تبیان، دستیار زندگی
شاه بی شین به روایت نویسنده در گفتگوی اختصاصی تبیان با محمدکاظم مزینانی / این که فقط بگوییم شاه، آدم ظالم و بدی بوده کافی نیست. این نگاه صفر و صدی، ممکن است به درد انقلاب کردن بخورد، اما اصلا برای نوشتن رمان مناسب نیست ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شاه بی شین / شاه به درخت ها هم رحم نکرد!

"شاهِ بی شین " به روایت نویسنده در گفتگوی اختصاصی تبیان با محمدکاظم مزینانی


شاه بی شین/ شاه به درخت ها هم رحم نکرد!

این که فقط بگوییم شاه، آدم ظالم و بدی بوده کافی نیست. این نگاه صفر و صدی، ممکن است به درد انقلاب کردن بخورد، اما اصلا برای نوشتن رمان مناسب نیست... .این فکر و دغدغه ها، باعث شد که دست به نوشتن این رمان ببرم و به تعبیری، به کشف دوباره ی کودکی و نوجوانی خودم و زندگی شاه، بپردازم.


محمد کاظم مزینانی متولد سال  1342 از  دامغان و فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی است . عمده آثار او در قالب شعر و داستان و در حوزه کودک و نوجوان می باشد که در جشنواره های بسیاری، حائز رتبه شده است. وی همچنین مسئولیت شورای شعر مجله کیهان بچه ها و داوری جشنواره ادبیات انقلاب و جشنواره شهید حبیب غنی پور را بر عهده داشته است. اولین تجربه او در زمینه ادبیات بزرگسال، سه گانه شاهانه است که در دوره اول جشنواره داستان انقلاب  مورد تقدیر قرار گرفت.این اثر که به عنوان شاه بی شین تغییر نام  یافت، به تازگی  توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. در گفتگویی که با محمد کاظم مزینانی ترتیب داده ایم ، با ویژگی های این داستان از زبان نویسنده بیشتر آشنا خواهید شد...

می توان این عنوان چیستان مانند را در واقع، چکیده و خلاصه ی رمان دانست. درونمایه ی این اثر، در همین واژه ی سه حرفی، خلاصه شده است: آه! کلمه ای که حاصل واکاوی خاطرات شاه بر روی تخت بیمارستان است و ناظر به حالات و روحیات و شخصیت این فرد درمانده و رانده و سرگردان در پهنه ی جهان.

-آقای مزینانی چه شد که به فکر نوشتن " شاهِ بی شین " افتادید؟

نوشتن یک رمان، بیشتر از فکر اولیه، به فکرهای قبلی نیاز دارد. یعنی سوژه باید تبدیل شده باشد به جزیی از وجود تو و در مرحله ی بالاتر، خود تو تبدیل شده باشی به سوژه ی اثر. مضون این کتاب نیز، مدت ها در وجودم چرخ و واچرخ می خورد و سال ها با آن زندگی کرده بودم. ما، متولدین دهه ی چهل، به تعبیری با انقلاب به بلوغ رسیدیم و با جنگ، بزرگ شدیم و به دوران بزرگ سالی پا گذاشتیم. به همین خاطر، با این سوژه غریبه نبودم و برای نوشتن در باره ی آن، نیازی به تصمیم و فکر اولیه نداشتم. کافی بود تصمیم بگیرم از دوران کودکی و نوجوانی ام بنویسم، خود به خود، تبدیل می شد به واگویی دوران پیش و پس از انقلاب. از طرف دیگر، به هر حال باید تکلیف خود و نسل خودم را با این موضوع روشن می کردم. یعنی در قالب یک فرم داستانی، لحظات و برهه های زیست شده ی زندگی خود و هم نسلان ام را روایت می کردم تا خوانندگان، به ویژه نسل جوان، دریابند که ما در چه دوره ای زندگی می کردیم، رویاها و آرزوهای ما چه بوده و چه به سر این رویاها آمده است؟ در این مسیر، باید تکلیفم را با کسی که هر روز در صف صبحگاهی مدرسه، به جانش دعا می کردیم، روشن می کردم. باید می فهمیدم که شاهنشاه آریامهر، کی بوده و چه خصوصیاتی داشته و چگونه روزش را به شب می رسانده است؟ باید می فهمیدم این مردی که مبارزین در زندان هایش شکنجه می شده اند، خودش از چه چیزهایی زجر می کشیده و شکنجه می دیده است؟ باید می فهمیدم این شخص خورشیدآستان، از چه چیزهایی لذت می برده و کیفور می شده است؟ این که فقط بگوییم شاه، آدم ظالم و بدی بوده کافی نیست. این نگاه صفر و صدی، ممکن است به درد انقلاب کردن بخورد، اما اصلا برای نوشتن رمان مناسب نیست... .این فکر و دغدغه ها، باعث شد که دست به نوشتن این رمان ببرم و به تعبیری، به کشف دوباره ی درون خودم و اندرونی شاه، بپردازم. 

