چهره های حقیقی اعمال!
بین کردار ما در دنیا، و کیفرمان در قیامت، رابطه تکوینی و رابطه ظاهر و باطن است، حتی رابطه علت و معلول نمیگوییم، بلکه رابطه سیرت و صورت و رابطه ملک و ملکوت است، یعنی اینجا یک عملی مثل خشم یا غضبی انجام میدهی، که این غضب و خشم، چهره ملکیاش این است که صورت شما قرمز میشود و در شما هیجان پیدا میشود.
میدانید که در دنیا جرم و مجرم و مجازات، یک رابطه قراردادی و اجتماعی است. اگر فلان کس رشوه خورد، چند سال از خدمت، منفصل میشود، یا فلان ضربه شلاق میخورد، یا فلان مقدار جریمه میدهد، همه اینها قراردادی و قابل کم و زیاد شدن است، که مربوط به مقنن و قانون است. اگر جرم، سبک است، کیفر، سبک است، و اگر جرم، سنگین است کیفر، سنگین است. این رابطهها قراردادی است یعنی میشود آن را کم کرد و میشود زیاد کرد.
اما بین کردار ما در دنیا، و کیفرمان در قیامت، رابطه تکوینی و رابطه ظاهر و باطن است، حتی رابطه علت و معلول نمیگوییم، بلکه رابطه سیرت و صورت و رابطه ملک و ملکوت است، یعنی اینجا یک عملی مثل خشم یا غضبی انجام میدهی، که این غضب و خشم، چهره ملکیاش این است که صورت شما قرمز میشود و در شما هیجان پیدا میشود. این چهره ملکی و چهره مادی و دنیایی عمل است. چهره باطن و ملکوتی همین عمل، سگی میشود و به صورت درندهای در قبر میآید. لذا میگویند کسانی که سوء خلق دارند و بد خلق هستند، باید مواظب باشند این غضب، با این چهره ملکی که دارد، صورت و چهره ملکوتی آن زشت و نازیباست، که آن، عین این است. اینجا عینیت است، نه علت و معلول. زیرا علت و معلول در جایی است که دوگانگی باشد: یکی علت باشد و دیگری معلول، و حال آنکه اینجا فقط یک چیز است که دو چهره دارد: چهره ملکی و چهره ملکوتی. صورت دارد و سیرت. ظاهر دارد و باطن.
حقیقت رابطه دنیا و آخرت آنچه به اینجا پیوند دارد... انسان و دنیا
رابطه بین پاداش نیکوکاران و کارهای نیکشان نیز از باب تفضل و رحمت صرف بدون آن که با عمل خویش شایستگی دریافت پاداش را کسب کرده باشند نیست و با ظاهر آیاتی که اجر داد و ستد دیدن خود اعمال و این که پاداش هر کس عمل اوست سازگار نیست.
رابطه ایمان و عمل صالح با سعادت کفر و گناه با شقاوت آخرتی نوعی رابطه عینیت است ، به این معنا که اعمال انسان در آخرت به صورت ملکوتی نمودار میشود و آن وجود ملکوتی عین عمل و پاداش و کیفر آخرتی است.
از جمله آیاتی که بر این حقیقت دلالت دارند عبارتند :
1-و ما تقدمو لانفسکم من خیر تجدوه عنده
2- انما تجزون ما کنتم تعملون .
نکته دیگر آن که انسانها در آخرت با توجه به وضع دنیای خود چهار دستهاند :
1- کسانی که در دنیا و آخرت از نعمت برخوردارند
2- کسانی که در دنیا و آخرت محرومند
3- کسانی که در دنیا محروم و در آخرت بهرهمندند .
4- کسانی که در آخرت محروم و در دنیا بهرهمندند .
نکته دیگر آن استکه طبق بینش قرآنی ایمان و عمل صالح انسان در پایان عمر آثار کفر سابق بر آن را محو و کفر پایان عمر آثار ایمان و عمل صالح پیشین را نابود میکند .
از سوی دیگر هر چند هر کار نیک یا بدی اثر کار نیک یا بد دیگر را از بین نمیبرد ولی برخی از کارهای نیک اثر برخی از کارهای بد را از بین میبرد و برخی از کارهای بد آثار خوب را محو میکند . برای مثال منت نهادن و آزار رساندن اثر انفاق مالی را از بین میبرد.
چهرهی اعمال و رفتار دنیوی
این عملها و کارهایی که میکنیم، دو چهره دارند، آن عملی را که انجام میدهیم، چه عمل جوارحی (اعضای ظاهر بدن) و چه عمل جوانحی (قلبی)، چه عمل یدی (دست) باشد، یا رجلی (با پا) یا لسانی (با زبان) یا اذنی (با گوش) یا بصری (با چشم)، دو چهره و دو سیما دارد: یک سیما و چهره دنیوی دارد، یعنی آن چه که الان میبینید، و چون دنیایی است، فانی و تمام میشود، مثل این که آدم نیم ساعت سخن میگوید، و بعد پایان مییابد. این عمل موقت است. وقت خاص و معین دارد، از ساعتی شروع میشود و تا ساعتی تمام میشود، این چهره دنیوی عمل است، ولی همین عمل، یک سیما و چهره دیگر دارد که چهره اخروی و قیامتی است که عمل با این چهره، فنا ندارد و موقت نیست، بلکه مخلد و جاویدان است.
