• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 5528)
شنبه 13/9/1389 - 12:6 -0 تشکر 257709
**عاشورا، درس ها و عبرت ها**

الســــــلام علـــــیك یـــا ابــا عبــــدالله الحســــین

 

 

 

سلام

 

قصد داریم این جا، عاشورا رو در كلام رهبر عزیز، بررسی كنیم.

 

ان شاء الله كه توفیق داشته باشم تا آخرش باشم

 

شما دوستان هم، اگر دلتون برای مظلومیت اسلام و مولا حسین(ع) سوخت...اگر اشكی ریختین...منو حتما دعا كنین

 

هر روز مطلبی قرار داده می شه

 

حق یارتون

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

شنبه 13/9/1389 - 12:7 - 0 تشکر 257711

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان و نیروهای مسلح در سالروز شهادت امام سجاد(ع) 22/4/1371

بسم الله الرحمن الرحیم

دیداری بسیار مناسب در وقتی بسیار مناسب است. ایام عاشواری حسینی است و شما برادران و خواهران هم از عاشورایی ها و از حسینی ها هستید. بسیج بیست میلیونی انقلاب اسلامی، ثابت كرده است كه در صراط حسین بن علی (ع) و صراط عاشورا قدم بر می دارد.

آنچه كه من امروز عرض خواهم كرد، مربوط به همین قضیه ی عاشوراست كه با وجود آن همه سخنی كه درباره ی این حادثه گفته اند و گفته ایم و شنیده ایم، باز هم جای سخن و تامل و تدبر و عبرت گیری نسبت به این حادثه باقی است. این حادثه ی عظیم؛ یعنی حادثه ی عاشورا، از دو جهت مورد توجه قرار می گیرد. بنده امروز می خواهم در این جا آن جهت دوم را، بیشتر مورد توجه قرار دهم.

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

شنبه 13/9/1389 - 12:12 - 0 تشکر 257715

جهات حادثه ی عظیم عاشورا

جهت اول، درس های عاشوراست. عاشورا پیام ها و درس هایی دارد. عاشورا درس می دهد كه برای حفظ دین، باید فداكاری كرد. درس می دهد كه در راه قرآن، از همه چیز باید گذشت. درس می دهد كه در میدان نبرد حق و باطل، كوچك و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان، شریف و وضیع، و امام و رعیت، با هم در یك صف قرار می گیرند. درس می دهد كه جبهه ی دشمن با همه ی توانایی های ظاهری، بسیار آسیب پذیر است. (هم چنان كه جبهه ی بنی امیه، به وسیله ی كاروان اسیران عاشورا، در كوفه آسیب دید، در شام آسیب دید، در مدینه آسیب دید، و بالاخره هم این ماجرا، به فنای جبهه ی سفیانی منتهی شد.) درس می دهد كه در ماجرای دفاع از دین، از همه چیز بیشتر، برای انسان، بصیرت لازم است. بی بصیرت ها فریب می خورند. بی بصیرت ها در جبهه ی باطل قرار می گیرند؛ بدون این كه خود بدانند. هم چنان كه در جبهه ی ابن زیاد، كسانی بودند كه از فساق و فجار نبودند، ولی از بی بصیرت ها بودند.

این ها درس های عاشوراست. البته همین درس ها كافی است كه یك ملت را، از ذلت به عزت می رساند. درس های زندگی سازی است. این، آن جهت اول.

جهت دوم از آن دو جهتی كه عرض كردم، «عبرت های عاشورا» ست. غیر از درس، عاشورا یك صحنه ی عبرت است. انسان باید به این صحنه نگاه كند، تا عبرت بگیرد. یعنی چه، عبرت بگیرد؟ یعنی خود را با آن وضعیت مقایسه كند و بفهمد در چه حال و در چه وضعیتی است؛ چه چیزی او را تهدید می كند؛ چه چیزی برای او لازم است؟ این را می گویند «عبرت». شما اگر از جاده ای عبور كردید و اتومبیلی را دیدید كه واژگون شده یا تصادف كرده و آسیب دیده؛ مچاله شده و سرنشینانش نابود شده اند، می ایستید و نگاه می كنید، برای این كه عبرت بگیرید. معلوم شود كه چطور سرعتی، چطور حركتی و چگونه رانندگی ای، به این وضعیت منتهی می شود. این هم نوع دیگری از درس است؛ اما درس از راه عبرت گیری است. این را قدری بررسی كنیم.

