تبیان، دستیار زندگی
در همه تاریخ نشر تنها چند نفر بوده اند که در همه عمرشان با نوشتن فقط یک کتاب، توانسته اند به عنوان نویسنده نامشان را در تاریخ ثبت کنند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نویسنده‌هایی با یک کتاب

کتاب


در همه تاریخ نشر تنها چند نفر بوده اند که در همه عمرشان با نوشتن فقط یک کتاب، توانسته اند به عنوان نویسنده نامشان را در تاریخ ثبت کنند و تنها اثرشان آنقدر شهرت یافته است که به واسطه آن نام خودشان نیز زنده مانده است. با این حال شاید کمتر کسی بداند که این نویسندگان تنها همین یک اثر را به عنوان یک شاهکار در پرونده شان ثبت کرده اند. 

امیلی برونته با بلندیهای بادگیر

امیلی برونته یكی از مشهورترین نویسندگان زن جهان یکی از آنهایی است که در همه عمرش تنها یک کتاب نوشته است. او که یکی از سه خواهر برونته است، فقط 30 سال زندگی كرد و دراین مدت کوتاه توانست یک کتاب بنویسد و با همین اثر نام خود را برای همیشه جاویدان کند. با وجود این كه بیش از یك قرن و نیم از نوشته شدن «بلندی های بادگیر» می گذرد این کتاب هنوز مطرح است و عنوان محبوب‌ترین رمان عاشقانه و رمانتیک بریتانیا را از آن خود کرده است.

برونته در این رمان نه تنها داستانی جذاب خلق کرده بلکه از شیوه روایت جدیدی هم استفاده کرده و همه ماجرایی که خواننده با اشتیاق دنبال می کند در حقیقت داستانی است که خدمتكار خانه برای مسافری ناشناس كه وارد شده تعریف می کند. داستان روایت زندگی پسری كولی است كه پدر و مادرش او را رها کرده‌اند و آقای ارنشا سرپرستی او را پذیرفته و بزرگش کرده است. اما پس از مرگ آقای ارنشا، پسر اوهیندلی که شخصیت منفی رمان است و هرگز نتوانسته با این پسر کنار بیاید او را رنج می‌دهد.

از سوی دیگر کاترین دختر آقای ارنشا از او حمایت می کند اما وقتی پسر جوان از این حمایت برداشت دیگری می کند و دل به او می بندد، با او به شیوه ای توهین آمیز رفتار می کند و یادآور می شود که او چیزی جز یک ولگرد نبوده است. از اینجا ماجراها شکلی دیگر به خود می گیرد و همه قصه در چرخه انتقام می افتد و همه درگیر این انتقام می شوند.

«بندیهای بادگیر» در سال ???? منتشر شد و به عنوان یکی از نمونه های سبك رمانتیسیم هنوز مورد توجه است و تاکنون چندین فیلم سینمایی و سریال برمبنای آن ساخته شده است.

آنا سول با زیبای سیاه

«آنا سول» نویسنده زن دیگری است که در سال 1877 «زیبای سیاه» را نوشت و با این کتاب نام خود را به عنوان یک نویسنده فراموش نشدنی ثبت کرد. او که 7 سال برای نوشتن این کتاب وقت گذاشت، از موجوداتی که با آنها پیوندی عمیق داشت برای نوشتن کتابش استفاده کرده است. در این کتاب موضوع اصلی یک اسب است چون خود آنا سول زندگی تنگاتنگی با اسبها داشت. او که از 14 سالگی به دلیل شکستن پاهایش معلول شده بود، همه کارهایش را خودش انجام می داد و در این میان اسبها بهترین کمک او بودند تا بتواند به جاهای مختلف برود. به همین دلیل او در کتابی که نوشته از رابطه عجیب اسبها و انسان ها سخن گفته و نشان می دهد که چگونه می توان این رابطه را تقویت کرد و یک اسب چه ارتباطی می تواند با انسان برقرار کند. با وجود این که این كتاب بلافاصله پس از انتشار به اثری پرفروش بدل شد، اما در زمان انتشار خانم سول که 58 سال داشت دیگر زنده نبود تا شاهد موفقیت اثرش باشد. از «زیبای سیاه» تاكنون بیش از 50 میلیون نسخه به فروش رسیده است.