به تعبیر دیگر: عملی که انجام میدهیم، یک صورت و شکلی دارد که آدم با چشمش میبیند، و یک سیرت و باطنی دارد، که همان چهره قیامتی عمل است.
عمل یک چهره غیبی دارد، یا یک چهره ظاهری و یک چهره باطنی دارد. ملک، به همین دنیا میگویند که آدم با چشمش میبیند، و با گوشش میشنود، و با قوه و نیروی لامسه، لمسش میکند. این چهره ملکی، و چهره دنیایی عمل است. علاوه بر این، کار انسان، یک چهره غیبی و ملکوتی دارد که در قیامت، مشاهده میکند.
نمونههایی از تجسم اعمالخوردن مال یتیم: این یک چهره ملکی دارد، که آدم این مال را میخورد، و اگر بیوجدان باشد، لذت میبرد، اگر غذا باشد، سیر میشود، اگر از مایعات باشد، سیراب میشود و نیرو میگیرد. ولی همین خوردن مال یتیم، چهره ملکوتی دارد که: انما یأکلون فی بطونهم ناراً (1) درست است که الان از باغ یتیم، سیب میخورد، نان میخورد، گوشت میخورد، اما چهره ملکوتیاش این است که آتش میخورد.
غیبت کردن: آنهایی که معمولاً پشت سر این یا آن، سخن ناروا میگویند، یا سخنهای ایذایی دارند، چهره ملکیاش همین است که با یک حال و شوق و شوری سخن میگویند و غیبت میکنند، عدهای هم دارند با شوق و شوری سخن میگویند غیبت میکنند، عدهای هم دارند با شوق و شوری میشنوند و میخندند، ولی چهره ملکوتیاش، خورشت سگان اهل جهنم است، ایاک و الغیبه فانها ادام کلاب النار (2).
حدیث معروفی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در همین زمینه هست که نقل میکنم قضیه این است که: زنی با قامتی کوتاه، آمده بود در محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و از حضرت مسأله شرعی پرسیده بود. بعد از گرفتن جواب، بیرون رفت. عایشه که آنجا حضور داشت، بعد از رفتن آن زن، با اشاره دستش، کوتاه قامتی این زن را نشان داد و میخواست بگوید قدش کوتاه است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به عایشه فرمود: دندانهایت را خلال کن. عرض کرد: یا رسول الله! من که چیزی نخوردم تا خلال کنم. فرمود: خلال کن. با خلال کردن دندانها، پاره گوشتی از دهان عایشه افتاد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: این همان غیبتی است که تو کردی (3).
أیحب أحدکم أن یأکل لحم أخیه میتاً فکرهتموه (4)
غیبت کردن، مثل خوردن گوشت مرده آن برادر دینی است که انسان غیبتش را انجام میدهد. بعضی از عملها در قیامت، نار و جحیم میشوند، و بعضی، نور و نعیم. نه تنها عمل، دو چهره دارد، بلکه عامل هم دو چهره دارد: چهره ملکی، که همین چهره انسانی است که هرکدام به یک شکلی، متشکل هستیم. ولی چه بسا چهره ملکوتی و چهره غیبی و باطنی، طور دیگر باشد، که العیاذ بالله، انسان در باطن، به چهره دیگری باشد، به چهره حیوانات درنده. در حدیث آمده که چند طائفه از امت رسول خدا (صلیاللهعلیهو آ له) در محشر و قیامت، به شکل انسانی محشور نمیشوند، بلکه به اشکال دیگر محشور میشوند. (5)
عمر و وقت و فرصت و امکاناتمان متأسفانه یکی پس از دیگری از دستمان میرود. تا دیر نشده برای خود کاری بکنیم !
روز بگذشته چنان است که از نو آید فرصت رفته محال است که از سر گذرد
چرخ برگرد تو دانی که چه سان میگردد همچو شهباز که برگرد کبوتر گذرد
ماه چون برگرد تو دانی که چه سان میگردد پی کیخسرو و دارا و اسکندر گذرد
زندگی جز نفسی نیست غنیمت شمرش نیست امید که همواره نفس برگذرد
پی نوشت ها :
(1) - سوره نساء (4)، آیه 10.
(2) - بحارالانوار، ج 78، ص 159، ح 10.
(3) - بحارالانوار، ج 15، ص 188.
(4) - سوره حجرات (49)، آیه 12.
(5)(مجمع البیان: ج 10، ص 423، ذیل آیه 19 سوره نبأ).
فرآوری : زهرا اجلال
بخش قرآن تبیان
منابع :
کتاب: انسان شناسی ؛نویسنده: محمود رجبی
سایت اندیشه قم