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

شنبه 13/9/1389 - 12:17 - 0 تشکر 257717

عبرت های عاشورا

اولین عبرتی كه در قضیه ی عاشورا ما را به خود متوجه می كند، این است كه ببینیم چه شد كه پنجاه سال بعد از درگذشت پیامبر صلوات الله و سلامه علیه، جامعه ی اسلامی به آن حدی رسید كه كسی مثل امام حسین علیه السلام، ناچار شد برای نجات جامعه ی اسلامی، چنین فداكاری ای بكند؟ این فداكاری حسین بن علی علیه السلام، یك وقت بعد از هزار سال از صدر اسلام است؛ یك وقت در قلب كشورها و ملت های مخالف و معاند با اسلام است؛ این یك حرفی است. اما حسین بن علی علیه السلام، در مركز اسلام، در مدینه و مكه –مركز وجی نبوی- وضعیتی دید كه هرچه نگاه كرد چاره ای جز فداكاری نداشت؛ آن هم چنین فداكاری خونین با عظمتی! مگر چه وضعی بود كه حسین بن علی علیه السلام، احساس كرد كه اسلام فقط با فداكاری او زنده خواهد ماند، و الا از دست رفته است؟ عبرت این جاست. روزگاری رهبر و پیغمبر جامعه اسلامی، از همان مكه و مدینه پرچم ها را می بست، به دست مسلمان ها می داد و آن ها تا اقصی نقاط جزیره العرب و تا مرزهای شام می رفتند؛ امپراتوری روم را تهدید می كردند، آن ها از مقابلشان می گریختند و لشكریان اسلام پیروزمندانه برمی گشتند؛ كه در این خصوص می توان به ماجرای «تبوك» اشاره كرد. روزگاری در مسجد و معبر جامعه ی اسلامی، صوت و تلاوت قرآن بلند بود و پیغمبر با آن لحن و آن نفس، آیات خدا را بر مردم می خواند و مردم را موعظه می كرد و آن ها را در جاده ی هدایت با سرعت پیش می برد. ولی چه شد كه همین جامعه، همین كشور و همین شهرها، كارشان به جایی رسید و آن قدر از اسلام دور شدند كه كسی مثل یزید بر آن ها حكومت می كرد؟! وضعی پیش آمد كه كسی مثل حسین بن علی علیه السلام، دید كه چاره ای جز این فداكاری عظیم ندارد! این فداكاری، در تاریخ بی نظیر است. چه شد كه به چنین مرحله ای رسیدند؟ این، آن عبرت است. ما باید این را امروز مورد توجه دقیق قرار دهیم.

