تبیان، دستیار زندگی
گفتگو با سید مهدی شجاعی (قسمت اول) درباره ممیزی و انتشار کتاب سید مهدی شجاعی نویسنده نام آشنای سالهای اخیر، معتقد است : از اشكال‌های موجود در مجموعه ممیزی كتاب، این است كه مجموعه ممیزی، فضا را فضای دهه‌های گذشته می‌بیند و به...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

«مردم کتاب نمی خوانند»

گفتگو با سید مهدی شجاعی (قسمت اول)

درباره ممیزی و انتشار کتاب


سید مهدی شجاعی نویسنده نام آشنای سالهای اخیر، معتقد است :

از اشكال‌های موجود در مجموعه ممیزی كتاب، این است كه مجموعه ممیزی، فضا را فضای دهه‌های گذشته می‌بیند و به تغییر و تحول‌های ارتباطاتی كم‌توجه است.

به عقیده‌ی او، زمانی اگر كتابی مجوز نشر نمی‌گرفت، مردم آن را نمی‌دیدند و نمی‌خواندند، اما در حال حاضر این‌چنین نیست و اینترنت همه را به‌راحتی به دست مردم می‌رساند و ما در معرض بروز و ظهور این آثار هستیم. كاری دشوار و زمان‌بر است، ولی جهت نیروی ممیزی، باید به سمتی باشد كه این وسعت بینش و ارتقای نگرش و قدرت تشخیص سره از ناسره در خود مردم افزایش بیابد و كار سیستم ممیزی، در نهایت به برخورد با عوام‌فریبان و سوءاستفاده‌گران و كاسب‌منشان در عرصه‌ی فرهنگ و هنر منحصر بشود.

كسانی كه در جایگاه ممیزی آثار قرار دارند، باید علی‌رغم تسلط به تكنیك، سعه صدر داشته باشند و این‌طور نباشد كه سلیقه‌ی خاصی را در بررسی و انتخابشان اعمال كنند.

شجاعی علاوه بر این‌كه معتقد است در این حوزه باید جهت‌گیری عوض شود، گفت:

اشكال دیگر در ممیزی این است كه ما همواره به افراط و تفریط دچار بوده‌ایم و ممیزی گاهی جنبه‌ی مكانیكی پیدا كرده؛ نه ممیزی محتوایی و عمیق، و این در فضای فرهنگ و ادب فی‌نفسه مشكل دارد؛ مثل این‌كه تصمیم بگیریم واژه‌های خاصی را از آثار ادبی و هنری حذف كنیم.

نویسنده‌ی مجموعه‌ی داستان «غیرقابل چاپ» عنوان كرد:

نكته‌هایی از این دست، در این اواخر باعث شده كه حجم زیادی كتاب پشت سد ممیزی و در انتظار مجوز بماند و طولانی شدن این فاصله‌ی زمانی، حركت انتشار را به‌شدت كند كرده است. با این اوضاع، برنامه‌ریزی و پیش‌بینی ناشران برای رساندن كتاب‌هایشان به نمایشگاه كتاب، اشكال و اختلال پیدا خواهد كرد.

وی افزود: توقیف آثاری هم كه قبلا مجوز دریافت كرده‌اند، تاثیر روانی منفی بر جامعه و مخاطب می‌گذارد كه شاید خیلی بیش‌تر از تاثیرهای مخربی باشد كه خود آن اثر فی‌نفسه ممكن است داشته باشد.

البته شجاعی این نكته را اضافه كرد كه از سوی دیگر، نیاز به ممیزی را منكر نمی‌شود، یعنی معتقد نیست كه همه نوع كتابی در هر شكل و شرایطی باید منتشر شود.

او این نوع برخورد را هم صحیح ندانست و گفت: نگرانی و مشكل این است كه ما همیشه به افراط و تفریط دچاریم. واقعا انتشار برخی از آثار، تخریب فرهنگی جامعه را باعث می‌شود. بویژه معتقدم كه در بخش كودك و نوجوان، این ممیزی را بیش‌تر نیاز داریم؛ چون سودجویانی به این عرصه وارد می‌شوند و بازار را در دست می‌گیرند كه صلاحیت فرهنگی فعالیت برای كودكان و نوجوانان ندارند.

