیده و هر از گاهی زبان به تندترین انتقادات از این جماعت می گشاید در هفته گذشته چندین و چند اظهارنظر کلیدی بر زبان آورد که مرور آن ها با در نظر گرفتن شناسنامه گوینده، برای بسیاری از علاقمندان به نظام جمهوری اسلامی لذتی توأم با اندوه به همراه خواهد داشت. لذت از بیان واقعیت و اندوه از ناگزیری تحمل تلخی همین واقعیت!

جای شهید آوینی خیلی خالیه

برگزاری اختتامیه جشنواره مستند شهید آوینی که پیشتر بزرگداشت ابراهیم حاتمی کیا بعنوان برنامه ویژه آن اعلام شده بود بستری فراهم آورد تا حاتمی کیا باردیگر سفره دل بازکند و اظهاراتی جنجالی بر زبان آورد. در این برنامه که از تعدادی از یاران و همراهان شهید آوینی تقدیر شد، کارگردان «آژانس شیشه ای» هم روی سن رفت واز دغدغه های این روزهایش گفت. حاتمی كیا در فیلمی كه برای تقدیر از او ساخته شده بود درباره شهید آوینی گفت: «الآن جای شهید آوینی خیلی خالی است. الآن مدافعی كه در این حوزه قلمش با شخصیتش عجین باشد متاسفانه نداریم یا كم داریم. حداقل در بخشی كه من به آن اعتقاد دارم؛ حوزه فرهنگ، حوزه ارزش ها، حوزه جنگ، حوزه بچه های انقلاب! كسی كه دردمند باشد نسبت به نظام و حرفهایش عقده مند نباشد و از ریشه ای برخوردار باشد؛ واقعیت این است كه در این دوران جای چنین شخصیتی خالی هست. در دورانی كه ایشان بودند برای من یكجور تكیه گاه محسوب می شدند. هیچ وقت مثل الآن احساس تنهایی  نمی كردم؛ احساس اینكه وارد میدانی شده ایم و هیچ فرمانده ای نیست با ما تماس بگیرد! قلبم می گوید: آوینی، آوینی، حاتمی. مرتضی، مرتضی، ابراهیم... صدایی نمی شنوم. نمی دانم شاید كه این حكمت خداوندی است كه الآن باید جایش در این جامعه خالی باشد.»

ولایت آقا مرتضی بر ما

در ادامه برنامه اما نوبت به خود حاتمی کیا رسید که پس از پخش فیلمش روی سن حاضر شود. حاتمی كیا ابتدا سر جایش نشسته بود و تصور می شد علاقه ایی ندارد روی سن برود به اصرار اطرافیان پشت میكروفن رفت و گفت: «از منطقه عملیاتی برگشته بودم، نمی دانم والفجر چند بود. ولی می دانم خیلی خسته برگشتم. یعنی این راه را تقریبا بدون توقف از منطقه برگشتم تهران. به جای اینكه بروم خانه مستقیم آمدم تلویزیون و رفتم تو اتاقی كه آقا مرتضی هست. مرتضی هم مثل همیشه یك دمپایی پایش بود و نشسته بود پشت دستگاه و منتظر بودم تا وارد می شوم (خسته از جبهه) در حالی كه كلی فیلم آوردم، برگردد، بغلم  بگیرد و ماچم كند. یكهو دیدم برگشت نگاهم كرد و گفت: الآن آمدی؟ گفتم: آره، همین الآن رسیدم. گفت: زود نیامدی؟ گفتم: نمی دانم. و من شب دوباره برگشتم.

موضع من را نسبت به بچه های مستندساز می دانید. موضع من را نسبت به بحث جشنواره های خارج از كشور هم می دانید. موضع من نسبت به بی بی سی هم شدیدا مشخص است. چه بی بی سی چه رادیوهای ن ور و ن تصاویر موضعم مشخص است. اما یك نگاه مهربانانه ای نسبت به این بچه ها داشته باشیم.