- چرا " شاه بی شین " ؟ عنوان تأمل برانگیز این کتاب از نظر خود نویسنده از چه حقیقتی در زندگی شاه ناشی می شود؟

می توان این عنوان چیستان مانند را در واقع، چکیده و خلاصه ی رمان دانست. درونمایه ی این اثر، در همین واژه ی سه حرفی، خلاصه شده است: آه! کلمه ای که حاصل واکاوی خاطرات شاه بر روی تخت بیمارستان است و ناظر به حالات و روحیات و شخصیت این فرد درمانده و رانده و سرگردان در پهنه ی جهان.

- دیگر مشخصه ی این کتاب استفاده از روایت دوم شخص می باشد . آیا اینگونه نگارش تا حدی دست نویسنده را نخواهد بست؟

البته از اول شخص هم استفاده شده، همین طور از سوم شخص، اما بخش اعظم داستان، از دیدگاه دوم شخص به پیش می رود. از نظر تئوریک، حرف شما درست است و ممکن است حضور دائم و طولانی راوی دوم شخص، خواننده را اذیت کند. اما در این اثر تلاش کرده ام چنین اتفاقی نیفتد. یعنی با ترفندهایی و در فرازهایی، این راوی را تا اندازه ای پنهان کرده ام تا حضورش چندان به چشم نیاید. استفاده از راوی های دیگر هم به این منظور صورت گرفته است. به هرحال باید در نظر داشته باشیم که اگر نگاه نو و تازه ای در این اثر وجود دارد، بیشتر مدیون همین راوی است که با حضور خود در کنار شاه، به خواننده این اجازه را می دهد که او را از نزدیک احساس و حتی لمس کند و به شناخت تازه ای از این شخصیت برسد. زاویه دیدهای دیگر، چنین امکانی را در اختیار خواننده نمی گذاشت یا بهتر است بگویم چنین کاری از من برنمی آمد.

- زبان نرم و روان این داستان حکایت از آشنایی شما با شعر و البته ادبیات کلاسیک دارد. نظر خود شما چیست؟

اگر بگویم که این اثر را با نوعی وسواس زبانی نوشته ام، اغراق نکرده ام. دلیل این موضوع هم این بود که می ترسیدم به خاطر استفاده از مواد خام تاریخی، زبان اثر روزنامه ای از کار دربیاید. این هراس، باعث شد که بیش از پنج بار، رمان را بازنویسی کنم تا به زبان دلخواهم دست پیدا کنم.

اصولا اعتقاد دارم که داستان فارسی باید بیشتر از اینها از ذخایر و ظرفیت های زبان فارسی بهره ببرد. به همین خاطر، با وسواس تمام، زبان اثر را پرداخت کردم تا به لحن و ضرباهنگی برسم همسنگ با یک رمان خوش خوان و گیرا. زبانی شسته و رفته و در عین حال، آغشته به اصطلاحات و تعبیرهای شیرین و نمکین. زبانی خوش آهنگ و همزمان داستان پرداز که خواننده را با خود ببرد به اعماق تاریخ و به ژرفای وجود شخصیت ها.

بله، زبان این اثر تا اندازه ی زیادی وام دار شعر فارسی است. اما این، به معنای شعر منثور بودن اثر نیست. زبان این داستان به این دلیل این گونه از کار درآمده که اصولا زبان فارسی، در شعر فارسی به اوج و کمال رسیده است. یک داستان نویس نیز، برای این که زبان داستانش را به اوج برساند، چاره ای ندارد جز این که ذخیره ی زبانی اش را بشناسد و آن را به خدمت داستان دربیاورد.

- به گفته ی یکی از منتقدین " شاه بی شین " ، این اثر در سطح اخبار صفحات روزنامه ها تنزل پیدا کرده است . به عنوان نویسنده این اثر دفاعی براین نقد دارید؟

کار من به عنوان نویسنده ی اثر، پاسخ دادن به نقدها و تمجیدها نیست و کلا، توقع چندانی هم از جریان نقد ادبی کشور ندارم. البته باید نقدهای عالمانه را شنید و به آنها فکر کرد ولی چشم دوختن به آنها خطاست. اصولا یک اثر ناب، در چنین فضاهایی نطفه نمی بندد و به کمال نمی رسد. یک نویسنده باید کار خود را کند و بار خود را ببرد. پس برای من نویسنده، چه اهمیتی دارد که این اثر در چه ژانری قرار می گیرد، و اصلا چرا باید به یک ژانر خاص وفادار بمانم؟ این بحث ها اهمیت کلیدی ندارد. مهم این است که اثر نویسنده، خوش خوان و پرکشش و تاثیرگذار از کار دربیاید. باقی حرف ها بهانه است.

