تبیان، دستیار زندگی

با نام خدا و سلام

تربیت دلپذیر ؛دل تربیت پذیر عنوان کتابی است از محمدحسن رادمنش و افسر خلیلی درباره مقوله تربیت.با اجازه ای که از مولف کتاب گرفتم میخواهم ضمن مطالعه این کتاب خلاصه ای از داستانهای آن را بنویسم تا دیگران هم استفاده کنن. البته بعضی داستانهایش را در تاپیک های دیگر بنا به مناسبت هر تاپیک نوشتم.

این کتاب شامل داستاهایی کوتاه با مضامین تربیتی است.

با نام خدا و سلام
مردی صبحگاهان درساحل قدم میزد متوجه شد یک نفر دایم کنارساحل خم میشه یه چیزی رو برمی داره و به دریا پرت میکنه.جلو رفت و ازش پرسید چه میکنی؟او گفت :ستاره های دریایی رو نجات میدم.دیشب مد شده و اونا تعدادیشون از آب خارج موندن.مرد بهش گفت:ساحل به این طویلی این همه ستاره دریایی مگه کار تو چه ارزشی داره خودتو خسته می کنی؟چندتاشون رو میتونی نجات بدی؟
اون مرد یه ستاره دیگه رو برداشت و در حالیکه اون رو به دریا پرت میکرد گفت:«این یکی زنده موند این یکی نجات یافت»
آری ما باید تلاش کنیم برای نربیت کودکان سرزمینمون.هر یکی رو که درست تربیت کنیم حداقل یکی نجات یافته و شخصیتش نمرده.

سلام

یاد اون حدیث افتادم..ای بابا تمامش یادم نیست:)..مضمونش همین بود دیگه...كمك كردن به یه آدم و زنده نگه داشتن روحش مثل زنده كردن تمام آدماست...آره؟....همین بود..نمیدونم دیگه...مهم نیت عمله:)

ممنون
یاعلی

با نام خدا و سلام
ممنون از حضور گرم و دلگرم کننده دهکده(تنها)
عقابی بلندپرواز برقله کوهی لانه ای ساخته بود و چندتخم در ان گذاشته بود روزی زمین لرزه ای خفیف باعث شد یکی از تخمها بلغزد و از لانه تا پایین موه بغلتد و وارد خانه یه کشاور شودو در کناریکی از مرغهای کشاورز که روی تخمهایش خوابیده بودقرار گیردمرغ با حس مادری تخم عقاب را به زیر خودکشید و پس از چندی جوجه ها سر اتخم درآوردندو جوجه عقاب هم.روزها میگذشت ورفتار جوجه عقاب شده بود مثل سایر جوجه ها.روزی متوجه شد چند پرنده شبیه او بالای کوه هستند و پرندگان دیگر را شکار می کنند با اقتدار پرواز می کنند و..... جوجه عقاب به برادرها و خواهرهای ناتنی اش گفت من هم میخواهم مثل آنها پرواز کنم شکار کنم.جوجه ها با بالهایشان برسر او زدند و گفتند تو یک جوجه مرغ هستی باید جیک جیک کنی دانه بخوری بزرگ شوی و.....
و آنها درست میگفتند.این اتفاق برای هم انها افتاد
بله در تربیت ما نباید سعی کنیم فرزندانمان مثل دیگران شوند باید سعی کنیم خودشان باشند.

با نام خدا و سلام
تویه آکواریم بزرگ چند تا ماهی چاق و چله بودن بعد اومدن چندتا کوسه به اونا اضافه کردن پژوهشگران اومدن ماهیها رو تو حبابهای شیشه ای گذاشتن و تو اکواریم رها کردن تا چند روز کوسه به هوای خردپن اونا بهشون حمله میکردن و بشدت به این حبابها می خوردن و کم کم بی خیال اونا شدن و منتظر می موندن تا از بیرون بهشون غذا بدن.بعد یه مدتی ماهیها رو از حبابها بیرون آوردن و متوجه شدن که انگار ماهیها یاد گرفتن که کوسه ها با اونا کاری ندارن و کوسه ها هم کاری به ماهیها نداشتن و به اونا حمله نمی کردن چند وقتی گذشت و از اونجایی که دیگه زا غذای بیرون خبری نبود کوسه از شدت گرسنگی افسرده و بی حال شدن و یکی یکی مردند.
دوستان وعزیزان بیاییم شرایط طبیعی رشد را از کودکامون نگیریم بگذاریم استقلال داشته باشن زیاد بهمون وابسته نشن و ....