ما امروز یك جامعه ی اسلامی هستیم. باید ببینیم آن جامعه ی اسلامی، چه آفتی پیدا كرد كه كارش به یزید رسید؟ چه شد كه بیست سال بعد از شهادت امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام، در همان شهری كه او حكومت می كرد، سرهای پسرانش را بر نیزه كردند و در آن شهر گرداندند؟! كوفه یك نقطه ی بیگانه از دین نبود! كوفه همان جایی بود كه امیرالمومنین علیه السلام در بازارهای آن راه می رفت؛ تازیانه بر دوش می انداخت؛ مردم را امر به معروف و نهی از منكر می كرد؛ فریاد تلاوت قرآن در «آناء اللیل و اطراف النهار» از آن مسجد و آن تشكیلات بلند بود. این، همان شهر بود كه پس از گذشت سال هایی نه چندان طولانی در بازارش دختران و حرم امیرالمومنین علیه السلام را، با اسارت می گرداندند. در ظرف بیست سال چه شد كه به آن جا رسیدند؟ اگر بیماری ای وجود دارد كه می تواند جامعه ای را كه در رأسش كسانی مثل پیغمبر اسلام و امیرالمومین علیهما السلام بوده اند، در ظرف چند ده سال به آن وضعیت برساند، این بیماری، بیماری خطرناكی است و ما هم باید از آن بترسیم. امام بزرگوار ما، اگر خود را شاگردی از شاگردان پیغمبر اكرم صلوات الله و سلامه عیله محسوب می كرد، سر فخر به آسمان می سود. امام، افتخارش به این بود كه بتواند احكام پیغمبر را درك، عمل و تبلیغ كند. امام ما كجا، پیغمبر كجا؟! آن جامعه را پیغمبر ساخته بود و بعد از چند سال به آن وضع دچار شد. این جامعه ی ما خیلی باید مواظب باشد كه به آن بیماری دچار نشود. عبرت این جاست! ما باید آن بیماری را بشناسیم؛ آن را یك خطر بزرگ بدانیم و از آن اجتناب كنیم.

ادامه دارد....

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

شنبه 13/9/1389 - 17:9 - 0 تشکر 257872

مبحث خیلی مفیدی است . ممنون

خدا در همین نزدیکی است
شنبه 13/9/1389 - 18:42 - 0 تشکر 257886

heaven_h گفته است :
[quote=heaven_h;612899;257872]مبحث خیلی مفیدی است . ممنون

سلام

ممنون. همینطوره كه می فرمایید، منم وقتی داشتم می خوندمشون، گفتم برای دوستان بذارمش، صحبت های رهبر، بصیرت آدم رو بالا می بره، چیزی كه خیلی بهش سفارش كردند، همراهمون باشید

حق یارتون

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

شنبه 13/9/1389 - 18:46 - 0 تشکر 257887

پیام های عاشوار

به نظر من، این پیام عاشورا، از درس ها و پیام های دیگر عاشورا برای ما امروز فوری تر است. ما باید بفهمیم چه بلایی بر سر آن جامعه آمد كه حسین بن علی علیه السلام، آقازاده ی اول دنیای اسلام و پسر خلیفه ی مسلمین، پسر علی بن ابی طالب علیه الصلاه و السلام، در همان شهری كه پدر بزرگوارش بر مسند خلافت می نشست، سر بریده اش گردانده شد و آب از آب تكان نخورد! از همان شهر آدم هایی به كربلا آمدند، او و اصحاب او را با لب تشنه به شهادت رسانند و حرم امیرالمومنین علیه السلام را به اسارت گرفتند!

حرف در این زمینه، زیاد است. من یك آیه از قرآن را در پاسخ به این زمینه مطرح می كنم. قرآن جواب ما را داده است. قرآن، آن درد را به مسلمین معرفی می كند. آن آیه این است كه می فرماید : « فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا {مریم/59}» دو عامل، عامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی است: یكی دور شدن از ذكر خدا كه مظهر آن نماز است. فراموش كردن خدا و معنویت؛ حساب معنویت را از زندگی جدا كردن و توجه و ذكر و دعا و توسل و طلب از خدای متعال و توكل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی كنار گذاشتن. دوم «و اتبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوت رانی ها رفتن؛ دنبال هوس ها رفتن و در یك جمله: دنیا طلبی. به فكر جمع آوری ثروت، مال و التذاذ به شهوات دنیا افتادن. این ها را اصل دانستن و آرمان ها را فراموش كردن. این، درد اساسی و بزرگ است. ما هم ممكن است به این درد دچار شویم. اگر در جامعه ی اسلامی، آن حالت آرمان خواهی از بین برود یا ضعیف شود؛ هركس به فكر این باشد كه كلاهش را از معركه در ببرد و از دیگران در دنیا عقب نیفتد؛ این كه «دیگری جمع كرده است، ما هم برویم جمع كنیم و خلاصه، خود و مصالح خود را بر مصالح جامعه ترجیح دهیم»، معلوم است كه به این درد دچار خواهیم شد.

