تبیان، دستیار زندگی
آن چه خواهید خواند خاطره ای است از یک رزمنده دلاور گیلانی که نامش به درخواست خودش فاش نشده است. وی در سال های دفاع مقدس افتخار جهاد در رکاب....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نامه ای به عزرائیل


آن چه خواهید خواند خاطره ای است از یک رزمنده دلاور گیلانی که نامش به درخواست خودش فاش نشده است. وی در سال های دفاع مقدس افتخار جهاد در رکاب سرداران شهید لشگر قدس گیلان را داشته است، از جمله شهید مهدی خوش سیرت ، فرمانده تیپ دوم از این لشگر که خاطره زیر یادآور شوخ طبعی های آن سردار شهید است.


آن چه خواهید خواند خاطره ای است از یک رزمنده دلاور گیلانی که نامش به درخواست خودش فاش نشده است. وی در سال های دفاع مقدس افتخار جهاد در رکاب سرداران شهید لشگر قدس گیلان را داشته است، از جمله شهید مهدی خوش سیرت ، فرمانده تیپ دوم از این لشگر که خاطره زیر یادآور شوخ طبعی های آن سردار شهید است.

هفتم اردیبهشت سال 66 یک روز بعضی از فرماندهان و جانشینان گردان های لشکر قدس طبق روال معمول که به همدیگر سرکشی می کردند، نزد بنده آمدند که شهیدان خوش سیرت، لاهوتی، رزاقی و آقای عبدالهیان و محمد عبدالله پور در این جمع حضور داشتند.

آن روز شهید خوش سیرت که معمولاً با هم شوخی می کردیم به بنده گفت: آقا[...]مدتی است که کله شما بوی شهادت می دهد و نورانیت و روحانیت در صورتتان موج می زند.فکر می کنم زمان شهادت و عروج شما خیلی نزدیک باشد.

شهید مهدی خوش سیرت

من هم سریع در جوابش گفتم: اتفاقاً بر عکس ، شما نور بالا می زنید و قرار است بپرید. من باید بمانم و برای دیگران تعریف کنم که شما چطور جنگیدید و به شهادت رسیدید. این قدر هم مطمئن هستم که حاضرم طی نامه ای خطاب به حضرت عزرائیل- قابض الارواح - سفارش شما را بکنم.

این بود که همانجا کاغذی برداشتم و به عزرائیل ابلاغ کردم تا در آینده ای نزدیک ایشان را قبض روح نماید.شهید خوش سیرت با خنده و شوخی نامه را از من گرفت.فردای آن روز نامه ای مشابه به همان نامه با دست خط شهید خوش سیرت خطاب به عزرائیل در مورد بنده به دستم رسید.

این قضیه گذشت و من که در مراحل اولیه عملیات نصر4 شدیداً مجروح شده و در بیمارستان سینای تهران بستری بودم، خبر جانکاه شهادت خوش سیرت را شنیدم.

بعد از مدتی که به شهرستان آستانه اشرفیه رفتم، دیدم نمایشگاهی از لوازم شخصی شهید و دست نوشته ها و عکس های ایشان برگزار شده، از قضا همان نامه دست خط بنده به ایشان نیز در نمایشگاه برای تماشای عموم موجود است.خیلی هم شلوغ بود.

محّمد عبدالله پور هم در کنارم بود و وقتی به آن نامه رسیدیم به من گفت: هر کس که می آید و این نامه را می بیند، می پرسد این آقائی که این نامه را نوشته کیست و کجاست؟ و همه می گویند عجب آدم بد چشمی بود!!

و ادامه داد که خیلی دوست دارند تو را ببینند و من می خواهم بروم و از بلندگو شما را معرفی کنم و سپس راه افتاد که برود.

من که از شوخی های محّمد عبدالله پور و جدیت او در این جور مواقع خبر داشتم و می دانستم این کار از او بر می آید و الان است که مرا ببرد، اوضاع را قمر در عقرب دیدم و دیگر ماندن را صلاح ندانستم و مانند عراقی ها فرار تاکتیکی را بر قرار ترجیح دادم.

متن نامه سردار شهید مهدی خوش سیرت به برادر [...]:

بسمه تعالی

به: عزرائیل

از: فرماندهی تیپ2

موضوع : ابلاغ مأموریت

با سلام، طبق هماهنگی قبلی که با هم نموده ایم بدین وسیله برادر[...]که اینک در گردان امام حسین(ع) مشغول خدمت می باشند در عملیات آینده باید از جانب شما قبض روح گشته و از دنیای فانی به سوی عالم باقی سفر نماید.لطفاً زحمت کشیده وسایل سفر وی را فراهم نمائید.