او یادآورشد كه ما علاوه بر اعمال دقت‌ها به اصول و اعتدالی نیازمندیم كه هیچ‌گاه نداشته‌ایم.

سیدمهدی شجاعی هم‌چنین درباره‌ی سلیقه‌یی بودن ممیزی گفت:

دقیقا این امر اتفاق افتاده است. هركس هر طور كه فكر می‌كند عمل می‌كند و تا زمانی كه این قواعد و اصول، وضع و تبیین نشوند، طبیعی است كه ما به این فراز و فرودها دچار خواهیم بود.

متاسفانه در مجموعه سیستم فرهنگی ما این عادت وجود ندارد كه از اثر مثبت حمایت شود. برخی از جلسه‌های نقد از همان اول می‌گویند این كتاب كتك‌خورش ملس است و فقط تخریب می‌شود.

او در پاسخ به این‌كه در مقوله‌ی ادبیات چگونه ممیزی را می‌توان تعریف كرد، گفت: نظرم این نیست كه مشكل ما مشكل فرد ممیز است، بلكه معتقدم این سیستم قواعد مشخصی ندارد و به مشكل دچار است. شما می‌گویید در ادبیات مگر قواعد مشخص می‌شود وضع كرد؟ معتقدم می‌توان؛ اگر یك‌سری قواعد كلی را به مجموعه‌ی ممیزی بدهیم كه مثلا اگر اثر داستانی یا شعری روح عناد با مبانی دینی و مفاهیم توحید و اصول اخلاقی و انسانی داشته باشد، خب مشكل دارد. از سویی ممیزها نیز كسانی باشند كه هم این را بتوانند دریافت كنند و هم روح كلی آثار را بتوانند بفهمند كه در بسیاری موارد، این‌گونه نبوده است. اگر این‌چنین باشد، تا حدی از این وضع بلاتكلیفی بهتر است.

وی ادامه داد: بحث دیگر بحث تكنیك است و باید گفت كسانی كه در جایگاه ممیزی آثار قرار دارند، باید علی‌رغم تسلط به تكنیك، سعه صدر داشته باشند و این‌طور نباشد كه سلیقه‌ی خاصی را در بررسی و انتخابشان اعمال كنند. پس كار ممیز به هیچ وجه ورود به حیطه‌ی تكنیكی اثر نیست كه با سلیقه‌ها و معیارهای خودش، اثر را مورد بررسی قرار دهد.

خیلی از كارهای هنری و فیلم‌های جهان سومی این‌طور شد كه فرهنگ خودشان را تخریب كردند و به فرهنگ بیگانه چراغ سبز نشان دادند. این‌ها مورد توجه واقع شدند و به آن‌ها جایزه دادند. این اتفاق كم نیافتاده است.

شجاعی كه چندی پیش در دفاع از كتاب «من قاتل پسرتان هستم» احمد دهقان، یادداشتی نوشته و منتشر كرد، درباره‌ی ظهور چنین آثاری در حوزه‌ی ادبیات دفاع مقدس اظهار داشت: این كتاب وقتی منتشر شد، احساس كردم كه خیلی مظلوم واقع شده است. از نقدهای بی‌رحمانه‌ای كه در جاهای مختلف نسبت به آن صورت می‌گرفت، از منظر انسانی یا اعتقادی دیدم كه كار مستحق این همه توهین و فشار نیست. شنیدم كه نویسنده‌ی كتاب هم به‌خاطر مسائلی كه برایش پیش آوردند، برای مدتی به بیمارستان راهی شده است. احساس كردم كه تكلیف دارم به سهم خودم از نویسنده‌ی اثر دفاع كنم و توجه مخاطب را به وجوه مثبت داستان‌ها جلب كنم. مضاف بر این‌كه حرف كلی من در آن نوشته این بود كه ما در كشور به‌شدت مشكل نقد داریم، یعنی كمبود نقد سالم، صحیح، داهیانه و منصفانه. این خیلی مشكل جدی است.

