تبیان، دستیار زندگی
اباعبدالله در فرایند نهضت عاشورا، مکرر به اصل امر به معروف و نهی از منکر اشاره و تأکید می فرماید چرا که این عامل قیام از دو عامل دیگر نهضت عاشورا ارزش بسیار بسیار بیشتری دارد، به موجب همین عامل است که این نهضت شایستگی پیدا کرده است که برای همیشه زنده بمان
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ارزش عوامل سه گانه ی قیام حسینی


از بین عوامل مختلفی که در قیام حسینی مؤثر بوده است سه عامل اصلی و اساسی عبارت بودند از:

1- دعوت مردم کوفه

2- تقاضای بیعت با یزید

3- امر به معروف و نهی از منکر


حال به تشریح ارزش عوامل سه گانه می پردازیم:

1- ارزش دعوت مردم کوفه

عصر عاشورا

این سه عامل از نظر ارزش در یک درجه نیستند. هر کدام در حد معینی به نهضت امام ارزش می دهند. امّا مسئله دعوت اهل کوفه، ارزشی که این عامل می دهد. بسیار بسیار ساده و عادی است (البته ساده و عادی در سطح عمل امام حسین(علیه السلام) نه در سطح کارهای ما) برای اینکه به موجب این عامل» (حماسه حسینی، ج1، ص 198) اگر همه مردم کوفه هم بر عهد خود باقی می ماندند و امام را یاری می کردند، احتمال پیروی امام نهایت صدی چهل یا صدی سی بود. چرا که قدرت اصلی دشمنان در شام بود و مردم شام که قطعاً به آل ابوسفیان وفادار بودند به تنهایی در نظر گرفته شود، کافی است که احتمال پیروزی بسیار تنزل دهد. «به این جهت که همین مردم شام بودند که در دوران خلافت امیرالمؤمنین با مردم کوفه در صفین روبرو شدند و توانستند هجده ماه با مردم کوفه بجنگند، کشته بدهند و مقاومت کنند» (همان – ص 198)

بنابراین دعوت مردم کوفه یک حد معینی از ارزش را داشت که همان حد عادی است و در مقایسه با دو عامل دیگر بخصوص عامل امر به معروف و نهی از منکر عامل بسیار ضعیفی برای قیام امام حسین(علیه السلام) بود.دعوت مردم کوفه باعث شد قیام در عراق صورت گیرد.

وقتی امام در بین راه به سر حد کوفه می رسد و با لشکر حرّ مواجه می شود دو راه بر امام می بندند.

امام می فرماید: مردم مرا دعوت کردند حال که نمی خواهند بر می گردم و این به معنای دست کشیدن از اهداف قیام نبود. معنای این نبود که بر می گردم و با یزید بیعت می کنم و از تمام حرفهایی که در باب امر به معروف و نهی از منکر، شیوع فسادها و وظیفه ی مسلمان در این شرایط گفته ام صرف نظر می کنیم... [خیر] برمی گردیم به جایی که مرکز اصلی خودمان است به حجاز (مدینه یا مکه) می رویم تا خدا چه خواهد. به هر حال ما بیعت نمی کنیم ولو به سر بیعت کشته شویم. پس حداکثر تأثیر این عامل یعنی دعوت مردم کوفه این بوده که امام را از مکه بیرون بکشاند و ایشان به طرف کوفه بیایند.

امام از این قضیه آگاه شده که اگر در ایام حجم در مکه بماند. ممکن است در همان حال احرام که قاعدتاً کسی مسلّح نیست مأموریت مسلّح بنی امیه خون او را بریزند. هتک خانه کعبه شود، هتک حج  و هتک اسلام شود (دو هتک، هم فرزند پیغمبر در حال عبادت در حریم خانه خدا کشته شود و هم خونش هدر رود) بعد شایعه کنند که حسین بن علی با فلان شخص اختلاف جزئی داشت و او حضرت را کشت و قاتل هم خودش را مخفی کرد. و در نتیجه خون امام به هدر رود

