تبیان، دستیار زندگی
وسوسه به معنی حدیث نفس و نیز خواندن چیزی با صدای بسیار آهسته است. از این رو خطورات زشت پنهانی را که از صفحه ذهن می گذرند، وسوسه می نامیم؛ چون گویی انسان را با صدای آهسته به سوی خود می خواند؛ قرآن کریم می فرماید: و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نف
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

القای وسوسه های زشت شیطان

شیطان

وسوسه به معنی حدیث نفس و نیز خواندن چیزی با صدای بسیار آهسته است. از این رو خطورات زشت پنهانی را که از صفحه ذهن می گذرند، وسوسه می نامیم؛ چون گویی انسان را با صدای آهسته به سوی خود می خواند.

قرآن کریم می فرماید:

«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ...» 1؛ ما انسان را آفریدیم و آن چه را که با خود حدیث نفس می کند، می دانیم... .

هر امر ممکنی علتی دارد و وسوسه هایی که از ذهن می گذرند نیز امور ممکن اند و به طور قطع، مبدأ و علتی خواهند داشت. این وسوسه ها اگر به صورت پاک و روشن باشند، « الهام » نام دارند و علت شان فرشتگانند، و اگر ناپاک و زشت باشند « وسوسه » و از شیطان پلید و دستیارانش می باشند. این نکته در روایات متعددی بیان شده است؛ به طور نمونه این روایت از امام صادق علیه السلام را بنگرید:

« ما من قلب الا و له اذنان، علی احد همان ملک مرشد، و علی الاخر شیطان مفتن، هذا یا مره و هذا یزجره، الشّیطان یا مره با لمنعاصی و الملک یزجره عنها...»؛

هر قلبی دو گوش دارد؛ بر سر یکی از آن دو، فرشته ای راهنما و بر سر دیگری شیطانی فتنه انگیز است؛ این فرمانش دهد و آن دگر بازش دارد؛ شیطان به گناه فرمان دهد و فرشته از آن بازش دارد.

چنین پیغام هایی زشت و پنهانی یعنی وسوسه، بی پایان است و خواب و بیداری هم نمی شناسد؛ رسول مکرم اسلام صلی الله علیه واله وسلم می فرماید:

« انّ الشّیطان لایزال براقب العبد و یوسوس فی نومه و یقظته»؛ همیشه شیطان در کمین بنده است و او را در خواب و بیداری وسوسه می کند.

شیطان چه گونه می تواند بر روی آنتن ذهنی انسان، امواجی از وسوسه کارهای زشت بیندازد؟ این پرسشی است در خور و پاسخش هر چه باشد، حکایت از مهارتی شگفت از شیطان می کند؛ اما آن چه که در این جا به بحث ارتباط دارد، این است که اگر خدای ناکرده، پذیرای وسوسه های دشمن شدیم و به آن ها ترتیب اثر دادیم، دشمن پیغام های خطرناک تری برای ما خواهد فرستاد و اگر به پروردگارمان پناه ببریم و حریم دل را پاس بداریم، خط و نشان دشمن ضعیف شده، در نهایت نقش بر آب خواهد شد؛ قرآن کریم چنین دستور می دهد:

«...فَقَاتِلُواْ أَوْلِیَاء الشَّیْطَانِ إِنَّ كَیْدَ الشَّیْطَانِ كَانَ ضَعِیفًا »2 ؛ پس با یاران شیطان بجنگید که نیرنگ شیطان [در نهایت] ضعیف است.

واژه کید در لغت، به معنای نقشه کشیدن و چاره اندیشی- مخرّب و سازنده- است ؛ ولی در این آیه، چون در مورد کید شیطان به کار رفته، به معنای نقشه های مخرّب و نیرنگ خواهد بود.

رسول مکرم اسلام صلی الله علیه واله وسلم می فرماید: «انّ الشّیطان لایزال براقب العبد و یوسوس فی نومه و یقظته»؛ همیشه شیطان در کمین بنده است و او را در خواب و بیداری وسوسه می کند

الف) انواع وسوسه

دشمن، با کید و نقشه کار می کند؛ به همین جهت وسوسه هایش انواع مختلف خواهد داشت که متناسب با موقعیت انسان، برنامه ریزی شده اند؛ به طور نمونه، گونه ای از نقشه و وسوسه دشمن را می شناسیم که در هنگام تصمیم گیری انسان برای کار خیر، به کار می رود؛ ابوجعفر، امام باقر علیه السلام می فرماید:

«من هم بشیء من الخیر فلیعجله؛ فانّ کلّ شی ء فیه تاخیر فانّ للشّیطان فیه نظرة»:

هر کس کار خیری در نظر گرفت، در انجام آن شتاب کند؛ چون در هر کاری که تأخیر افتد، شیطان در آن اندیشه می کند تا آدمی را منصرف سازد.

