• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 3265)
چهارشنبه 3/7/1387 - 21:18 -0 تشکر 60278
گزارش بازدید از آسایشگاه جانبازان

بسم رب الشهدا...

 

دوستان عزیز همونطور که همگی میدونید امروز کاربران سایت تبیان بازدیدی داشتن از آسایشگاه جانبازان بقیة الله ...

مثلا گزارشی! نوشتم از این بازدید...عکس ها هم در ادامه توسط دوستان گذاشته میشه در انجمن...

دوستان همراه در این بازدید : خانم ها: Aansherly، عشق آبی،نوای آسمانی و tarane21

آقایان: عاشق ترین مرد زمین، مصطفی دینی، مجنون صفت، دوستدار یو، mamal92،jafar، miniman001،شاه شوریده سران و جناب آقای رحمانی(اگر اشتباه نکنم)مسئول بخش هنر مردان خدا

(دوستان من متاسفانه حاضرین رو همیشه حفظ میکنم!!...امیدوارم کسی رو فراموش نکرده باشم)

حدود ساعت 15 از محل موسسه تبیان حرکت کردیم و حدود 45 دقیقه بعد به مقصد رسیدیم...آسایشگاه بقیة الله واقع در زعفرانیه 

متاسفانه ساعتی که ما رسیدیم جانبازان عزیزمون خواب بودند و دقایقی منتظر موندیم تا یکی از این عزیزان بیدار شد و صحبت با ما رو پذیرفت...

نکته ای که برای خودم فوق العاده جالب بود آشنا بودن ایشون با سایت تبیان بود...زمانی که معرفی کردیم خودمون رو ایشون جمله ی جالبی در مورد سایت تبیان گفتن...! 

 ابتدا دوستدار یو عزیز از ایشون خواستن خودشون رو برای معرفی کنن ...آقای احمد عبادی....

دوستان حاضر هر کدوم سوال هایی رو پرسیدن از آقای عبادی عزیز ...سوال هایی در مورد مجروحیت ایشون...نحوه مجروح شدنشون ...

(این نکته رو هم بگم که ایشون مهره گردنشون آسیب دیده بود و به نخاعشون

آسیب وارد شده بود)

میزان رضایتشون از خدمات رسانی آسایشگاه،...وضعیت تأهلشون... وضع معیشتی ه جانبازان عزیز...فعالیت هایی که جانبازان عزیز انجام میدن...

زمان حضورشون در جبهه...خاطرات تلخ و شیرینشون از جبهه و جنگ...

چگونگی برخورد جامعه و اطرافیان با جانبازان عزیز

در مورد جنگ سیاسی بین سران مملکت  و.....

من تقریبا سوال و جواب ها رو نوشته بودم اما خب احساس کردم اگر بنویسمشون نمیتونم شیرینی کلامشون رو انتقال بدم و این ظلم در حق ایشون بود

(چون نتونستم خط به خط و کامل حرفای ایشون رو بنویسم)

اما سوالی که شاید همرو خیلی تحت تاثیر قرار داد این بود (متاسفانه یادم نیست کی سوال کرد)

-خسته کننده نیست اینجا؟

و جوابشون واقعا من رو لااقل تحت تاثیر قرار داد:

بله...هست...مسلما هست...وقتی میبینی کارایی ی نداری...وقتی دیگه مفید نیستی...خسته میشی...انسان دوست داره تو جامعه باشه...مفید باشه، برای خودش و جامعه اش....خیلی سخته...مخصوصا برای ماها که قبلا سالم بودیم...برای ما سخت تر از معلولین مادرزاد هست....برامون خیلی سخته بیکار بودن...مفید نبودن...دردناکه که برای کوچکترین فعالیتمون به کس دیگه ای نیاز داریم... این محدودیت ها باعث میشه کم توجامعه فعالیت کنیم.

بعد از صحبت هایی که شد به اتفاق ایشون به اتاقشون رفتیم...هم اتفاقیشون خواب بودن ...دوستان یه شاخه از گلی که تهیه کرده بودن رو، رو تخت ایشون گذاشتن و گلی هم به پاس همه ی فداکاری هاشون به آقای عبادی تقدیم کردن...

و در آخر ایشون توصیه های قشنگی بهمون کردن و حرفای دلنشینی مثل همه حرفاشون بهمون زدن، ایشون از سخت بودن راه گفتن...

و گفتن که نباید خسته بشیم...مایوس بشیم...باید ادامه بدیم...یاد این جمله میفتم: صعود هر قدر صعب ادامه بده...شاید قله تنها در یک قدمی تو باشد...

در انتها هم دوستدار یو عزیز از تبیان و فعالیت های انجمن ها گفتن و خداحافظی کردیم و ....