قصد ترور امام در مکه

«قرائن زیادی در تاریخ هست که نشان می دهد اینها تصمیم گرفته بودند که چون امام بیعت نمی کند در تاریخ حج ایشان را از میان بردارند... امام از این قضیه آگاه شده که اگر در ایام حجم در مکه بماند. ممکن است در همان حال احرام که قاعدتاً کسی مسلّح نیست مأموریت مسلّح بنی امیه خون او را بریزند. هتک خانه کعبه شود، هتک حج  و هتک اسلام شود (دو هتک، هم فرزند پیغمبر در حال عبادت در حریم خانه خدا کشته شود و هم خونش هدر رود) بعد شایعه کنند که حسین بن علی با فلان شخص اختلاف جزئی داشت و او حضرت را کشت و قاتل هم خودش را مخفی کرد. و در نتیجه خون امام به هدر رود. امام در فرمایشات خود به این موضوع اشاره کرده اند» در جایی امام فرمودند: من اگر در سوراخ یک حیوان هم پنهان شوم آنها مرا رها نخواهند کرد تا این خون را از قلب من بیرون بریزند. اختلاف من با آنها اختلاف آشتی پذیری نیست. آنها از من چیزی می خواهند که من به هیچ وجه حاضر نیستم زیربار آن بروم. من هم چیزی می خواهم که آنها به هیچ وجه قبول نمی کنند.» (همان – ص 194)

2- عامل بیعت

بیعت امام با یزید دو مفسده ی عمده داشت:

عاشورا

الف – تثبیت خلافت موروثی

معاویه با انتصاب یزید به جانشینی خود خلافت را به سلطنت مبدل کرد. و این بدعت سیاهی بود که قابل قبول بسیاری از مسلمین آن زمان نبود. چه رسد به امام و مصلحان و یاران امام.

«معاویه مرد بسیار زیرکی بود، پیش بینی های او مانند پیش بینی های هر سیاستمدار دیگری غالباً خوب از آب درمی آمد، یعنی خوب می فهمید و خوب می توانست پیش بینی کند.

برعکس یزید اولاً جوان بود و ثانیاً مردی بود که از اول در زیّ بزرگزادگی و اشرافزادگی و شاهزادگی بزرگ شده بود. با لهو و لعب انس فراوانی داشت، سیاست را واقعاً درک نمی کرد. غرور جوانی و ریاست داشت. غرور ثروت و شهوت داشت کاری کرد که در درجه ی اول به زیان خاندان ابوسفیان تمام شد و این خاندان بیش از همه در این قضیه باخت. اینها که هدف معنوی نداشتند و جز به حکومت و سلطنت به چیز دیگری فکر نمی کردند، آن را هم از دست دادند. حسین بن علی(علیه السلام) کشته شد ولی به هدف های معنوی خودش رسید، در حالیکه خاندان ابوسفیان به هیچ شکل به هدف های خودشان نرسیدند» (همان – ص 187)

یزید بعد از مرگ معاویه «به حاکم مدینه که از بنی امیه بود نامه ای می نویسد و طی آن موت معاویه را اعلام می کند و می گوید: از مردم برای من بیعت بگیر. او می دانست که مدینه مرکز است و چشم همه به مدینه دوخته شده، در نامه ی خصوصی دستور شدید خودش را صادر می کند. می گوید: حسین بن علی را بخواه و از او بیعت بگیر. و اگر بیعت نکرد سرش را برایم بفرست.» (همان – ص 188)

بیعت با یزید یعنی تأیید دو مفسده یکی تثبیت خلافت موروثی و نیز تأیید یزید آنهم با آن خصوصیات

ب- تأیید فاسد و فاجر

«مفسده دوم مربوط به شخصیت خاص یزید بود که وضع آن را از هر زمان دیگر متمایز می کرد. او نه تنها مرد فاسق و فاجری بود بلکه متظاهر و متجاهر به فسق بود و شایستگی سیاسی هم نداشت» (همان – ص 188). معاویه هم فاسد بود امّا علنی به فسق و فجور نمی پرداخت». ... هرگز تاریخ نشان نمی دهد که معاویه در یک مجلس، علنی شراب خورده باشد یا در حالتی که مست است وارد مجلس شده باشد. در حالیکه این مرد (یزید) علناً در مجلس رسمی شراب می خورد، مست لایعقل می شد و شروع می کرد به یاوه سرایی. تمام مورخین معتبر نوشته اند که این مرد، میمون باز... بود، میمونی داشت که به آن کنیه ی اَباقیس داده بود و او را خیلی دوست داشت می داشت... مسعودی در مروج الذهب می نویسد: میمون را لباسهای حریر و زیبا می پوشانید و در پهلو دست خود بالاتر از رجال کشوری و لشکری می نشاند! این است که امام حسین(علیه السلام) فرمود: ... میان او و دیگران تفاوت وجود داشت. اصلاً وجود این شخص تبلیغ علیه اسلام بود...» (همان – ص 188)