وی گفت: این اتفاق، خاص این كتاب نیست و بعد از این هم ممكن است بیفتد. خاص دفاع مقدس هم نیست، چون در مضامین اعتقادی و دینی هم ممكن است از این موارد پیش بیاید؛ هم‌چنان كه برای خود من در مورد كتاب «غیر قابل چاپ» پیش آمد و یك مقدار اهانت‌ها و توهین‌ها و فشارها و برخوردهای به‌هر حال غیرفرهنگی از جانب كسانی كه ادعای فرهنگی بودن دارند، ظهور كرد.

این داستان‌نویس افزود: این اتفاق می‌افتد و به هر حال نمی‌شود منكر حضور كسانی شد كه نانشان را در دعوا می‌خوررند. این طبیعی است؛ منتها ما چگونه فضا را می‌توانیم تعدیل و تلطیف كنیم، به نحوی كه این‌گونه اهانت‌ها نویسنده را به سرخوردگی و انزوا دچار نكند، و به دلیل این‌كه این اتفاق‌ها تكرارشدنی است، باید به‌دنبال چنین سیستمی باشیم.

یكی از راهكارها این است كه همكاران فهیم و منصف به عرصه‌ی نقد وارد شوند؛ به این معنا كه اگر اثر ارزشمندی مورد هجوم واقع شد، منتقدان بصیر و منصف با تایید كارشناسانه جو را معتدل كنند.

او در عین حال خاطرنشان كرد: متاسفانه در مجموعه سیستم فرهنگی ما این عادت وجود ندارد كه از اثر مثبت حمایت شود. برخی از جلسه‌های نقد از همان اول می‌گویند این كتاب كتك‌خورش ملس است و فقط تخریب می‌شود.

اگر انصاف در كار باشد، باید محاسن یك اثر را طرح و تحسین كنیم و اگر معایبی هم دارد، مطرح كنیم. درباره‌ی آن كتاب، سوال اصلی من این بود كه آیا واقعا منتقدان هیچ وجه مثبتی در این اثر ندیده‌اند؟ مشكل ماجرا این بود كه آن عده نگاه و گفتن از جنگ را یك‌جور دیده بودند و نگرش و بیان دیگر نسبت به جنگ را برنتافتند.

حیرت و تعجب من هم این بود كه به هر حال دهقان از هم‌رزمان خودشان بود. البته خب ضعف‌هایی هم در اثر هست كه شاید عصبانیت آقایان از این بود كه ایشان ادبیاتی را به‌كار برد كه به درد بیرون از مرزها بتواند بخورد.

نكته‌ای كه دوست داشتم به آن توجه شود، این است كه جهت‌گیری عموم داستان‌های كوتاه این مجموعه اصولا حمایت از ارزش‌های جنگ است؛ نه كوبیدن آن‌ها. بیان مظلومیتی كه نسبت به بچه‌های جبهه و جنگ در این كتاب است، متاسفانه مورد توجه قرار نگرفت كه بیان این مظلومیت، نوعی حمایت از این بچه‌هاست؛ نه كوبیدنشان.

شجاعی افزود: به‌جای این فحش‌ها، بحث كارشناسی می‌توان داشت كه این حد و مرزها كجاست؟ آیا صرف این‌كه مثلا من در مورد شهید، ادبیاتی را به‌كار بگیرم كه آن نویسنده خارج از كشور یا نویسنده‌ی ایرانی خارج از كشور به كار می‌گیرد،

از ارزش‌های خویش نزول كرده‌ام یا این‌كه نه، قصه بحث‌های دقیق‌تری دارد كه جای كار دارد؛ اما اصل این است كه آیا روح كلی اثر در جهت تخریب فرهنگ خودی است یا نه.

واقعا خیلی از كارهای هنری و فیلم‌های جهان سومی این‌طور شد كه فرهنگ خودشان را تخریب كردند و به فرهنگ بیگانه چراغ سبز نشان دادند. این‌ها مورد توجه واقع شدند و به آن‌ها جایزه دادند. این اتفاق كم نیفتاده است.