نظام اسلامی، با ایمان ها، با همت های بلند، با مطرح شدن آرمان ها و با اهمیت دادن و زنده نگه داشتن شعارها به وجود می آید و حفظ می شود و پیش می رود. شعارها را كم رنگ كردن: اصول اسلام و انقلاب را مورد بی اعتنایی قرار دادن و همه چیز را با محاسبات مادی مطرح كردن و فهمیدن، جامعه را به آن جا خواهد برد كه به چنان وضعی برسد. آن ها به آن وضع دچار شدند.

ادامه دارد..

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

يکشنبه 14/9/1389 - 7:4 - 0 تشکر 257983

معیارهای جامعه ی اسلامی

روزگاری برای مسلمین، پیشرفت اسلام مطرح بود؛ رضای خدا مطرح بود؛ تعلیم دین و معارف اسلامی مطرح بود؛ آشنایی با قرآن و معارف قرآن مطرح بود؛ دستگاه حكومت، دستگاه اداره ی كشور، دستگاه زهد و تقوا و بی اعتنایی به زخارف دنیا و شهوات شخصی بود و نتیجه اش آن حركت عظیمی شد كه مردم به سمت خدا كردند. در چنان وضعیتی، شخصیتی مثل علی بن ابی طالب علیه السلام، خلیفه شد. كسی مثل حسین بن علی علیه السلام شخصیت برجسته شد. معیارها در این ها، بیش از همه هست. وقتی معیار خدا باشد، تقوا باشد، بی اعتنایی به دنیا باشد، مجاهدت در راه خدا باشد؛ آدم هایی كه این معیارها را دارند، در صحنه عمل می نمایند و سر رشته ی كارها را به دست می گیرند و جامعه، جامعه ی اسلامی می شود. اما وقتی كه معیارهای خدایی عوض شود، هركس كه دنیا طلب تر است، هركس كه شهوت ران تر است، هركس كه برای به دست آوردن منافع شخصی زرنگ تر است، هركس كه با صدق و راستی بیگانه تر است، بر سر كار می آید. آن وقت نتیجه این می شود كه امثال عمر بن سعد و شمر و عبیدالله بن زیاد به ریاست می رسند و كسی مثل حسین بن علی علیه السلام، به مذبح می رود، و در كربلا به شهادت می رسد!‌ این، یك حساب دو دو تا چهارتاست. باید كسانی كه دلسوزند، نگذارند معیارهای الهی در جامعه عوض شود. اگر معیار تقوا در جامعه عوض شد، معلوم است كه انسان باتقوایی مثل حسین بن علی علیه السلام، باید خونش ریخته شود.اگر زرنگی و دست و پا داری در كنار دنیا و پشت هم اندازی و دروغگویی و بی اعتنایی به ارزش های اسلامی ملاك قرار گرفت، معلوم است كه كسی مثل یزید باید در رأس كار قرار گیرد و كسی مثل عبیدالله شخص اول كشور عراق شود. همه ی كار اسلام این بود كه این معیارهای باطل را عوض كند. همه ی كار انقلاب ما هم این بود كه در مقابل معیارهای باطل و غلط مادی جهانی بایستد و آن ها را عوض كند.

