تبیان، دستیار زندگی
شب ها و روزها از پى هم سپرى مى شد. طلوع، غروب، گرماى تابستان و برگ ریزان پائیز با غروب هاى غم انگیزش، نم نم باران و دانه هاى سپید برف و سرماى زمستان. وقتى ایرانیان به دنبال اندوه و نشاط سالیانه به این نقطه مى رسیدند، آواز چك...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جشن چهارشنبه سورى تلخى ها مى گذرد


شب ها و روزها از پى هم سپرى مى شد. طلوع، غروب، گرماى تابستان و برگ ریزان پائیز با غروب هاى غم انگیزش، نم نم باران و دانه هاى سپید برف و سرماى زمستان. وقتى ایرانیان به دنبال اندوه و نشاط سالیانه به این نقطه مى رسیدند، آواز چكاوك و قنارى، خبر طراوت بهارى را به آنها مى رساند. بنابراین فرد ایرانى در هر سبك و رده و طبقه اى به تلاش و تكاپو مى افتاد كه از بهار استقبال كند و این کار تلخى و ملال ایام را از چهره اش مى زدود و در او روحیه اى شاد پدید می آورد.

شب آخرین چهارشنبه سال در اسفند ماه، سرور زایدالوصفى در میان اجتماع ایرانى رایج مى شد. مسئله این است كه به رغم فراگیر بودن چهارشنبه سورى در سراسر ایران، این مراسم در هر منطقه با اندك تفاوت هایى برگزار مى شد. اگر پریدن از روى آتش رسم مشترك این شب باشد- كه هنوز به شكل گسترده و در تمام نقاط ایران اعمال مى شود- رسومى همانند قاشق زنى و فالگوش ایستادن، به گستردگى جهیدن از روى آتش نیست. به علاوه ترقه بازى نیز مى تواند میان تمام ایرانیان مشترك باشد.

سورى از نظر معنا و مفهوم با سرخى و گرما هم معنى است. به عبارت دیگر در این روز باید پوسته سرد زمستان را شكافت و از آن بیرون آمد. این کار، نوید پایان خواب زمستانى و شروع فصل طرب، فعالیت و كشت و زرع است. شبى كه در فرداى آن زمستان رخت برمى بندد. این پیامى است كه زبانه هاى گرم آتش در شامگاه چهارشنبه به ایرانیان مى دهد.

در گیلان خاكستر بر جای مانده از آتش، به ساحل برده می شود و در آب تقدیم چهارشنبه خاتون مى گردد؛ در بعضى مناطق نیز یکی از اعضای خانواده، خاكستر را به كنار دیوارى مى ریزد و در مراجعت به خانه مى گوید كه: «از عروسى مى آید و تندرستى را با خود به ارمغان آورده است». در این شب اعضای خانواده گرد هم مى آیند و بیدار مى مانند. با خوردن آجیل مشكل گشا، خود را در برابر چشم زخم و چشم بد بیمه مى كنند و دختران نیت گشایش بخت را دارند.(1)

پایكوبى تا ساعت ها از شب در كوچه و برزن، شهر و روستا و همه نقاط ایران بارزترین نماد سور آخرین سه شنبه شب سال و فرداى آن روز است. با آتش بازى و ترقه زدن و شادى، ملال و خستگى سال كهنه از تن بیرون مى رود و براى ورود به سال نو، طراوت جایگزین آن مى شود. روایت شده است كه براساس یك سنت دیرینه تا آخرین چهارشنبه سال، خانه تكانى ها كاملاً به اتمام می رسد و كلیه لوازم كهنه كه كاربردى ندارند را دور می ریزند یا مى شكنند و اثاثیه نو را به جاى آن قرار مى دهند.

به طور كلى اگرچه تاریخچه اولیه و زمان آغاز این جشن بزرگ به طور دقیق مشخص نیست، اما بدون شك باید ریشه در اسطوره ها و پیدایش آتش و ورود آن به زندگى اقوام آریایى داشته باشد.

رسوم چهارشنبه سورى

از دوران كهن تاكنون، در شبى كه فرداى آن منتهى به آخرین چهارشنبه سال است، یك رشته اعمال شعف انگیز اجرا مى شود.