الان بچه های ما میشن اون کوسه ها یا ماهی های توی حباب؟
آخه این کوسه ها بودن که بخاطر وابستگی به دیگران مردن!

با نام خداو سلام
ملک الشعرا گرامی خوش اومدین
بچه های ما الان هم میتونن کوسه باشن وهم ماهیها.کوسه ها زا نظر خوراک وابسته بودن و ماهیها هم از نظر امنیت .این دو گروه در محیط طبیعی به مشکل برمی خورن.

با نام خدا و سلام
در یکی از معابد تایلند یه مجسمه گلی بودکه بسیار مورد احترام مردم بود این معبد در طرح اجرای یک خیابان قرار گرفت و قرارشد این مجسمه را به محل جدید که در سمت دیگر خیابان بود منتقل کننددر حین انتقال نم نم باران می بارید و همین امر باعث شد مجسمه ترک بردارد و سرکشیش معبد کار را تعطیل کرد و روپوشی روی مجسمه انداخت و هرکس به منزلش رفت اما سرکشیش دل تودلش نبود نیمه های شب چراغ قوه ای برداشت تا سری به مجسمه بزند تا نور چراغ قوه به مجسمه افتاد سرکشیش متوجه شد که زیر پوسته گلی براق است با جسمی نوک تیز قسمتی از گل را کند و دید مجسمه از طلاست با رویه ای گلین.کشیش تحقیق کرد و متوجه شد که سالها پیش دشمنانی به شهرشان حمله کرده اند و کشیشان برای عدم چپاول این ثروت عظیم روی آن را گل مالیده و از ارزش انداخته اند.

آرای دوستان گاهی ما فرزندانمون را که به گفته نبی مکرم اسلام(ص)معادن طلا و نقره اند با شتابزدگی با دعوا و مشاجره با سرزنشهای بی مورد و....... به موجوداتی بی ارزش وامونده توسری خورده ناکام و بی اعتماد بنفس تبدیل می کنیم.

با نام خداوسلام
«دودانه در هوای مساعد بهاری روی زمین افتادند اول گفت:من میخواهم پایم رد تو زمین فرو ببرم تا محکم باشم ببینم تو تاریکی زمین چه خبره.ریشه کنم تو زمین ورشد کنم و برای خودم کسی بشم و مردم از دیدنم لذت ببرند .
دومی گفت: من می ترسم شاید تو نتاریکی زمین کرمی بیاد و من را بخورد شاید ریشه ام به سنگ بخورد و دردش اذیتم کند می ترسم سبز که میشم یه بچه بیاد من را بکنه یا لهم کند یا حیوانی من را بخوره.یا کسی من را از زمین بیرون بکشد و......دانه اول شروع به کار کرد و دومی در همین فکرها بود که یکمرغ خانگی آمد و اون را خورد.»
ما در قبال فرزندانمان وظیفه داریم به اونا راه رشد و ترقی را نشان بدیم و حس اعتماد به نفس را در اونها تقویت کنیم تا راه رشد و پرواز را پیش بگیرند

با نام خدا و سلام
امروز داستان ما درباره یک حشره ریز و بسیار آزار دهنده است نترسید منظورم «کک» است.
کک موجودی است بسیار جهنده و پژوهشگران در یافته اند با وجو جثه ریزش قادر است تا 30ارتفاع سانتیمتری بپرد.ژوهشگری استوانه ای شیشه ای 30 سانتیمتری تهیه کرد و کک را داخل آن گذاشت و دید به راحتی از ان خارج می شود بعد یه درپوش شیشه ای روز ان گذاشت و متوجه شد ابتدا کک می پرد و به این سرپوش می خورد ولی بعد مدتی دید کک ارتفاع جهشش را کم کرده و به درپوش نمی خورد بعد مدتی درپوش را که برداشت دید ارتفاع جهش کک کم شده و حالا با ارتفاع کمتری جهش می کند.
سطح پرواز کودکان حد و حصر ندارد این ما هستیم که با کلماتی نظیر «نمی تونی می ریزی می افتی و ....» سطحکارشون را پایین می آوریم بگذاریم کودکانمان راحت پرواز کنن.