دنیای امروز، دنیای دروغ، دنیای زور، دنیای شهوت رانی و دنیای ترجیح ارزش های مادی بر ارزش های معنوی است. این دنیاست! مخصوص امروز هم نیست. قرن هاست كه معنویت در دنیا رو به افول و ضعف بوده است.پول پرست ها و سرمایه دارها تلاش كرده اند كه معنویت را از بین ببرند. صاحبان قدرت، یك نظام و بساط مادی ای در دنیا چیده اند كه در رأسش قدرتی از همه دروغگوتر، فریبكارتر، بی اعتناتر به فضایل انسانی و نسبت به انسان ها بی رحم تر مثل قدرت آمریكاست. این، می آید در رأس و همین طور، می آیند تا مراتب پایین تر. این وضع دنیاست. انقلاب اسلامی، یعنی زنده كردن دوباره ی اسلام؛ زنده كردن «ان اكرمكم عند الله اتقی كم». این انقلاب آمد تا این بساط جهانی را، این ترتیب غلط جهانی را بشكند و ترتیب جدیدی درست كند. اگر آن ترتیب مادی جهانی باشد، معلوم است كه شهوت ران های فاسد روسیاه و گمراهی مثل محمدرضا باید در رأس كار باشند و انسان بافضیلت منوری مثل امام باید در زندان یا در تبعید باشد! در چنان وضعیتی، جای امام در جامعه نیست. وقتی زور حاكم است، وقتی فساد حاكم است، وقتی دروغ حاكم است و وقتی بی فضیلتی حاكم است، كسی كه دارای فضیلت است، دارای صدق است، دارای نور است، دارای عرفان است و دارای توجه به خداست، جایش در زندان ها یا در مقتل و مذبح یا در گودال قتلگاه هاست. وقتی مثل امامی بر سر كارآمد، یعنی ورق برگشت؛ شهوت رانی و دنیاطلبی به انزوا رفت، وابستگی و فساد به انزوا رفت، تقوی بالای كارآمد، زهد روی كار آمد، صفا و نورانیت آمد، جهاد آمد، دلسوزی برای انسان ها آمد، رحم و مروت و برادری و ایثار و از خود گذشتگی آمد. امام كه بر سر كار می آید، یعنی این خصلت ها می آید؛ یعنی این فضیلت ها می آید؛ یعنی این ارزش ها مطرح می شود. اگر این ارزش ها را نگه داشتید، نظام امامت باقی می ماند. آن وقت امثال حسین بن علی علیه الصلاه والسلام، دیگر به مذبح برده نمی شوند.

اما اگر این ها را از دست دادیم چه؟

اگر روحیه ی بسیجی را از دست دادیم چه؟

اگر به جای توجه به تكلیف و وظیفه و آرمان الهی، به فكر تجملات شخصی خودمان افتادیم چه؟

اگر جوان بسیجی را، جوان مومن را، جوان با اخلاص را –كه هیچ چیز نمی خواهد جز این كه میدانی باشد كه در راه خدا مجاهدت كند- در انزوا انداختیم و آن آدم پرروی افزون خواه پرتوقع بی صفای بی معنویت را مسلط كردیم چه؟

آن وقت همه چیز دگرگون خواهد شد. اگر در صدر اسلام فاصله ی بین رحلت نبی اكرم صلوات الله و سلامه علیه و شهادت جگر گوشه اش پنجاه سال شد، در روزگار ما، این فاصله خیلی كوتاه تر ممكن است بشود و زودتر از این حرف ها، فضیلت ها و صاحبان فضایل ما به مذبح بروند. باید نگذاریم. باید در مقابل انحرافی كه ممكن است دشمن بر ما تحمیل كند، بایستیم.

پس، عبرت گیری از عاشورا این است كه نگذاریم روح انقلاب در جامعه ی منزوی و فرزند انقلاب گوشه گیر شود. عده ای مسایل را اشتباه گرفته اند. امروز بحمدالله مسئولین دلسوز و علاقمند و رییس جمهور انقلابی و مومن بر سركارند، و كشور را می خواهند بسازند. اما عده ای، سازندگی را با مادی گرایی، اشتباه گرفته اند. سازندگی چیزی است، مادی گری چیز دیگری است. سازندگی یعنی كشور آباد شود، و طبقات محروم به نوایی برسند.

ادامه دارد...