شیطان نیز در سفارش هایش به موسی علیه السلام می گوید:

شیطان در بهشت حضرت آدم (ع)

«... و اذا هممت بصدقة فامضها، فاذا هم العبد بصدقة کنت صاحبه دون اصحابی حتّی احول بینه و بینها»؛

هر گاه برای صدقه دادن تصمیمی گرفتی انجام ده؛ چون همین که بنده ای برای صدقه تصمیم گرفت، من خودم- نه یارانم- وارد عمل می شود تا بین او و صدقه مانع شوم.

گونه دیگر طرح و نقشه شیطان در مورد حضرت آدم علیه السلام است؛ همین که خداوند او را از نزدیکی به آن درخت نهی کرد، شیطان با راهنمایی فریب کارانه و با پشتوانه سوگندهای دروغین وارد عمل شد و او را فریب داد. این نخستین تجربه شیطان بود که با موفقیت به انجام رسید؛ قرآن کریم می فرماید:

«فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَّا یَبْلَى» 3؛  پس شیطان او [آدم] را وسوسه کرد؛ گفت: ای آدم! آیا تو را به درخت جاودانگی و ملکی که زایل نمی شود، راه نمایم؟

(فوسوس لهما الشّیطان ... و قال ما نهیکما ربکما عن هذه الشّجرة الّا ان تکونا ملکین او تکونا من الخالدین و قاسمهما انّی لکما لمن النّاصحین)

پس، شیطان، آن دو را وسوسه کرد.. و گفت: پروردگار شما از این درخت منع نکرد؛ جز [برای] آن که [مبادا] دو فرشته شوید یا از [زمره] جاودانان شوید و برای آن دو سوگند یاد کرد که من به طور قطع، از خیر خواهان شما هستم.

هر چند آدم علیه السلام با این فریب هرگز گناه نکرد؛ چون آن جا، محلّ تکلیف نبود؛ اما این ماجرا نشان می دهد که پیغام های دشمن، از اساس با فریب و دروغ آمیخته است و سوگندهایی هم چاشنی آن است.

گونه دیگر، پیام های مرموز با طول موج ویژه ای است که در میان خود شیطان های انسی و جنی رواج دارد و در آن سخنان یاوه را برای یکدیگر پیک می کنند، تا به فرا گرفتن آن، همدیگر را فریب داده، کافران- یعنی آنان که به قیامت ایمان ندارند- نیز به آن ها گوش سپرند.

نمونه دیگر از وسوسه های شیطان ها پیغام های سرّی برای آموزش خاصی به دوستانشان است تا آمادگی لازم را برای مجادله و ستیزجویی با مؤمنان پیدا کنند؛ قرآن کریم می فرید:

«... وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَى أَوْلِیَآئِهِمْ لِیُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ »4؛ شیطان ها به دوستانشان [یا وسوسه] پیام سری می فرستند تا با شما ستیز کنند و اگر پیرو آنان شدید، به شرک می گروید.

از این آیات به خوبی بر می آید که سخنان عده ای از خودشان نیست؛ بلکه زبانشان- و حتی همه وجودشان- در خدمت دشمن است و در واقع، ابلیس- کارگردان پشت پرده- با وسوسه هایش، خط و نشان می کشد و اینان تنها بازیچه دست و مجری اویند و این نکته ای ارزنده از حکمت های غیبی قرآن است .

امام باقر علیه السلام می فرماید: «من هم بشیء من الخیر فلیعجله؛ فانّ کلّ شی ء فیه تاخیر فانّ للشّیطان فیه نظرة»: هر کس کار خیری در نظر گرفت، در انجام آن شتاب کند؛ چون در هر کاری که تأخیر افتد، شیطان در آن اندیشه می کند تا آدمی را منصرف سازد

ب) ساخت و پرداخت آرزوها

شیطان

هر گاه انسان چیزی را آرزو کند، تصویری از آن را در ذهنش می سازد. در فرهنگ عرب، این تصویر ذهنی «امیه » نام دارد؛ چون بیشتر آرزوها، پنداری و سراب گونه اند و در نتیجه صورت ذهنی آن ها هم به همین صورت خواهد بود.