از همکاری شما که در این چند سال برایم کشیده اید کمال تشکر را می نمایم.(والسلام)

 همکار شما در زمین، مهدی خوش سیرت

شهید مهدی خوش سیرت ، فرمانده تیپ دوم از لشگر قدس گیلان

نام : مهدی

نام خانوادگی :  خوش سیرت

تاریخ تولد :  19/06/1339

محل تولد :  روستای چورکوچان آستانه اشرفیه

تاریخ شهادت :  06/04/1366

محل شهادت :  ماووت عراق

مزار شهید :  شهرستان آستانه اشرفیه

سردار شهید اسلام ، مهدی خوش سیرت در سال 1358 موفق به اخذ دیپلم گردید و پس از آن لباس مقدس سربازی را به تن کرد هنوز دوره سربازی را به اتمام نرسانده بود که وارد جبهه ها شد ؛ لذا دوست داشت با نیروهای رزمنده نه تنها در جبهه و هنگام جهاد و مجاهدت بلکه در پشت جبهه و زادگاه و شهر و حتی منزلشان ارتباط برقرار کند و چون به بسیج عشق می ورزید لذا بین جبهه و پشت جبهه همیشه در حال تردد بود . با معنویتی که در مهدی وجود داشت مهر و محبتش در اولین وهله دیدار هر بیننده ای در دلش می نشست، کمال عشق، معرفت و خداشناسی مهدی بود که بچه های رزمنده خود را مرید او می دانستند و پروانه وار گرد شمع وجودش می گشتند و گاه حتی شرط حضور در جبهه را بودن در کنار وی می دانستند. آقا مهدی از روزی که گام در جبهه های حق علیه باطل نهاد و در مدرسه عاشقان روح الله ثبت نام کرد هرگز تسویه حساب نگرفت و دنبالش هم نرفت در زمان حضورش در جبهه ها همیشه تلاش داشت در عملیات ها شرکت کند و او با تلاش بی وقفه اش در عملیات های افتخار آفرین و غرور آمیز طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس، فتح خرمشهر ، رمضان، مسلم ابن عقیل ، محرم ، والفجر4، والفجر6، هور العظیم ، قدس ، بدر ، والفجر8 ، کربلای2 ، کربلای5 ، ونصر4 حضور پیدا کرد .

شهید مهدی خوش سیرت

اعتقاد راسخش به اسلام ، امام و انقلاب ، و شاگردی این مکتب انسان ساز هدفی را برایش ترسیم کرده بود که برای رسیدن آن سر از پا نمی شناخت و بهترین دلیل اینکه پس از 13 بار مجروحیت در عملیات های مختلف ، هیچ گاه در استراحت کامل به سر نبرد بلکه پس از ترمیم مختصر ، دوباره خود را به صحنه مبارزه و جهاد رساند و در جمع لشکریان اسلام قرار گرفت . در سفرهای پشت جبهه نیز مهدی با مرخصی های کوتاهش نه تنها فقط به خانواده اش می رسید بلکه به شهرهای دیگر حتی به استان مازندران برای سرکشی به خانواده های محترم شهدا و رزمندگان می رفت . و آن ها را شاد می کرد.

شهید خوش سیرت در روزهای پایانی عمر شریفش (اواخر جنگ) از خجالت خانواده های شهیدان و بخصوص پس از شهادت دو برادرش حسین و رضا خوش سیرت ، بعد از عملیات نیز به مرخصی نمی آمد . او مانع پرواز و عروجش را دو چیز می دانست! یکی ملبس به لباس سبز سپاه شدن تا بر پیشانی اش ستاره بنشیند و دیگری به سنت پسندیده رسول مکرم اسلام صلی الله علیه واله و سلم جامع عمل پوشاندن و او به این تکلیف نیز عمل نمود و پایه زندگی مشترکش را با دختری متدین در اوج سادگی و صفا بنا نهاد تا آخرین ریسمان تعلق زمین و زمینیان را پاره کند و ثابت کند که این بندها و تعلقات نمی توانند عاشق و مرغ باغ ملکوت را زمینی کرده و در قفس تن اسیر نماید و حاصل پیوند مقدسش دختری شد که پس از شهادت آقا مهدی دیده به جهان گشود .

آقا مهدی مسئولیت های خویش را در جبهه از فرماندهی دسته آغاز ، و پس از گروهان و گردان ، با رشهادت و مدیریتی که از خود نشان داده بود به فرماندهی تیپ دوم محرم و معاونت فرماندهی لشکر قدس گیلان برگزیده شد مهدی که در فراق دوستانش هماره می سوخت و در دل و بر لب آرزوی شهادت داشت سر انجام پس ازسال ها حضور مستمر در جبهه در عملیات نصر 4 – فتح ماووت عراق ساعت 30/ 11 تاریخ 6/4/1366 ندای ارجعی الی ربک را از معشوق حقیقی اش شنید و بی تابانه و لبیک گویان به سویش پرکشید و به دریای رحمت الهی پیوست و ستاره ای، درخشان در آسمان انقلاب اسلامی ایران شد.

روحش شاد و یادش گرامی

بخشی از سخنان شهید

سعی کنید با علاقه و محبت به همدیگر در راه خدا گام بردارید و هیچ گاه از خدمت به انقلاب و از ایثار جان نسبت به اسلام و انقلاب دور نشوید . ما می خواهیم ابتدا خدا دلمان را فتح کند و دل ما جایگاه محبت الهی شود؛ آنگاهست که بر پیروزی ها افتخار می کنیم .

اگر من و شما با قرآن ارتباط نداشته باشیم و درس جهاد ، ایثار ، شهادت ، پیروزی ، اطاعت و بندگی را از آن نگیریم، خدا شاهد است دشمنان ؛ این قدر به ارزش ها ی قرآنی در بعضی جهاتش پی برده اند که از قرآن ما علیه ما استفاده می کنند .

رابطه خود را با همدیگر قوی کنید و همیشه پشتیبان انقلاب و شکر گزار نعمت خدا باشید.

زینب سیفی

فرهنگ پایداری تبیان


منابع :

دفتر مطالعات مبارزات اسلامی گیلان

وبلاگ گردان مسلم بن عقیل

سایت لاله ها