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

دوشنبه 15/9/1389 - 11:4 - 0 تشکر 258427

سازندگی، بعد از ویرانی ها

سال هاى سال، این كشور را ویران كرده‌اند. بعد از انقلاب هم، به وسیله‌ى مهاجمین خارجى، هشت سال، همان كار را ادامه دادند. این كشور، باید ساخته شود. این سازندگى، تلاش لازم دارد. از پایان جنگ تا امروز، هنوز سه سال و اندى مى‌گذرد. زمان زیادى از پایان جنگ تا امروز نگذشته است. یك بمب در یك ‌جا بیفتد، یك لحظه ویرانگرى است؛ اما ساختن همان ویرانه، چقدر طول مى‌كشد؟! فرض كنید ساختمانى، خانه‌اى، عمارت دو، سه طبقه‌اى، در یك لحظه منفجر مى‌شود؛ اما در یك لحظه، ساخته نمى‌شود. یك كشور را هشت سال ویران كردند. مگر شوخى است!؟ قبل از این، خاندان منحوس پهلوى - كه لعنت خدا بر آنها و بر كارگزاران و دستیاران شان، و لعنت خدا بر خانواده‌ى قاجار و دستیاران شان باد - این مملكت را ویران كردند. بعد كه انقلاب شد تا آن را بسازد، مگر دشمنان توانستند تحمل كنند!؟ امروز اسناد همكارى آمریكا با عراق در جنگ تحمیلى علیه ما، در حال رو شدن است. ما آن روز مى‌گفتیم؛ ما آن روز قاطعانه مى‌گفتیم كه شرق و غرب از عراق حمایت مى‌كنند. اما یك عده كوته فكرهاى داخلى، انكار مى‌كردند و مى‌گفتند به چه دلیل؟ بفرمایید؛ این هم دلیل! امروز اسناد خود آمریكایی ها را آمریكایی ها رو مى‌كنند و معلوم مى‌شود كه در این چند سال، چه كمك هاى عظیمى به عراق كردند. شرق و غرب با یكدیگر هم دست شدند؛ این جنگ را به راه انداختند و مملكت را ویران كردند. بعد از سال ها ویرانگرى حكام فاسد پهلوى و قاجار و بعد از چند سال ویرانگرى جنگ، اكنون دولت جمهورى اسلامى، به كمك مردم و كارگزاران و متخصصین و كاردان هایش، مى‌ خواهد این كشور را بسازد. این، كار یك روز و دو روز نیست؛ كار یك سال و دو سال هم نیست. این همه مراكز مادى از بین رفته، این همه امكان اشتغال نابود شده ...! این ها چیزى نیست كه ظرف مدت كوتاهى برگردد. این را مى‌گویند «سازندگى». این، یك مجاهدت است، یك جهاد فى سبیل‌اللَّه است. هر كس كه در این مجاهدت شركت كند، جهاد كرده است. كسى كه در راه اداره و حفظ جامعه‌ى اسلامى - كه یك واجب بزرگ است - گامى برداشته، خیلى با ارزش است. اما آن طرف قضیه، مادی گرى است، ماده ‌پرستى است، دنیاطلبى است. آن، یك حرف دیگر است. سازندگى، كارى بود كه على بن ابى‌طالب (علیه‌السّلام) داشت؛ كه حتى شاید در دوران خلافت هم - كه حالا من این را تردید دارم. اما تا قبل از خلافت، قطعى است - با دست خود نخلستان آباد مى‌كرد؛ زمین احیا مى‌كرد؛ درخت مى‌كاشت؛ چاه مى‌كند و آبیارى مى‌كرد. این، سازندگى است! دنیاطلبى و مادى‌طلبى، كارى است كه عبیداللَّه زیاد و یزید مى‌كردند. آن ها چه وقت چیزى را به وجود مى‌آوردند و مى‌ساختند؟! آن ها فانى مى‌كردند؛ آن ها مى‌خوردند؛ آن ها تجملات را زیاد مى‌كردند. این دو را با هم اشتباه نباید كرد. امروز عده‌اى به اسم سازندگى خودشان را غرق در پول و دنیا و ماده پرستى مى‌كنند. این سازندگى است؟! آنچه كه جامعه‌ى ما را فاسد مى‌كند، غرق شدن در شهوات است؛ از دست دادن روح تقوا و فداكارى است؛ یعنى همان روحیه‌اى كه در بسیجی هاست. بسیجى باید در وسط میدان باشد تا فضیلت هاى اصلى انقلاب زنده بماند.