- در این رمان ردپایی از تاریخ هم مشاهده می شود . برای مستندسازی اثر خود از چه منابعی جهت تحقیق استفاده کرده اید ؟ این تحقیقات و اصولا نگارش رمان چقدر به طول انجامید؟

در جریان نوشتن این داستان و پیش از آن، به خیلی جاها سرک کشیدم و اسناد و مدارک بسیاری را زیر و رو کردم. حتی به کاخ نیاوران و سعدآباد رفتم و شاید باورتان نشود، دور از چشم نگهبان ها، به بعضی از وسایل زندگی شاه و خانواده اش، دستی نیز کشیدم. در فضای حیاط کاخ ها هم، در میان چنارهای پوست کلفت تاریخی، چشم هایم را بستم تا حضور شاهانه ی شخصیت اصلی داستان را با تمام وجود احساس کنم. در شهرستان نیز، به سراغ درخت هایی رفتم که برای سفر شهبانو، به تن شان میخ کوبیده بودند و ریسمانی به آنها بسته بودند تا جمعیت به خیابان نریزند؛ باور کنید که زخم میخ ها بر تن درخت ها، به شکل یک کورک مزمن، هنوز پیدا بود... . سند و مدرک از این مهم تر؟

در نوشتن این اثر، کتاب ها و اسناد رسمی نیز کمک بسیاری به من کردند، اما عکس ها از همه بیشتر به کارم آمدند. در هر کدام از عکس ها، لحظه ای تاریخی وجود دارد که انگار برای آیندگان، ثابت و بی حرکت مانده اند. کار من این بود که این لحظه ها و تصویرها را در رمان به حرکت و جنبش دربیاورم و جان تازه ای به آنها ببخشم.

از تمام این ها مهم تر، خاطرات شخصی خودم از آن دوران بوده که نقش محوری در داستان دارند. به همین دلیل، اگر بگویم که این رمان در دوره ای سی و دو ساله اتفاق افتاده، بیراه نگفته ام. اما روند نوشتن آن، در کل چهار سال زمان برده است.

- ظاهرا " شاه بی شین " به عنوان اثر برگزیده ی جشنواره ی داستان انقلاب معرفی شده است . به عقیده ی خود شما دلیل این انتخاب چیست؟

بهتر بود این سوال را از مسئولین جشنواره می پرسیدید. تا آنجا که من می دانم، دلیل این انتخاب ، نگاه نو و تازه به وقایع تاریخی، زبان مناسب و پرداخت خوب داستانی، عنوان شده است.

- به عنوان سوال پایانی بفرمایید که اصولا پرداختن به موضوع  وقایع انقلاب اسلامی و مبارزات مردمی از جانب نویسندگان ادبیات داستانی چه ضرورتی دارد؟

مگر می شود موضوعاتی از این دست، در ادبیات جلوه و بازتابی نداشته باشند؟ چگونه امکان دارد رویدادی که نقشی سرنوشت ساز برای کشور و جامعه ی ما داشته، نادیده گرفته شود؟ این اتفاق آن قدر غیرطبیعی است که آدم را به شک می اندازد که نکند عامدانه صورت گرفته است. البته خدا کند که این فقط یک نوع غفلت باشد. چون ما نویسندگان در برابر تاریخ مسئولیم. آیا نسل های بعدی، نخواهند پرسید که چرا این انقلاب در دنیای داستانی این نسل، جلوه ی چندانی نداشته است؟

متاسفانه ما در این زمینه، به نوعی سیاست زدگی دچار شده ایم و از این مسئله، آسیب فراوان دیده ایم. هیچ کس از این آفت مصون نیست. آفت سیاست زدگی، به جان هر دسته و مرامی که بیفتد، هرگونه خلاقیت و آفرینندگی را از میان خواهد برد. از این رو، توقع می رود که نویسندگان به عنوان طیف فرهیخته ی جامعه، از این آفت دوری کنند و با نگاهی فارغ از سیاست زدگی، به خلق اثر بپردازند. این، بزرگ ترین مسئولیت و وظیفه ی نویسنده است و هر چیزی که سد راه خلق هنری بشود، باید کنار گذاشته شود. مسئولیت نویسنده در قبال جامعه اش، این است که لحظات زیست شده ی خود و مردمش را در قالب داستان، بازآفرینی کند و این، بزرگ ترین کاری است که او می تواند انجام بدهد؛ به ویژه در زمینه ی داستان انقلاب. مگر این که بگوییم انقلاب روی داده در ایران، هیچ تاثیری در جان و جهان ما و مردم این کشور نداشته است و سوژه ی مناسبی برای نوشتن نیست. آیا واقعا چنین بوده است؟!

زینب محسنی نیا

بخش ادبیات تبیان