تبیان، دستیار زندگی
با توجه به تمایزات مشروطه و نظام استبدادی که آن مرحوم به صورت گسترده به آن پرداخته است می توان مشروطه ای کاملا بومی و مذهبی را تعریف کرد که هم با مشروطه غربی و وارداتی تفاوت داشته و هم با آموزه های دینی و ملی سازگار باشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
مولفه های حکومت
مؤلفه ها و عناصر حکومت از نظر حاج آقا نورالله

الف: تحلیل واژگان سیاسی مورد استفاده در نظام فکری حاج آقانورالله

در این جا به بعضی واژه ها و  مفاهیم آنان در اندیشه سیاسی حاج آقا نورالله اشاره می کنیم.

1. سلطنت

سلطنت و سلطان از جمله مفاهیمی است که در ادبیات جهان اسلام سابقه طولانی دارد. واژه مورد نظر فی نفسه بار معنایی خاصی (چه مثبت یا منفی) ندارد و مانند ظرفی است که تحمل هرگونه آبی را دارد. این متولیان حکومت و سلطنت هستند که به آن، جهت ارزشی یا ضد ارزشی بودن می دهند و در طول تاریخ نیز چون غالب سلاطین اهل جور بوده اند، در اندیشه ها قداست ندارند میان اندیشه وران سیاسی، این واژه تا حدودی معادل حکومت معنا شده است. آن مرحوم نیز با تفکیک گونه های مختلف سلطنت، می کوشد این واژه را تبیین کند.

در این جا سلطنت به معنای حکومت و حکمرانی گرفته شده است. در این برداشت، سلطان کسی است که بر دیگری فرمان فرمایی داشته باشد و فرقی بین سلطان عادله و مستبده نیست. همین که کسی بر دیگری حاکم باشد، سلطان بر او اطلاق می شود.

2. مشروطه

با توجه به تمایزات مشروطه و نظام استبدادی که آن مرحوم به صورت گسترده به آن پرداخته است می توان مشروطه ای کاملا بومی و مذهبی را تعریف کرد که هم با مشروطه غربی و وارداتی تفاوت داشته و هم با آموزه های دینی و ملی سازگار باشد.

بین مشروطه ای که حاج آقا نورالله در پی آن بود، با مشروطه ساخته و پرداخته برخی محافل غرب گرای تهران تفاوت بسیار وجود داشت. هر چند که هر دو در لفظ و تا حدودی قالب بودن مشروطه برای اداره کشور مشترک بودند ولی در معنا و ماهیت تفاوت آشکار دیده می شد.

در نگاه وی، مشروطه ویژگی خاصی دارد

اولا: حاکمیت در مشروطه با قوانین الهی است

ثانیا: مشروطه مطلب جدیدی نیست که بخواهیم آن را مورد تردید یا نفی قرار دهیم؛ بلکه باید مبانی آن را برای مردم باز گفت و تبیین کرد که مشروطه خواهی همان اسلام خواهی است

ثالثا: جایگاه هر یک از نهادهای دینی و مدنی به طور کامل مشخص است؛ به طور نمونه حاکم و امیر در این نظام فقط مجری قوانین خواهند بود، نه بیش تر.

3. آزادی

واژه آزادی از جمله الفاظی است که از طرف همه گروه های درگیر در مشروطه به کار گرفته شده است. هر کس با توجه به دغدغه های خاص خود، از این واژه استفاده کرده است. حاج آقا نورالله نیز در موارد متعددی این واژه را به کار برده است. در قسمتی از عبارت های وی می خوانیم: «باید خلق، بنده خدا، باشند و به جز بنده خدا بنده دیگری نباشند. عبید و اماء که از تحت عموم به حکم خداوندی خارج است » .در نگاه وی، آزادی یعنی رهایی از یوغ بندگی غیر خدا؛ بنابراین، هر شخص تا بنده خدا است، آزاد است و هنگامی که این ملاک به هر نحوی نادیده گرفته شود، آزادی انسان نیز تحدید می شود

4.مساوات

وی مانند میرزای نائینی، مساوات را به گونه های مختلف تقسیم نمی کند؛  ولی در بیان تفاوت مشروطه با استبداد به مساوات در حدود و مجازات اشاره دارد. وی مساوات در حدود را مطابق حکم الهی «مابین تمام افراد خلق » جاری می داند و معتقد است که باید «حکم الهی بر وضیع و شریف کوچک و بزرگ یکسان » باشد؛ به طور مثال اگر «کسی که شرب خمر یا قتل نفس یا زنا یا لواط یا سرقت نمود، خواه حاکم یا محکوم، امیر یا مامور باشد در حکم شریک باشند؛ مثلا هر که سرقت کرد، باید دستش را ببرند. کذالک در سایر احکام فی مابین تمام افراد از شاه و گدا و حاکم و محکوم و امیر و مامور وضیع و شریف یکسان باشند و حدود الهی بر تمام باشد.»

ب: مشروعیت دینی حکومت قدرمقدور

در نظام سیاسی مورد قبول حاج آقانورالله، مباحث متعددی طرح و بررسی می شود که مشروعیت نظام از جمله آن ها است. به هر حال، در هر صورت که مشروطه را بپذیریم بحث مشروعیت آن باید مورد توجه قرار گیرد که درز یر به گوشه هایی از آن اشاره می کنیم.

مشروطه، احیاگر قوانین الهی در جامعه

بر خلاف نوشته ها و گفته های مدعیان مشروطه، که هدف از آن را آزادی، آن هم آزادی با مبانی غربی می دانستند، وی غرض اصلی از مشروطه را احیای قانون الهی و سنت نبوی معرفی می کند. همین نکته، نقطه افتراق اصلی میان مشروطه وارداتی و مشروطه برخاسته از مذهب و ملیت ایرانی بود. «غرض اصلی از مشروطیت احیای قانون الهی و سنت نبوی است »تا در سایه آن، «در مملکت قانون عدل مجری شود و هیچ کس بر دیگری ستم نکند.»

انطباق مشروطه با شریعت اسلام

هر چند که در اندیشه بیش تر عالمان مشروطه خواه، قالب مشروطه در آن زمان، شکل نرمالی برای حکومت آرمانی اسلامی به شمار نمی رفت و بیش تر آنان، سلطنت حقه را به حضرت ولی عصر علیه السلام منحصر می دانستند، با وجود این با تمسک به مشروطه می خواستند در حد امکان از ستم حاکمان بکاهند تا هم مردم در آسایش نسبی به سر برند و هم قوانین اسلامی در حد امکان اجرا شود.

این که بعضی می گویند: مشروطه خلاف قانون اسلام است، ناشی از نفهمیدن مطالب و اخبار و بی علمی است و الا بر تمام ملل دول عالم معلوم است و تماما صریحا متفقند بر این که اول پیغمبری که قانون مشروطه را برای امت خود برقرار نمود، حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله است.

مشروطه ای که وی ترسیم و تعریف می کند، منبعث از شریعت است؛ چرا که اگر مشروطه خواهی، اسلام خواهی باشد، این فرض پذیرفتنی نیست که مشروطه ره آورد فرهنگ بیگانه است؛ بدین سبب وی می کوشد مشروطه ای را که سال ها محجور بوده و به آن عمل نمی شده است، پویا و فعال کند.


منابع:

کتاب مکالمات مقیم و مسافر

مجله آموزه

فرآوری: فریادرس گروه حوزه علمیه