یزید برخلاف معاویه و بسیاری از خلفای آل عباس که این را درک می کردند که اگر اسلام نباشد آنها هم نخواهند بود و می دانستند که صدها میلیون جمعیت از نژادهای مختلف چه در آسیا، چه در افریقا و چه در اروپا که در زیر حکومت واحد درآمده اند و از حکومت شام یا بغداد پیروی می کنند فقط به این دلیل است که اینها مسلمانند. به قرآن اعتقاد دارند و به هر حال خلیفه را یک خلیفه ی اسلامی می داند. والاّ اولین روزی که احساس کنند که خلیفه خود بر ضد اسلام است اعلام استقلال می کنند» (همان – ص 188).

اباعبدالله در فرایند نهضت عاشورا، مکرر به اصل امر به معروف و نهی از منکر اشاره و تأکید می فرماید چرا که این عامل قیام از دو عامل دیگر نهضت عاشورا ارزش بسیار بسیار بیشتری دارد،" به موجب همین عامل است که این نهضت شایستگی پیدا کرده است که برای همیشه زنده بماند

3- عامل امر به معروف و نهی از منکر

«تاریخ می نویسد: محمد بن حنفیه برادر امام در آن موقع دستش فلج شده بود، معیوب بود، قدرت بر جهاد نداشت و لهذا شرکت نکرد. امام وصیت نامه ای می نویسد و آن را به او می سپارد... در اینجا امام جمله هایی دارد: حسین به یگانگی خدا، به رسالت پیغمبر شهادت می دهد (چون امام می دانست که بعد عده ای خواهند گفت حسین از دین جدّش خارج شده است) تا آنجا که راز قیام خود را بیان می کند: ... دیگر در اینجا مسئله دعوت اهل کوفه وجود ندارد، حتی مسئله امتناع از بیعت را هم مطرح نمی کند، یعنی غیر از مسئله بیعت خواستن و امتناع من از بیعت، مسئله دیگری وجود دارد. اینها اگر از من بیعت هم نخواهند ساکت نخواهم نشست مردم دنیا بدانند حسین بن علی طالب جاه نبود، طالب مقام و ثروت نبود، مرد مفسد و اخلاگری نبود، ظالم و ستمگر نبود، او یک انسان مصلح بود» (همان – ص 194 – 195)

اباعبدالله در فرایند نهضت عاشورا، مکرر به اصل امر به معروف و نهی از منکر اشاره و تأکید می فرماید چرا که این عامل قیام از دو عامل دیگر نهضت عاشورا ارزش بسیار بسیار بیشتری دارد،" به موجب همین عامل است که این نهضت شایستگی پیدا کرده است که برای همیشه زنده بماند برای همیشه یادآور می شود و آموزنده باشد... اگر دعوتی از امام نمی شد، حسین بن علی(علیه السلام) به موجب قانون امر به معروف و نهی از منکر نهضت می کرد. اگر هم تقاضای بیعت از او نمی کردند، باز ساکت نمی نشست». (همان – ص 200)

باز در ارزش و اهمیت عامل سوم در قیام امام همین بس که رسول گرامی اسلام فرمود: هرگاه مردم امر به معروف و نهی از منکر را به عهده ی همدیگر بگذارند (یعنی هر کس سکوت کند به انتظار اینکه دیگری امر به معروف و نهی از منکر کند و در نتیجه هیچ کس قیام نکند) آماده عذاب الهی باشند. همچنین از پیامبر اکرم نقل شد که فرموده اند: اگر امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنید. بدان شما بر شما مسلط می شوند. بعد خوبان شما در درگاه الهی می نالند و خداوند دعای آنها را مستجاب نمی کند. یعنی قومی که امر به معروف و نهی از منکر را رها کنند، خاصیتشان این است که خداوند رحمت خود را از آنها می گیرد، هر قدر خدا را بخوانند دعای آنها به موجب این گناه مستجاب نمی شود... اگر امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشید اولین خاصیت آن ضعف شماست، پستی و ذلت شماست، دشمن هم روی شما حساب نمی کند... ما چنین اصل قطعی در اسلام داریم و وجود مقدس اباعبدالله(علیه السلام) به این اصل استناد کرده است و چنین می فهماند که فرضاً مردم کوفه مرا دعوت نمی کردند، فرضاً دستگاه یزید از حسن بیعت نمی خواست، من به موجب اصل امر به معروف و نهی از منکر ساکت نمی نشستم. (همان – ص 202)