یعنی از جایزه‌های نوبل تا اسكار، متعدد دیده‌ایم كسانی كه با پشت كردن به فرهنگشان رفتند و جایزه گرفتند.

بسیاری از فیلم‌های ما هم از همین جنس‌اند؛ ولی بررسی كارشناسانه و معیارها و حد و مرزها جایش خالی است، چراكه ازسوی دیگر، این‌طور نیست كه اگر كاری مرزها را درنوردید، پس برای آن‌طرف نوشته شده و باید به آن حمله كرد. این‌كه جهانی شدن در زمان ما و در حیطه‌ی ادبیات و هنر معاصرمان چه‌قدر مبنای بی‌توجهی به فرهنگ خودی و امتیاز دادن به فرهنگ بیگانه دارد و چه‌قدر تلاشش در جهت رسیدن به افق گسترده‌تر و بیان جهانی‌تر است، بحثی است كه بسیار جایش خالی است.

او سپس درباره‌ی وجود برخی از تناقض‌ها در هنر گفت و توضیح داد: بله این از مواردی است كه به‌شدت جای كار دارد. یكی از ملاك‌هایی كه آثار سینمایی ما مورد توجه قرار می‌گیرد، این است كه روشن‌فكران آن‌طرف به‌شدت علیه نظام‌های خودشان موضع می‌گیرند و این انتقاد را به نظام خودشان دارند كه چرا در مسائل جهان سوم مثل افغانستان یا عراق دخالت می‌كنید و چه‌قدر حق دارید كه این كار را انجام دهید و نظام‌های سلطه‌جو فیلم‌های ما را به‌عنوان مدركی برای اثبات حقانیت و توجیه تحرك‌های خود می‌آورند كه بله، ببینید!

این‌ها به اعتراف خودشان ملتی مهجور و عقب‌افتاده و بدبخت‌اند و به منجی نیاز دارند و با علم كردن این فیلم‌ها، دخالت خود را در كشورهای جهان سوم توجیه می‌كنند. فیلم‌هایی از این نوع برای تایید روش‌شان مورد استقبال آن‌ها قرار می‌گیرند.

خب این قاعده كاملا تخریبی است و علیه فرهنگ و اعتقادهای ملت و حتا تخریب و تحقیر ملیت ایرانی است. هم نویسنده، هم كارگردان، و بقیه می‌دانند كه چه می‌كنند و برای چه كار می‌كنند.

باید بحث‌ها را جدا كرد. تلاش برای حرف جهانی زدن، نباید تخطئه شود. این‌كه هنرمند از مرزهای خود فرا برود و حرف مشترك بزند، بالذاته چیز ارزشمندی است، مثل حرف‌های حافظ كه مرزهای زمان و مكان را درنوردیده و بعد از قرن‌ها، نه تنها مردم ایران، كه مردم سرزمین‌های دیگر هم با شعرهای او ارتباط برقرار می‌كنند.

سیدمهدی شجاعی در ادامه گفت، معمولا سعی می‌كند آثاری را كه ارزش خواندن دارند، بخواند؛ به‌جز كارهای مبتذل و بازاری كه صرفا برای فروش منتشر می‌شوند، كارهایی را كه به نوعی حرفی برای گفتن دارند، از نظر دور نمی‌دارد و با همه‌ی مشكل‌هایش، می‌خواهد به‌روز باشد.

او هم‌چنین افزود: شاید اصلی‌ترین انگیزه‌ام برای این‌كه داوری جشنواره فیلم را قبول كردم، این بود كه آثار یك‌ساله‌ی سینمای ایران را در كنار هم ببینم. به‌هر حال یك نویسنده موظف است در جریان آن‌چه در اطرافش می‌گذرد، باشد. تلاش من این بوده كه از روند و جریان‌های ادبی و هنری بی‌خبر نباشم.

منبع: ایسنا

لینک:

توفان دیگری در راه است