همین جا هم تشکر میکنیم از ایشون که وقتشون رو به ما دادن...یک دنیا سپاس...

ادامه دارد

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
چهارشنبه 3/7/1387 - 21:19 - 0 تشکر 60279

بسم رب الشهدا

در ادامه باز هم با عزیز دیگری صحبت کردیم...جانباز گرامی ی که به دنبال تهیه ی هر گونه امکاناتی بودن برای سایر جانبازان...برام جالب بود که مدام ایشون از ما میپرسید و یه جورایی ایشون با ما مصاحبه میکردن...!آقای پیرعلی هم معتقد بودن جانبازان عزیز به علت شرایط فیزیکیشون کمتر امکان حضور در اجتماع رو دارن و این وظیفه ماست که این امکانات رو براشون فراهم کنیم و من و سایر دوستان فکر میکنیم این کمترین کار وظیفه ماست...

 آقای پیرعلی جانباز سال 62 والفجر 1 در منطقه فکه بودند...ایشون با یک گروه مهندسی  طراحی داخلی همکاری میکردند...عضو تیم شنای تهران بودند...اوقات فراغتشون رو به مطالعه میگذرونن و به صورت پاره وقت در آسایشگاه حضور دارن...

ایشون در مورد دلایلشون برای شرکت در جبهه برامون گفتن و هم چنین توصیه ها و تجارب قشنگی برامون گفتن و بیشترین تاکیدشون این بود که قدر سلامتی مون رو بدونیم...

از ایشون هم تشکر و خداحافظی کردیم و برگشتیم....!!

نکته ای که خیلی همه ی ما رو متاثر کرد وضعیت آسایشگاه بود...وضعیت واقعا نامطلوب...نمیدونم درسته گفتنش یا نه...اما میگم...

اتاق ها وضعشون واقعا خراب بود...نمیشد نفس کشید...فکر میکنم هیچ تهویه ای وجود نداشت...و نمیدونم با کدوم اکسیژن نفس میکشیدن...

وضعیت دیوار ها...نمیدونم....آیا واقعا این ه دستمزد اون همه فداکاری؟ همیشه نا سپاس بودیم... ایکاش میتونستیم یه جوری جبران کنیم...

و نکته جالب حرفای آقای عابدی این بود که توقعی نداشتن...اونا بزرگ و فروتن و ما........

ان شاء الله توفیق ادامه دادن راهشون رو داشته باشیم...

و من الله توفیق....

التماس دعا... 

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
چهارشنبه 3/7/1387 - 21:23 - 0 تشکر 60281

*به نام مهربان پروردگارم*

سلام

و در آخر لازم میدونم باز هم تشکر کنم مثل همیشه از مدیر محترم سیستم که امکان این بازدید رو فراهم کردن...

همینطور از عاشق ترین مرد زمین که پیشنهادش رو دادن و دوستدار یو عزیز...

 (هر دوتون باید منو بابت غر زدن هام ببخشید...امیدوارم شرایط ما رو هم درک کرده باشید و به حساب بی منطقی و خودخواهی و ...نذارید...متشکرم...)

از همگی دوستانی که حضور داشتن متشکرم...بد بودن گزارش رو هم به بزرگواری خودتون ببخشید...

واقعا بلد نیستم خخخخب...

موید باشید

التماس دعا

جانشین انجمن قرآن و عترت

anjoman.qoran@tebyan.org

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
چهارشنبه 3/7/1387 - 21:33 - 0 تشکر 60283

به نام خدا .. سلام

ممنون از خانم آنشرلی عزیز به خاطر ثبت گزارش .. البته این بازدید ما حاشیه هایی هم داشت که بین خودمون می مونه ! ( نیشخند )

غیر از مصاحبت با عزیزانمون که لذت بخش بود ، وضعیت آسایشگاه واقعا تاسف آوره .. البته من بیشتر عکسای قبل از رسیدنو دارم تو گوشیم و چند تا از عکسای بیرون آسایشگاه ، اگه بقیه دوستان مایل بودن از عکسایی که گرفتن از وضع آسایشگاه بذارن .. واقعا نیاز به رسیدگی هست .. حال ما داشت بد میشد ( هر چند شد ) .. اونایی که اونجا هستن لیاقتشون بیشتره ..

شاد باشین  

چهارشنبه 3/7/1387 - 22:3 - 0 تشکر 60293

به نام خدای مهربون

سلام.. قبل از هر چیزی ممنون از انشرلی عزیز كه خیلی سریع گزارش رو زحمتشو كشیدن .. ممنون

و اما بازدید! نمیدونم! نمیدونم چرا قبل از اینكه هر چیزی ببینیم باید این قدر شوكه بشیم! از وضعیت ظاهری اونجا!