بوریس پاسترناك با دكتر ژیواگو

بوریس پاسترناك که در زادگاهش روسیه به عنوان شاعر شهرت دارد در همه دنیا برای نوشتن رمان «دکتر ژیواگو» به عنوان نویسنده ای زبردست شناخته می شود. او که سال ها پیش رمان مشهورش را برمبنای بسیاری از دربه دری هایی که خودش تجربه کرده بود، نوشت و بارها از انتشار آن در کشورش ناامید شد، در سه سال پایانی عمرش شاهد موفقیت این اثر بود. این کتاب که نخست در ایتالیا منتشر شد، با استقبال زیاد همراه شد و برایش جایزه نوبل ادبیات را همراه آورد. اما پاسترناك از ترس حكومت كمونیستی كشورش این جایزه را رد كرد و سال بعد هم درگذشت. اما این رمان عاشقانه 600 صفحه ای که بر محور تغییرات اجتماعی انقلاب اکتبر و جنگ جهانی نوشته شده بود به حیات خود ادامه داد و ساخت یک فیلم به کارگردانی «دیوید لین» آن را به همه شناساند.

قهرمان اصلی این رمان دکتر ژیواگو پزشک جوانی است که در بحبوحه آغاز انقلاب کار خود را شروع می کند و پس از ازدواج و به هم ریختن اوضاع و تصرف خانه شان توسط نیروهای انقلابی ، او و همسرش به ناچار از پایتخت دور می شوند، اما او از خانواده جدا می افتد و درگیر عشق جدیدی می شود که گویی از نخست در سرنوشت او نوشته شده بود. جنگ های داخلی، کشتارها و فرارها بستر حیات این عشقند. پاسترناك در سال 1960 در حالی كه 70 سال داشت درگذشت . کتاب او در حالی که در همه دنیا خوانده می شد، تا زمان از بین رفتن حکومت کمونیستی و وقوع گلاسنوست در کشورش ممنوع بود.

مارگارت میچل با بر باد رفته

بیش از نیم قرن از درگذشت مارگارت میچل خالق رمان جاودانی «برباد رفته» می گذرد. در این مدت روزی نبوده كه از شهرت اسكارلت اوهارای مشهور و رت باتلر كاسته شده باشد و هنوز كه هنوز است در مجله های سینمایی درباره چگونگی ساخته شدن فیلمی كه بر مبنای این رمان ساخته شد، مطلب نوشته می‌شود و این مطالب البته هنوز خواندنی هستند.

مارگارت میچل نویسنده مشهور داستان مشهور «برباد رفته» از بچگی با قصه های پدربزرگش از جنگ های داخلی آمریكا بین جنوبی ها و شمالی ها بزرگ شد. او از ایالت ها جنوبی و از سرزمین های مدافع برده داری بود و خوب می دانست که مردم چگونه این دوره را پشت سر گذاشتند. به همین دلیل او همه این تحولات اجتماعی را به عنوان بستر اصلی رمان بزرگش انتخاب کرد و ایالت آتلانتا را در مرکز قصه جای داد. «برباد رفته» قصه از بین رفتن برده داری و توفانی است که از خلال آن زندگی طبقه ای را نابود کرد و طبقه جدید را جایگزین آن کرد. اما خانم میچل هم خوب می دانست که صرفا یک قصه تاریخی نمی نویسد برای همین قهرمان داستانش «اسکارلت اوهارا»ی مشهور یکی از قهرمان های عجیبی است که هنوز هر از چند گاهی یک نظریه درباره شخصیت او از سوی یک روانشاس ارائه می شود.

خانم میچل که 3 سال طول كشید تا رضایت بدهد این کتاب را چاپ کند، بارها تصمیم گرفته بود تا جلوی انتشار برباد رفته را بگیرد. این در حالی بود که همان نخستین ناشری كه خانم میچل این اثر را برایش فرستاد، آن را پسندید. این کتاب که به قیمت 3 دلار منتشر شد، در همان چاپ اول پرفروش شد و در سال 1937 جایزه پولیتزر را نصیب نویسنده اش كرد.

پس از ساخته شدن فیلمی از کتاب «برباد رفته» توسط «دیوید سلزینک» تهیه کننده مشهور هالیوودی، این کتاب شهرتی جهانی یافت و فیلم با دریافت 10 جایزه اسکار نام خود را در تاریخ سینما نیز ثبت کرد.

مارگارت میچل كه در سال 1900 به دنیا آمده بود، در حالی كه می خواست از خیابان عبور كند بر اثر تصادف با اتومبیل و در حالی درگذشت كه 49 سال داشت.

