تبیان، دستیار زندگی
می توانم داستانک آئینی را این طور تعریف کنم که این داستانک می کوشد تا با حجم کوتاه خودش روایتی از یک آئین یا روایتی از مواجهه اشخاص با یک آئین ارئه دهد. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

داستانک آئینی را بشناسیم

داستانک آئینی را بشناسیم

تعریف آئین

از مجموع نظراتی که درباره آئین وجود دارد (1) به این جمع بندی رسیده ام که:

«آئین عبارت از رفتارهای منظم و معناداری است که برای یادآوری تجارب دینی یا خاطرات ملی به صورت فردی یا جمعی انجام می شوند».

در دین اسلام و مکتب تشیع ( که طبیعتا بحث من منحصر در آن  خواهد بود) رفتارهایی مثل نماز، روزه، حج، زیارت مرقد اهل بیت و برگزاری عزاداری برای آن ها را می توان آئین نامید. آئین هایی که شیعیان آن ها را در اشکال تعریف شده و در فواصل زمانی منظم اقامه می کنند.

تعریف داستانک

اما در تعریف داستانک و برای تعیین کمیت آن مرزگذاری دقیقی صورت نگرفته است. آن چه محل اتفاق نظر است این که داستانک از دوجهت با داستان کوتاه تفاوت دارد:

نخست) این که داستانک حجم بسیار کمتری از داستان کوتاه دارد.

دوم) این که پایان داستانک غافل گیر کننده، شگفت انگیز و ضرورتا دور از انتظار مخاطب است. (2)

در این جا تفاوتی میان داستان ناگهانی (3)  و داستان برق آسا (4) وجود دارد؛ داستان ناگهانی با نتیجه ای دور از انتظار مخاطب پایان می یابد، یعنی اتفاقی در پایان رخ می دهد که مخاطب توقع آن را نداشته و تمام پیش بینی خود را نقش بر آب دیده است. اما داستان برق آسا با غافل گیری مضاعفی همراه است و تاثیری بسیار بیش تر از داستان ناگهانی دارد. تعبیر من در این باره این است که در داستان برق آسا به اصطلاح مو بر تن مخاطب سیخ می شود، انگار که واقعا برق او را گرفته یا سیلی محکمی خورده باشد. شاید هم با خواندن کلمات پایانی داستان برق آسا بی اختیار اشکی بر گوشه چشم خواننده بنشیند.

می توانم داستانک آئینی را این طور تعریف کنم که این داستانک می کوشد تا با حجم کوتاه خودش روایتی از یک آئین یا روایتی از مواجهه اشخاص با یک آئین ارئه دهد.

داستانک آئینی

می توانم داستانک آئینی را این طور تعریف کنم که این داستانک می کوشد تا با حجم کوتاه خودش روایتی از یک آئین یا روایتی از مواجهه اشخاص با یک آئین ارئه دهد. داستانک آئینی باید همان دوشرط را دارا باشد یعنی از نظر حجم کوتاه تر از داستان کوتاه بوده و پایانی متفاوت و شگفت انگیز (از نوع ناگهانی یا برق آسا) داشته باشد.

رعایت شرط اول به سادگی امکان پذیر است، چرا که معمولا کسی که داستانک می نویسد به این مساله توجه دارد که نباید داستان را آن قدر کش دار کند که دیگر نتوان آن را داستانک نامید. اما درمورد شرط دوم به نظرم ظرافت خاصی لازم است تا به عنوان مثال در ذکر داستانی از عاشورا، که همه از وقایع آن با خبریم، پایانی غافلگیرکننده و دور از انتظار را خلق کرد. این یعنی ضرورت مطرح کردن یک نگاه تازه به عاشورا یا دیگر آئین های مذهبی در داستانک کوتاه. به نظر من اگر این نگاه تازه نباشد داستان آئینی (با هر حجمی که نوشته شود) به یک متن تاریخی یا یک قطعه ادبی تبدیل می شود. داستانک با حجم اندک خود توان سریع خوانده شدن را دارد حال اگر به شرط دوم آن یعنی پایان دور از انتظار داشتن هم توجه کنیم می توانیم دریچه ای تازه ای از یک آئین به روی خواننده باز کنیم، دریچه ای که خواننده احساس کند تاکنون از توجه به آن بی نصیب بوده، دریچه ای که در عین تازه بودن، تاثیر گذارباشد و مخاطب را به جهان تازه ای دعوت کند. جهانی که می تواند نگاه تازه به یک آئین را به همراه داشته و شاید هم توسعه ای در نگاه دینی خواننده ایجاد نماید. بنابراین از نگاه من، پایان دورازانتظار داستانک (به شکل ناگهانی یا برق آسا) در مورد داستانک آئینی هم لازم الاجرا خواهد بود؛هم به لحاظ فرم و هم به لحاظ محتوا و تاثیر.

اما یک داستانک آئینی را می توان از زوایای مختلفی روایت کرد. در ذهن من پنج راوی یا زاویه دید وجود دارد که می توانند مناظری برای روایت این نوع داستانک باشند. شاید هم بتوان این پنج مورد را به مثابه کاراکترهای داستانک آئینی در نظر گرفت و روایت داستان را بر مداراتفاقی که برای آن ها رخ داده است قرار داد. یعنی این موارد هم می توانند راوی و زاویه دید باشند و هم می توانند موضوع و شخصیت واقع شوند. توضیح این پنج مورد مقصودم را روشن تر خواهد کرد:

زمان

زمان برگزاری آئین (مثل عاشورا) یا زمانی که رویداد مذهبی سبب ساز آئین در آن رخ داده است (بازهم مثل عاشورا) می تواند روایت گر داستان باشد؛ یعنی یک داستانک عاشورایی از زبان روز یا شب عاشورا روایت شود یا این که راوی داستانک حس و حالی را که در آن شب یا آن روز تجربه کرده بازگو کند.