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

دوشنبه 15/9/1389 - 11:5 - 0 تشکر 258428

لزوم امر به معروف و نهی از منكر

دشمن از راه اشاعه ى فرهنگ غلط - فرهنگ فساد و فحشا - سعى مى‌كند جوان هاى ما را از ما بگیرد. كارى كه دشمن از لحاظ فرهنگى مى‌كند، یك "تهاجم فرهنگى" بلكه باید گفت یك «شبیخون فرهنگى»، یك «غارت فرهنگى» و یك «قتل عام فرهنگى» است. امروز دشمن این كار را با ما مى‌كند. چه كسى مى‌تواند از این فضیلت ها دفاع كند؟ آن جوان مؤمنى كه دل به دنیا نبسته، دل به منافع شخصى نبسته و مى‌تواند بایستد و از فضیلت ها دفاع كند. كسى كه خودش آلوده و گرفتار است كه نمى‌تواند از فضیلت ها دفاع كند! این جوان بااخلاص مى‌تواند دفاع كند. این جوان، از انقلاب، از اسلام، از فضایل و ارزش هاى اسلامى مى‌تواند دفاع كند. لذا، چندى پیش گفتم: «همه امر به معروف و نهى از منكر كنند.» الآن هم عرض مى‌كنم: نهى از منكر كنید. این، واجب است. این، مسؤولیت شرعى شماست. امروز مسؤولیت انقلابى و سیاسى شما هم هست.

به من نامه مى‌نویسند؛ بعضى هم تلفن مى‌كنند و مى‌گویند: «ما نهى از منكر مى‌كنیم. اما مأمورین رسمى، طرف ما را نمى‌گیرند. طرف مقابل را مى‌گیرند!» من عرض مى‌كنم كه مأمورین رسمى - چه مأمورین انتظامى و چه مأمورین قضایى - حق ندارند از مجرم دفاع كنند. باید از آمر و ناهى شرعى دفاع كنند. همه‌ى دستگاه حكومت ما باید از آمر به معروف و ناهى از منكر دفاع كند. این، وظیفه است. اگر كسى نماز بخواند و كس دیگرى به نمازگزار حمله كند، دستگاه هاى ما از كدام یك باید دفاع كنند؟ از نمازگزار یا از آن كسى كه سجاده را از زیر پاى نمازگزار مى‌كشد؟ امر به معروف و نهى از منكر نیز همین طور است. امر به معروف هم مثل نماز، واجب است. در نهج ‌البلاغه مى‌فرماید: «و ما اعمال البر كلها و الجهاد فى سبیل‌اللَّه عند الامر بالمعروف و النهى عن المنكر الا كنفثة فى بحر لجى.» یعنى امر به معروف و نهى از منكر، در مقیاس وسیع و عمومى خود، حتى از جهاد بالاتر است؛ چون پایه‌ى دین را محكم مى‌كند. اساس جهاد را امر به معروف و نهى از منكر استوار مى‌كند. مگر مأمورین و مسئولین ما مى‌توانند آمر به معروف و ناهى از منكر را با دیگران مساوى قرار دهند؛ چه رسد به این‌كه نقطه‌ى مقابل او را تأیید كنند!؟ البته جوان حزب اللهى هم باید باهوش باشد. باید چشم هایش را باز كند و نگذارد كسى در صفوف او رخنه كند و به نام امر به معروف و نهى از منكر، فسادى ایجاد نماید كه چهره‌ى حزب اللَّه را خراب كند. باید مواظب باشید. این، به عهده‌ى خودتان است. من یقین دارم - و تجربه هاى این چند سال هم نشان داده - تا نیروهاى مؤمن و حزب اللهى براى انجام كارى به میدان مى‌آیند، یك عده عناصر بدلى و دروغین، با نام این ها در گوشه اى فسادى ایجاد مى‌كنند تا ذهن مسؤولین را نسبت به نیروهاى مؤمن و حزب‌اللهى و مردمى چركین كنند.