افروختن آتش

مشهورترین نماد چهارشنبه سورى است كه در آن تمامى اقشار اجتماع، اعم از پادشاه و رعیت، پشته اى از هیزم یا هر وسیله قابل احتراق را در نقاط مختلف شهر، روستا و محلات گرد می آوردند و آتش مى زدند.

قاشق زنى

دختران دم بخت، كاسه اى و قاشقى به دست مى گرفتند و همراه كودكان و نوجوانان چادر به سر مى كردند و به در منازل همسایگان مى رفتند و از آنان هدیه یا آجیل درخواست مى كردند. این گروه هفت نفره از دختران چادرهایشان را عوض مى كردند تا شناخته نشوند و معمولاً خوراكى هاى شفابخش مى خواستند یا به در هفت مغازه مى رفتند. اگر صاحب مغازه چیزى براى دادن نداشت در پاسخ مى گفت: «آنچه از دیگران گرفته ایم نمى دهیم...». اگر این گروه پولی دریافت مى كردند با آن لوازم آش شله قلمكار خریده مى شد و آش تهیه شده را به بیمار مى خوراندند.

نقاره زدن

این رسم بیشتر در مشهد مقدس رایج بود اما در تهران نیز نواختن نقاره گزارش شده است. عضدالدوله دیلمى آن را مرسوم كرد و فرمان داد هر چهارشنبه پایان سال در طلوع و غروب آفتاب، هنگام نماز، كرنا، دهل و شیپور بزنند.

عبور از زیر توپ مروارید: این رسم در تهران رایج بوده كه در زمان شاه عباس صفوى توپ هایى از پرتغالى ها به غنیمت گرفته شده بود. زنان از زیر این توپ عبور مى كردند یا دور آن جمع مى شدند و معتقد بودند كه این امر موجب گشایش بخت آنان مى شود.

نمك دادن: در شیراز مردم سبدى محتوى بسته هاى نمك روى سر مى گذارند و در كوچه هاى شهر مى گردند و به هر رهگذرى كه برخورد كردند یك مشت نمك مى دهند و در قبال آن پول مى گیرند... و فرداى آن روز (چهارشنبه)، آش مى پزند و براى دوستان خود مى فرستند.

آتش زدن پارچه و خرید اسپند: در اصفهان مردم پارچه هاى آبى رنگى را آتش می زنند و از روى آن مى جهند و شعر معروف چهارشنبه را زمزمه مى كنند. همچنین پس از عبور از مقابل هفت فروشگاه عطارى، نهایتاً از یكى اسپند می خرند و به نشانه تركیدن چشم حسود و بدخواه، در خانه آن را با بخور، دود مى كنند.

رفتن به مناطق متروك و غارها

این رسم در لنجان اصفهان رایج بود كه زنان براى بچه دار شدن و كامروایى به محله خلوت پیراحمدى مى رفتند و آش سبزى بر آتش مى گذاردند و مى خوردند و به تهیدستان مى دادند. گروهى از زنان در حالى كه لباس هاى نو پوشیده بودند به كوه بشاگرد (بژگرد) و حتى به گورستان تخت فولاد مى رفتند و آرزوى بچه دار شدن مى كردند.