امام حسین (ع)

در قرآن نیز آیات متعددی در ترسیم و تبیین اهمیت و ضرورت امر به معروف و نهی از منکر آمده است که در جای خود می بایست مورد مرور و مطالعه قرار گیرد امّا در این اجمال به چند نمونه اشاره می شود:

در سوره هود آیه 116 می فرماید: «چرا در نسل های گذشته یک عده مردم صاحب مایه (عقلی، فکری، روحی) نبودند که با فسادها مبارزه کنند تا در نتیجه این ملت ها در اثر فسادها تباه نشوند، منقرض و هلاک نشوند؟

درباره قوم دیگر [در سوره مائده آیه 79) می فرماید: ... اینها بدبخت و بیچاره شدند، به هلاکت رسیدند، از میان رفتند، چرا ؟ چون نهی از منکر نمی کردند با فساد مبارزه نمی کردند و نیز خطاب به مسلمانان (در سوره آل عمران آیه 104) تاکید می فرماید: ... باید در میان شما یک امت یک جمعیت کارش امر به معروف و نهی از منکر باشد... یا باید شما امت چنین امتی باشید که کارتان دعوت به خیر، باشد و اولئک هم المفلحون تنها چنین امتی می تواند رستگار، سرافراز، سعادتمند و مستقل باشد، صلاح و رستگاری داشته باشد.

در سوره آل عمران آیات مربوط به امر به معروف و نهی از منکر زیاد است... [بطور مثال] واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرّقوا (آل عمران / 103) مردم را دعوت به اتخاذ و از تفرقه نهی می کند و پرهیز می دهد، بپرهیزید ای مسلمانان از اینکه در میان شما تفرقه و اختلاف وجود داشته باشد. کوشش کنید اختلافاتی را که بوجود آمده است حل کنید، ... دائماً شکاف ها را زیاد نکنید از این شکاف ها که روز به روز بیشتر می شود چه کسی استفاده می برد؟ آیا غیر از دشمن اسلام کس دیگری استفاده می برد؟ آیا دشمن از ما چه می خواهد؟ غیر از اینکه ما به نام های مختلف مذهبی و فرقه ای دائماً به جان یکدیگر بیفتیم، یکدیگر را فحش بدهیم؟ ... بعد می فرماید: «وَ لتَکُن مِنّکُم اُمَّةٌ یَدعونَ اِلَی الخَیر» مثل اینکه در اینجا منظور قرآن از «خبر» بیشتر همان اتحاد است یعنی در میان شما باید جمعیتی باشد که همیشه مسلمین را دعوت به وحدت و اتحاد کنند، با تفرقه ها و افتراق هایی که میان مسلمین هست مبارزه کنند... [ملاحظه می شود] قرآن در میان خیرها و حسن تفاهم و وحدت و اتفاق میان مسلمین را خیری که ما در مبدأ همه خیرهاست می داند. و در میان منکرات و زشتی ها و پلیدی ها ما آن را که از همه پلیدتر و زشت تر و بدتر می داند اختلاف و تفرق است به هر نام و عنوانی» (همان – ص 203 و 204)

آیا مسلمانان بهترین امت هایند؟

قرآن کریم می فرماید: کُنتم خَیرَ اُمَّةٍ اُخرِجَت لِلنّاسِ» مسلمانان! شما بهترین امتی هستید که نفع بشریت ظهور کرده اید، یعنی ملتی که از شما به نفع بشریت ظهور نکرده است، چرا؟ به موجب چه خاصیتی؟ «تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر» (آل عمران – 110) به دلیل اینکه شما آمر به معروف و ناهی از منکر هستید، از همین جا به قول منطقیین به عکس نقیض باید بفهمیم: پس ما، امت اسلام و بهترین امت ها برای بشر نیستیم، چون آمر به معروف و ناهی از منکر نیستیم، در نتیجه نمی توانیم ادعای شرف و بزرگی کنیم نمی توانیم افتخاری داشته باشیم، اسلام ما اسلام واقعی نیست». (همان – ص 205)

سید صالح زاهدی

گروه دین و اندیشه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.