جمله یا مصرع معروف «مکن ای صبح طلوع» که در شب های عاشورا گفته می شود را در نظر بگیرید، انگار که از زمان های قدیم در ادبیات ما (حتی ادبیات عامه مردم) نوعی شخصیت بخشیدن به زمان های آئینی وجود داشته است. این تشخص زمان های آئینی، می تواند در داستانک آئینی، آن هم در دو بخش موضوعی و روایی آن ها، مورد توجه قرار گیرد. توجهی که البته با نگاهی تازه همراه باشد و روایتی تازه و تاثیر گذار از آئین را به مخاطب عرضه کند.

مکان

مکان های مذهبی و آئینی هم می توانند نقشی شبیه زمان ها ایفا کنند؛ خانه کعبه، حرم اهل بیت، مساجد (از مشاجد جامع شهر گرفته تا مساجد کوچک هر محل) هر کدام می توانند راوی یک داستانک یا موضوع روایت آن باشند. باز هم یادی کنیم از ادبیاتی که در هیات ها با آن مانوس هستیم؛ فاطمیه و مدینه را به یاد بیاورید؛ درد دلی که مداحان با کوچه های مدینه داشتند، نمونه ای بود از همین توجه به مکان در نقش راوی یا موضوع روایت یا حتی زاویه دید. این الگوی سنتی را در نگارش داستانک آئینی هم می توان به کار گرفت.دیگر نیازی به تاکید نمی بینم که پایان بندی ناگهانی و برق آسای داستانک را نباید از دست داد، چرا که بدون این پایان بندی نه فرم داستانک شکل می گیرد و نه تاثیری که از داستانک آئینی انتظار داریم محقق می شود.

پروتاگونیست

پروتاگونیست یا همان قهرمان و شخصیت مثبت داستان نیز می تواند روایت گر یا موضوع روایت داستانک آئینی باشد. البته با توجه به این که در این بخش سر و کار نویسنده با شخصیت معصوم است، توجه به جنبه های فقهی و کسب تکلیف از این که محدوده توصیف از معصومین تاکجا و دامنه سخن گفتن از زبان حال آن ها تا چه اندازه است، ضروری به نظر می رسد.

آنتاگونیست

آنتاگونیست، ضد قهرمان یا شخصیت منفی ماجراست که تقریبا ( شاید هم دقیقا) در تمام باورها و آئین های مذهبی ما نمونه ای از آن ها را می توان یافت؛ از شیطان در ماجرای آفرینش (به عنوان یک باور) گرفته تا شمر در عاشورا( به عنوان یک آئین) همه نمونه های این شخصیت های منفی و منفور هستند. توصیفی تازه از این شخصیت ها، نمایان ساختن اهریمن درونی آن ها و اثری که آن ها با جنایات خود بر حیات بشر گذاشتند، همه و همه می توانند راوی یا موضوعی برای  روایت داستانک آئینی باشند.

شی

اشیا نیز می توانند نقشی موضوعی یا روایی در داستانک های آئینی داشته باشند. جامه احرام، سنگ هایی که در آئین رجم به سوی شیطان پرتاب می شوند، میخ و مسمار و در نیم سوخته (باز هم فاطمیه) همگی می توانند به مثابه اشیایی که راوی یا موضوع روایت داستانک آئینی هستند لحاظ شوند. البته باز هم اگر حرف تازه ای گفته شود و پایانی ناگهانی در داستان رخ دهد، تاثیری سرنوشت سازتر از بازگویی محض وقایع تاریخی خواهد داشت.

درون مایه داستانک آئینی

درون مایه این داستانک ها می توانند تقویتی یا انتقادی باشد؛ منظورم از تقویتی این است که درون مایه داستانک تلاش کند اعتقاد مخاطب به آئین را تقویت کرده و او را متوجه نکاتی نادیده و ناشناخته در آئین مذهبی نماید، نکاتی که دیدن و شناختن آن ها می تواند ایمان دینی را تقویت کند.

اما درون مایه انتقادی کارکردی خرافه زدا و ویرایش گر دارد؛ کارکردی که به کمک آن می توان از بد فهمی های رایجی که گاه با حکمت و مصلحت آن آئین ها منافات دارند، جلوگیری کرد یا آن بدفهمی ها را اصلاح نمود. این دوکارکرد در کنار هم می توانند فهمی بهتر، به روزتر و انسان سازتر از آئین های جاودانه و کهن را برای خواننده این داستانک ها به ارمغان بیاورند.

پی نوشت:

1) برای مطالعه بیشتر درباره آئین و وجوه مشترکی که میان آئین و هنر( به ویژه تئاتر) می توان یافت نگاه کنید به:ریچارد شکنر، نظریه اجرا، ترجمه مهدی نصراله زاده، تهران، انتشارات سمت، چاپ اول، بهار 86

2) در زمینه تعریف و ویژگی های داستانک نگاه کنید به مقاله «داستانک و توانمندی آن برای نقد فرهنگ» در:حسین پاینده، نقد ادبی و دموکراسی، تهران، انتشارات نیلوفر، چاپ اول، پاییز 85

3) sudden fiction

4) flash fiction

بخش ادبیات تبیان


لوح - علیرضا آرام