مواظب باشید. مسأله‌ى امر به معروف و نهى از منكر، مثل مسأله‌ى نماز است. یاد گرفتنى است. باید بروید یاد بگیرید. مسأله دارد كه كجا و چگونه باید امر به معروف و نهى از منكر كرد؟ البته من عرض مى‌كنم - قبلاً هم گفته‌ام - در جامعه‌ى‌اسلامى، تكلیف عامه‌ى مردم، امر به معروف و نهى از منكر با لسان است؛ با زبان. اگر كار به برخورد بكشد، آن دیگر تكلیف مسؤولین است. آنها باید وارد شوند. اما امر به معروف و نهى از منكر زبانى، مهمتر است. عاملى كه جامعه را اصلاح مى‌كند، همین نهى از منكر زبانى است. به آن آدم بدكار، به آن آدم خلافكار، به آن آدمى كه اشاعه ى فحشا مى‌كند، به آن آدمى كه مى‌خواهد قبح گناه را از جامعه ببرد، مردم باید بگویند. ده نفر، صد نفر، هزار نفر! افكار عمومى روى وجود و ذهن او باید سنگینى كند. این، شكننده ‌ترین چیزهاست. همین نیروهاى مؤمن و بسیجى و حزب‌اللهى؛ یعنى همین عامه‌ى مردم مؤمن؛ یعنى همین اكثریت عظیم كشور عزیز ما؛ همین هایى كه جنگ را اداره كردند؛ همین هایى كه از اول انقلاب تا به حال با همه‌ى حوادث مقابله كردند، در این مورد مهم ترین نقش را مى‌توانند داشته باشند. همین نیروهاى مردمى، كه اگر نبودند - این بسیج اگر نبود، این نیروى عظیم حزب اللَّه اگر نبود - در جنگ هم شكست مى‌خوردیم؛ در مقابل دشمنان گوناگون هم دراین چندسال شكست مى‌خوردیم و آسیب‌پذیر بودیم. كارخانه‌ى ما را مى‌خواستند به تعطیلى بكشانند؛ نیروى حزب‌اللهى از داخل كارخانه مى‌زد به سینه‌شان. مزرعه‌ى ما را در اوایل انقلاب مى‌خواستند آتش بزنند؛ نیروى حزب‌اللهى از همان وسط بیابان ها و روستاها و مزارع، مى‌زد توى دهانشان. خیابان ها را مى‌خواستند به اغتشاش بكشند؛ نیروى حزب ‌اللهى مى‌آمد سینه سپر مى‌كرد و در مقابلشان مى‌ایستاد. جنگ هم كه معلوم است! این، آن نیروى اصلى كشور است. نظام اسلامى متكى به این نیروست. اگر مردم؛ یعنى همین نیروهاى مؤمن و حزب‌اللهى، با نظام باشند، با دولت باشند - كه هستند بحمداللَّه - اگر این نیروى عظیم و این نیروى بزرگ شكست‌ناپذیر مردمى در كنار مسؤولین و پشت سر مسؤولین باشد - كه بحمداللَّه هست - هیچ قدرتى نمى‌تواند با جمهورى اسلامى مقابله كند.

ادامه دارد...

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

سه شنبه 16/9/1389 - 10:34 - 0 تشکر 259077

سلام

خیلی دوست داشتم كه هرروز بخشی از سخنرانی ها رو میذاشتم....اما تا یه مدتی نمی تونم بیام و در خدمت باشم...پس همه رو یك جا می ذارم...انشاءالله مفید واقع بشه....التماس دعا از همگی

حق یارتون

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.