واقعن! چه كسی مسئول افكار بعضی از این عزیزان هست و میتونه جوابی بهشون بده!‌( هرچند این قدر بزرگوارن كه هیچ وقت فكری نمیكنند) !

هر چند اگر هم بخوایم نمیتونیم! اما میتونیم كه حداقل ظاهر قضیه رو حفظ كنیم!

اونها دلشون بزرگه! هدفشون براشون قشنگه و بزرگ! به دستای مهربون خداشون نگاه میكنن! اما ما هم واقعن باید چشمامون رو ببیندیم!

چشمامون رو ببندیم چون اونا صداشون ضعیفه!

آره! اون كسایی كه یه روز این قدر قوی بودن.. این قدر شجاع بودن كه وجب به وجب خاك كشورمون رو حفظ كردن. الآن جسمشون ضعیفه...

الآن به من و امثال من نیاز دارن! هر چند خدا كسی رو واقعن محتاج كسی نكنه...

اما ماها فقط سرمون گرم سیر كردن شكم خودمونه... ای بابا... 

خلاصه.. ممنون ...این جور بازدید ها واقعن لازمه!

و در آخر هم یك گله و یك سپاس...

سپاس از خانم احمدی و باقی دوستان كه زحمت كشیدن و همراهیمون كردن

و گله از جانشین انجمن دفاع مقدس! خیلی قشنگ بود كه این جور مواقع همراه دوستان انجمنیشون باشن!از مدیر گله نیست .. چون تهران نیست...

اما...

به هر حال..

همگی موفق باشید

مواظب خودتون و دلای پاكتون باشید

یا علی 

چهارشنبه 3/7/1387 - 23:4 - 0 تشکر 60315

سلام

الحمد لله الذی اکرمنی بک ایها الشهر المبارک

*******

خوش به سعادتتون دوستان ... خییییلی دلم می خواست همراهتون باشم ... بیام در کنار مردایی که الان هرچی دارم مدیون اونام ... هر چی ... زندگی ... آزادی ... حجاب ... اسلام ... و .... ولی ما رو نطلبیده بودند ... انشاءالله بازم از این برنامه های قشنگ بذاریم ... هر چند وقت یه بار لازمه یه چیزایی بهمون یادآوری بشه ... خیلی چیزا ...

آنه عزیزم گزارشت عالی بود ... ممنون ... ولی وقتی اون جمله ای رو که اقای عبادی گفتند خوندم تنم لرزید ... خیییلی زیاد ... داشت اشکم هم درمیومد ... من برای مملکتم چی کار کردم ... اونا با همه فداکاری هایی که کردند ، الان از این که نمیتونن تو جامعه باشند ، برای جامعه مفید باشند ناراحتند ... در حالی که اونا دیگه دینی ندارند که بخوان ادا کنند ... اونا حتی در این حال جانبازی که دارن تحمل می کنند برای ما ارزشمندند ... ما رو به یاد خیلی چیزا میندازند ... به یاد چیزایی که باید یادشون باشیم ولی روزمرگی ها ما رو ازشون غافل کرده ... ولی خودمن چی ... برای کشورم چی کار کردم ... فقط گله کردم ... فقط گله ... نه از سلامتیم بریا کشورم خرج کردم ... نه از ...

فاین تذهبون ؟؟؟؟؟

اللهم عجل لولیک الفرج

ماندگار باشید

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

پنج شنبه 4/7/1387 - 1:27 - 0 تشکر 60345

سلام

اول میگم كه خوش به حالتون كه سعادت رفتن به همچین جایی و دیدن مردان خدا رو داشتید و بعد هم از آنشرلی عزیز ممنونم كه گزارش رو به این سرعت گذاشتن منتظر عكسا هم هستیم.راستی نگفتی اون جمله در مورد سایت تبیان چی بود؟

باید بگم وضعیت جانبازان در خیلی از جاهای كشور همین طور هست وقتی تهران كه یه همچین آسایشگاهی(توجه داشته باشید آسایشگاه) داره دیگه چه توقعی از بقیه جاها هست تازه همین قزوین اصلا آسایشگاه نداره و بهونه هم اینه كه اینجا نزدیكه تهرانه و لازم نیست! من پیشنهاد می كنم یك نامه یا چیزی شبیه به این رو با امضای بچه ها بفرستیم برای بنیاد جانبازان و امور ایثارگران این حداقل كاریه كه از دستمون بر میاد.

یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند.

 انجمن فرهنگ پایداری


پنج شنبه 4/7/1387 - 1:51 - 0 تشکر 60348

به نام خدا

سلام دوستای خوبم.