شكستن كوزه و تخم مرغ

داستان عامیانه ای است كه نقل مى كند روزى كوزه گران شكایت كردند كه كسى كوزه نمى خرد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دستور داد در چهارشنبه آخر آن سال تمام كاسه و كوزه هاى كهنه را بشكنند و به جاى آن كوزه نو خریدارى كنند و از آن به بعد كوزه شكستن رایج شد. در هر صورت اگر كسى كوزه نمى شكست و كوزه كهنه دو ساله را در خانه نگه مى داشت او نزد مردم فردى خسیس و منفور جلوه مى كرد.(2) به هر حال مسلماً رسوم این جشن بسیار بیشتر از موارد فوق است و در هر محله و منطقه طبق رسوم آن به شكل گوناگون برگزار مى شود. این رمز بقا و همبستگى ملى ایرانیان را نشان مى دهد. جشن ها و آیین هاى میهنى و دینى در واقع حلقه اتصال فرد فرد اقوام آریایى ایرانى در طول دوران تاریخ شان بوده است. با این وصف جشن چهارشنبه سورى  مى تواند در كنار جشن آذرگان و سده، «جشن آتش» باشد به علاوه چهارشنبه سورى خبرى خوشایند با خود دارد و آن حلول عید نوروز  است، مسئله اى كه به جرات مى توان گفت بیشترین نشاط را در میان ایرانیان ایجاد مى كرده و مى كند. از این رو، «كنت دوگوبینو» مستشرق فرانسوى مى گوید: «من هیچ گاه نتوانستم رمز بقاى كهن ایرانیان را با وجود هزاران رویداد هولناك و ویرانگر تاریخى كه بر آنان گذشته و هر كدام به تنهایى براى نابودى كامل سرزمینى كافى است، كشف كنم.»(4) شاید به همین علت هر گونه تلاشى جهت امحاى این جشن ها ناكام مانده است.

فال گوش: کسی که می خواست فال گوش بایستد، در سر كوچه، خیابان یا محل گذر مى ایستاد و كلیدی را زیر پایش پنهان مى كرد و همزمان نیتى را در دل مى گذراند و گوش هایش را تیز می کرد و گوش به زنگ بود. آنگاه اولین كلماتى را كه از گفتگوى رهگذران مى شنید با نیت خود مطابقت مى داد و پاسخ خودش را دریافت مى كرد. معمولاً آرزو مى كردند كه سال جدید را با سعادت و بهروزى سپرى كنند یا هر نیتى كه در راستاى عقاید فرد مورد نظر بود.

در هر حال به همین دلیل همه سعی می کردند در شب چهارشنبه سوری در کنار هم صحبت های دلنشین و خوب داشته باشند تا کسانی که فالگوش می ایستند، جواب خوبی بگیرند.

خرید چهارشنبه

این کار بسته به فرهنگ و عقاید مناطق ایران، فرق داشت اما معمولاً جارو و اسپند خریدارى مى شد. جارو براى گردگیرى و نظافت، و اسپند براى دود كردن و دفع پلیدى ها و استقبال از ارواح درگذشتگان كه بنابر عقاید ایرانیان كهن در این ایام براى سركشى به زمین مى آمدند. رسمى هم در چهارشنبه بسیار معمول بود و آن شكستن لوازم كهنه خانه مانند كوزه (به نشانه دفع بلا) بود كه البته امروزه در شهرهاى شمال خراسان اجرا مى شود.

سرودى هم كه هنگام پریدن از روى آتش خوانده مى شد، عمده ترین ورد عامیانه مردم بوده است:زردى من از تو/ سرخى تو از من. در واقع مردم با این شعر فولكلور، آرزوى خوشبختى و تندرستى و بهزیستى براى یكدیگر مى كردند و به واسطه آن زردى، افسردگى و ضعف یك سال زندگى را دفع و به جاى آن گرمى و سرخى آتش را جایگزین مى ساختند. آنها وقتى كه از روى شعله هاى افروخته آتش عبور مى كردند احساس غریب نیاكانشان را حس مى كردند. احساسى كه به آنها مى گفت: تلخى ها مى گذرد و روزگار خوش مى رسد.

پى نوشت ها:

1 - جشن هاى ایران باستان، م اورنگ ص 175. از اسطوره تا تاریخ، مهرداد بهار، ص 354

2 - آداب و معتقدات ایرانى، هانرى ماسه، جلد اول، فصل چهارشنبه سورى، ص262 و 263

3 - مجله كهكشان ،شماره 17،فروردین 1371. نشریات و راهنماى مسافران، سازمان میراث فرهنگى، سازمان ایرانگردى و جهانگردى.

قاسم آخته

لینک ها

چهارشنبه سوری؛ سلب آسایش مردم

چهارشنبه سوری

جشن چهارشنبه سوری در نقاط مختلف ایران

بیایید شور و شادی چهارشنبه سوری را با یک عمر غم و افسوس عوض نکنیم!

تا مهرگان داریم نیاز به والنتاین نداریم

فروش کتاب های « تاریخی » و « متفرقه » در فروشگاه اینترنتی تبیان