و هزار كیلومتر را دوباره برگشتم به منطقه برای فیلمبرداری. بدون اینكه ببیند محصول من چیست، احساس كرده بود الآن حضور من باید آنجا باشد. این كاریزمای اقا مرتضی، این قدرت آقا مرتضی كه حتی خانواده كه به شدت برایم اهمیت داشت، بچه هایم تازه كوچك بودند دوست داشتم بروم  ببینم شان، چنان سیطره داشت این ولایت آقا مرتضی بر ما كه من را دوباره شب برگرداند. فقط یك سر به خانه زدم و دوباره برگشتم سمت منطقه. من اشاره می كنم به  نكته ای كه آقای شمقدری هم فرمودند. آقا مرتضی آمد در حوزه فرهنگی كه آثارش هست از فیلم ها، سخنرانی ها و...  یك مجله هم راه انداخت به اسم سوره. یعنی یكی از آن پایگاه های بسیار مهم. خب همین آقا مرتضی، این اواخر كه می آمدم در دفتر سوره خسته، فشرده و حالش بهم ریخته به من روزنامه ها و مجلات را نشان می داد و اسم هایی كه همیشه نامهربان بودند. یك روزنامه ای، مجله ای در آمده بود كه روی جلدش یك رزمنده بوسنیایی را نشان داده بود كه قیافه اش مثل این رمبوهای آمریكایی، تیپ و شمایل آمریكایی داشت ولی سربندی بسته بود كه رویش الله اكبر بود كه این خط بطلانی به شمایل بود به تعبیری. و او تنبیه شده بود بابت این گفتن. تصویر حوزه تفسیر است و باید این امكان را برای تعریفش بدهیم. خب حوزه هنر و سینما هم همینطور است و به نظر من جای چنین عزیزی خالی است.»

ابراهیم حاتمی کیا
ما ضربه پذیر هستیم

حاتمی کیا در ادامه گفت: «در زمان جنگ روزی قرار بود یك چیز سری را فیلمبرداری كنیم. مستند هم بود. و من در دل شب و تاریكی باید می رفتم به یك دشتی. رفتم و رفتم و رفتم یك جا رسیدم دیدم باد تندی می آید؛ یك نفر به من ایست داد. جلوی این نور چراغ من فردی دیده شد كه نشسته و ماشه را هدف گرفته. فریاد زد چراغ ها را خاموش كن! من خاموش كردم. شیشه را پایین كشیدم. با همان اسلحه آمد سمت من و گفت: بگو از كجا آمدی؟ من با اطمینان دست كردم توی جیبم و یك حكم ماموریتی داشتم كه من اینجا آمدم برای فیلمبرداری. تا آمدم بدهم دستش. باد و طوفانی كه در آن دشت خیلی شدید بود. پنجره را كه پایین كشیدم  یكهو این كاغذ از دست من رفت. و آن هم نتوانست بگیرد و رفت تو تاریكی. آمدم پیاده شوم گفت: نه! تكون نخور. گفتم: آقا اون الآن نامه بود. حكم ماموریت منه. من الآن آمدم فیلمبرداری. گفت: دروغ می گی. از كجا بدونم راست می گی؟ گفتم این را چه جوری ثابت كنم؟ آن موقع هم موبایل این حرفها نبود كه. من مانده بودم و دستگیر شدم. من را تا فردا حبس كردند تا من بتوانم با یك جاهایی حرف بزنم و معلوم بشود كه من واقعا جاسوس نبودم! این حوزه این مسایل را دارد. من امیدوارم آن كسانی كه الآن گرفتارند. موضع من را نسبت به بچه های مستندساز می دانید. موضع من را نسبت به بحث جشنواره های خارج از كشور هم می دانید. موضع من نسبت به بی بی سی هم شدیدا مشخص است. چه بی بی سی چه رادیوهای آن ور و آن تصاویر موضعم مشخص است. اما یك نگاه مهربانانه ای نسبت به این بچه ها داشته باشیم. من بعضی هایشان را می شناسم. این اتفاق می تواند افتاده باشد. من رد نمی كنم. مطمئنم این نگاه من را آقا جواد شمقدری هم دارد. یك اتفاقی افتاده، اگر اینها به عمد تصمیم گرفته باشند یك جوری رفتار ضد امنیت ملی داشته باشند تنبیه باید بشوند. ولی ما ضربه پذیر هستیم دیگر. ظلمی نشود به ما. بگذاریم این بچه ها با یك رافتی برگردند. امیدوارم كه این به گوش عزیزان و دوستان امنیتی برسد. با رافت برخورد شود. تا یك حدی ما باید انصاف هم داشته باشیم.»

فرآوری: امید صبوری

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع: کافه سینما