من هم چند تا عکس به عنوان گزارش تصویری اینجا قرار میدم. ولی به دلیل این که عکس ها خارج از سرور تبیان آپلود شدن، دوستانی که از اینترانت استفاده می کنن قادر به مشاهده ی اونا نیستن.

البته ان شاءالله تا چند روز آینده مشکل حل خواهد شد.

http://www.ghabas.com/tebyan/didar/dsc00849.jpg

وضعیت نا مناسب ساختمان مرکز توانبخشی

وضعیت نا مناسب ساختمان مرکز توانبخشی

جانباز گرانقدر ، جناب آقای احمد عبادی

جانباز گرانقدر ، جناب آقای احمد عبادی 

جانباز گرانقدر ، جناب آقای پیرعلی 

جانباز گرانقدر ، جناب آقای پیرعلی 

اثر هنری یکی از جانبازان عزیز


در آخر جا داره از زحماتی که سرکار خانم احمدی ، جناب آقای تقی زاده و دوست خوبمون عاشق ترین مرد زمین برای هماهنگی این دیدار کشیدن کمال تشکر رو داشته باشم.

پایدار باشید...

یا علی

موفقیت حاصل تصمیم گیری درست است، و تصمیم گیری درست حاصل تجربه و جالب اینکه تجربه اغلب حاصل تصمیم نادرست است!

 

پنج شنبه 4/7/1387 - 4:58 - 0 تشکر 60368

به نام خدا. سلام.

به نظره من گزارش خوب بود. ینی تو این مدت کم بیشتر از این نمیشد نوشت همین مختصر بودنش باعث میشه آدم حاله خوندنشو داشته باشه.

از همه بچه ها ممنونم اسم نمیخوام ببرم چون همه بالاخره یه کاری کردن .

گذشته از وضع بده خوده آسایشگاه به نظره من خیلی چیزا اونجا کم داشت.

اونایی که از اطرافه آسایشگاه با بالاترین مدله ماشینه روز رد میشدن ینی اینو میدونن که همه چیزشونو مدیونه همین جانبازا و شهدا هستن ینی واقعا انصافه خونه بغلیه آسایشگاه با اون امکانات باشه بعد جانبازایه ما تو اون وضعیت... من به جرات میگم هر کدوم از ماها که خدارو شکر سالم هستیم عمرا نمیتونیم یه هفته اونجا دووم بیاریم. هر کی باورش نمیشه بره ببینه.

امیدوارم از یه طریقی مسائل اونجا به گوشه مسولینش برسه با اینکه مطمئنم میدونن ولی شاید اگه بدونن ما هم میدونیم یه کاری بکنن . ینی واقعا یکی از مسوولین تا حالا نرفته اونجا.!

         زندگی زنگ تفریح است             ساعت بعد حساب داریم....
پنج شنبه 4/7/1387 - 10:22 - 0 تشکر 60391

به نام خدا .. سلام
ممنون از آقای کلامی به خاطر عکسها ( یکی از عکسهای ثبت شده رو هم من گرفتم ! )
این دو تا عکس هم که توسط عکاس روزگار خانم آبی گرفته شده رو هم ببینید .. آماتوریه !
این یکی هم واسه وقتیه که چفیه ها بین بچه ها تقسیم شد
همین دو تا رو قبول کنین .. بقیش خصوصیه !

من هم از خانم احمدی ، آقای ملکان و آقای تقی زاده کمال تشکر رو دارم 
تلنگر خوبی بود برای ما
امیدوارم به وضع اونجا رسیدگی بشه
شاد باشین  

پنج شنبه 4/7/1387 - 16:39 - 0 تشکر 60466

به نام مهربان پروردگارم

سلام

من پیشنهاد می كنم یك نامه یا چیزی شبیه به این رو با امضای بچه ها بفرستیم برای بنیاد جانبازان و امور ایثارگران این حداقل كاریه كه از دستمون بر میاد.

بچه ها واقعا فکر خوبی نیست؟ از هیچی که بهتره؟ از این که بشینیم هی بگیم وای وای اونجا بد بود که بهتره؟ بهتر نیست؟

آقای miniman001 منم باهاتون موافقم...واقعا موافقم...که نمیتونیم اونجا زندگی کنیم...یکی از خانم ها حتی نتونست چند دقیقه تحمل کنه هوای اونجارو....حالش بد شد و اومد و بیرون ....

که یه اکسیژنی برسه بهش....

واقعا آدم چی بگه؟

ولی من که حسابی مایلم و حاضرم در هر زمینه ای کمک کنم که پیشنهاد فال نیک عزیز اجرا بشه...لااقل وجدانمون راحت تره...

نیست؟

جانشین انجمن قرآن و عترت

anjoman.qoran@tebyan.org

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.