رالف الیسون با مرد نامرئی

«رالف الیسون» نویسنده داستان «مرد نامرئی» با این اثر موفقیتی جهانی به دست آورد و موفق شد مساله اختلاف نژادی را بدون آلوده شدن به مسایل سیاسی، در اثرش مطرح كند. او كه آموزگار بود و در موسیقی دست داشت و عكاسی توانا هم بود، برای هنر تلاش زیادی كرد.او که كارش را با موسیقی شروع کرده بود بعدها به ادبیات روی آورد . داستان مرد نامرئی الیسون هیچ تشابهی با داستان قدیمی «اچ جی ولز» که داستان یک مرد نامرئی را روایت می کند ندارد. بلکه این داستان درباره زندگی یك سیاهپوست آمریكایی است كه به دلیل زندگی در جامعه ای مملو از دشمنی و تعصب، حس هویت خود را از دست می دهد و انگار دیگر وجود خارجی ندارد. الیسون هم برای همین این نام را برای کتابش انتخاب کرد چون می گفت این مرد در حقیقت دیگر وجود خارجی نداشت. او با نوشتن این رمان ادبیات آمریكا را تكان داد و جامعه ای كه در آن زندگی می كرد را، به چالش كشید.

«الیسون» با انتشار این کتاب شهرت فراوان به دست آورد و در سال ???? به عنوان نایب رییس انجمن «پن» آمریكا انتخاب شد و مدال آزادی و نشان شوالیه گرفت. او كه در سال ???? درگذشت تعدادی داستان كوتاه نیز برای نشریات نوشته است.

هارپرلی و كشتن مرغ مقلد

پنجاه سال پیش خانم هارپر لی این کتاب را نوشت و با وجود این که در تمام عمرش دیگر دست به قلم نبرد، با همین کتاب شهرتی جهانی یافت. او در سال 2010 پس از سال ها انزوا مجبور شد تا با شرکت در مراسم و برنامه های مختلفی که به مناسبت پنجاهمین سال انتشار این کتاب بر پا شده بود، مهر سکوت را بشکند و در انظار عمومی ظاهر شود. این کتاب که در سال 1960 منتشر شد، برای نویسنده اش جایزه پولیتز را نیز به همراه داشت.

اهمیت «کشتن مرغ مقلد» در زمان انتشار آن است. این کتاب که داستانی ساده و در عین حال تاثیرگذار از ظلم نژادپرستانه در آمریکای نیمه قرن بیستم است، نشان می دهد که چگونه مردم یک شهر کوچک می توانند بیرحمانه در حق یک سیاهپوست بی عدالتی کنند. دختری به نام اسکات فینچ که راوی داستان است، دختر وکیل سفیدپوستی است که دفاع از جوان سیاه‌پوستی به نام تام را برعهده می گیرد. تام به اتهام نادرست آزار یک دختر سفیدپوست محاکمه می‌شود و وکیل فینچ به مردم نشان می دهد که حتی خودشان هم می دانند که تام بیگناه است اما ریاكارانه می خواهند یك بی گناه را قربانی كنند.

این رمان که تاكنون بیش از ?? میلیون نسخه از آن به فروش رسیده در فهرست 100 كتابی كه باید پیش از مردن خواند نیز جا دارد.

با این حال این رمان بخش مهمی از شهرتش را مدیون فیلمی است که با اقتباس از آن در سال 1962 اکران شد و «گریگوری پک» در نقش اصلی یعنی وکیلی بازی کرد که به شیوه خودش در برابر افکار عمومی شهر می ایستد. کارگردانی این فیلم را «رابرت مولیگان» انجام داده بود.

آرونداتی روی با خدای چیزهای كوچك

خانم آرونداتی روی نویسنده 49 ساله و مبارزه جوی هندی با نوشتن تنها رمانش جایگاه محکمی در دنیای ادبیات داستانی دارد چون رمان «خدای چیزهای کوچک» او كه در سال ???? منتشر شد توانست جایزه معتبر و باارزش بوكر را به دست بیاورد. خانم روی که از نظر نوشتن سبکی كاملا متفاوت را برای این رمان انتخاب کرده و داستانش را از تکه های مجزای کنار هم تشکیل می دهد که روی هم مفهومی یكدست را تشكیل می‌دهند، با این خاطرات یك دهکده فقیر هندی با فرهنگ کاملا سنتی آن را توصیف می کند. همه رنج هایی که مادر خانم روی در نظام سنتی پدرسالار متحمل شده ، تجربه ای ست که خانم «روی» وقتی خیلی کوچک بود شاهد آنها بود و حالا همه آنها را در کتابش روایت کرده است. خانم روی در کارنامه اش چندین كتاب غیرداستانی هم دارد .

بخش کتاب‌خوانی تبیان


منیع: خبرگزاری کتاب تبیان