تبیان، دستیار زندگی
هرچه از سکانس آغازین «باغ های کندلوس» می گذرد، تماشاگر خود را غرق در دنیایی می بیند که لطافت را در اوج سادگی بیان می کند. ایده های کریمی از «شب لطیف است» تا «چند تار مو»، همگی در پخته ترین حالت ممکن به مدد او آمده اند تا او ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

در جستجوی عشق


هرچه از سکانس آغازین «باغ های کندلوس» می گذرد، تماشاگر خود را غرق در دنیایی می بیند که لطافت را در اوج سادگی بیان می کند. ایده های کریمی از «شب لطیف است» تا «چند تار مو»، همگی در پخته ترین حالت ممکن به مدد او آمده اند تا او هم تماشاگر را با روایتی مدرن از تراژدی یک عشق جاویدان مانوس کند. روایتی با فلاش بک های پر وسواس و بهت آور و شخصیت هایی که در نوع خود بی نظیرند.

اگر کیارستمی در «زیر درختان زیتون» با قضیه ازدواج حسین و طاهره در روز بعد از زلزله رودبار، در اوج ماجرایی تراژیک مثل زلزله، برای لحظاتی تماشاگر را می خنداند، کریمی در «باغ های کندلوس» با محور قرار دادن قضیه «جستجوی قبور یک زوج عاشق» و تقابل آن با فضای ناشی از جملات با مفهوم و در عین حال بسیار خنده دار راننده یدک کش، فیلم را از لغزیدن به ورطه تلخی بازداشته و در عین حال تماشاگر را با فضای خاص فیلم انس می دهد.

در پس گفتگوی «آبان» با «سید»، از کندلوس به عنوان « بهشت » نام برده می شود. زوج سرخوش فصل پایانی با بازی های خوب فروتنیان و فریبا کامران هم چندان اینجایی به نظر نمی رسند. حضور عجیب «سید» در نقاط کلیدی روایت، فضای بیش از حد زیبای «باغ های کندلوس» و از همه مهمتر سکانس نهایی فیلم، همگی دست به دست هم داده اند تا یک جورهایی، با شیطنتی که از کریمی بعید هم نیست، به تماشاگر این را القا کنند که می توان همه این قصه را نوعی روایت آن دنیایی دانست. البته نکته هایی در خود فیلم گنجانده شده تا این ذهنیت، جنبه قطعیت نگیرد، اما به هر حال چنین ذهنیتی چندان هم بیراه نیست.

از جنبه های مثبت فیلم می توان به بازی بسیار خوب «رضا ناجی» در نقش راننده عجیب و غریب یدک کش و موسیقی بدیع و بالاتر از سطح سینمای فعلی ما، کار گروه «هال» و نیز تدوین خوب رضا شیروانی اشاره کرد.

سیدجواد صفوی

لینک:

آلبوم تصاویر