شیطان در ساختن چین تصویری از آرزوهای فریبنده و دور دست، مهارتی تمام دارد؛ همانند آرزوی داشتن مقام و موقعیت های اجتماعی، امکانات دنیایی و...؛ قرآن کریم می فرماید:

«...وَمَن یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِّن دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِینًا»5 ؛ ... هر کس به جای خدا شیطان را دوست [خود] گیرد. به طور قطع دچار زیان آشکاری شده است[آری] شیطان به آنان وعده می دهد و ایشان را در آرزوها می افکند و جز فریب به آنان وعده نمی دهد.

پیام این آیه این است که هر کس شیطان را دوست یا سرپرست خود قرار دهد، افزون بر خسارتی جبران ناپذیر، پاداشی، ناجوانمردانه خواهد داشت؛ چون شیطان به او وعده دروغ می دهد و برای او آرزوهایی را می سازد و می پردازد یا آن که همان وعده ها را به صورت آرزویی دور دست در می آورد تا دوست نادانش را سر گرم کرده، برای دست یابی آن ها سر از پا نشانسد و از مقصد اصلی اش باز ماند.

ج) تهدیدها و وعده های  فریبنده:

شیطان به این حقیقت- در قیامت- اعتراف دارد که آدمی را با وعده های دروغین، فریب داده است. قرآن در یکی از گزارش های خود از صحنه قیامت چنین می فرماید:

«وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ...»6؛ چون کار از کار گذشت [و داوری صورت گرفت]، شیطان [به فریب خوردگان] می گوید: در حقیقت خدا به شما وعده راست داد و من به شما وعده دادم و با شما خلف وعده کردم...

به چند نمونه از وعده های دروغین دشمن بنگرید:

 1- تهدید به فقر

انسان به طور طبیعی از فقر می هراسد و دشمن از همین روحیه بهره می جوید و در هنگام اتفاق و دست گیری از درماندگان، تهدید به فقر تا مبادا چیزی به درماندگان عطا کند؛ در سوره بقره می خوانیم:

«الشَّیْطَانُ یَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ یَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ شیطان»7 ؛ شما را از نهی دستی بیم می دهد و شما را به زشتی وا می دارد و خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش می دهد و خداوند گشایش گر داناست.

اما این وعده مانند دیگر وعده های شیطان دروغین است و هرگز به وقوع نمی پیوندد؛ چه کسی تا کنون از انفاق در راه خدا فقیر شد؟ چون این قرآن است که در متن همین آیه و آیات دیگر از ضمانت قطعی پروردگار درباره انفاق کنندگان خبر داده است؛ ضمانتی در جایگزینی اصل انفاق و افزون بر آن پاداشی تا هفت صد برابر و حتی بیشتر.

سوره بقره می خوانیم: «الشَّیْطَانُ یَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ یَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ شیطان»؛ شما را از نهی دستی بیم می دهد و شما را به زشتی وا می دارد و خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش می دهد و خداوند گشایش گر داناست

2- وعده به بخشش های بی جا:

کرانه های عفو و کرم حق تعالی هرگز به ذهن کوتاه و ناچیز آدمی نمی آید؛ خدایی که رحمت را بر خود لازم شمرده و دامنه رحمتش در سرتاسر گیتی گسترده است؛ خدایی که رحمت بی نهایتش گسترده تر از گناهان ماست و چشم امید به بخشش او به مراتب از اعمال شایسته ما امیدوار کننده تر است. با این همه، اگر انسان تحت تاثیر وسوسه های شیطان دچار لغزش شود، نباید دست روی دست نهد و با دل خوش کردن به پندارهای کودکانه- مانند این که گناه من پدر بر گردن فرزندم و یا بالعکس است و...- بخشش خدا و پوشش گناه را آرزو کند؛ بلکه باید دست به کار شود و زمینه بخشش الهی را فراهم کند. این هشدار قرآن است که می فرماید:

«یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَاخْشَوْا یَوْمًا لَّا یَجْزِی وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَیْئًا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَلَا یَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ »8 ؛  ای مردم! از پروردگارتان پروا بدارید و بترسید از روزی که هیچ پدری به کار فرزندش نمی آید و هیچ فرزندی [نیز] به کار پدرش نخواهد آمد. آری، وعده خدا حق است؛ مبادا این زندگی دنیا شما را بفریبد و مبادا شیطان شما را نسبت به خدا فریب دهد.

3- وعده اصلاح و توبه در آینده

چرا به شیطان مهلت داده شد؟!

چاره نجات از لغزش ها و گناهان، توبه و استغفار است؛ اما دشمن، دست به کار شده، با وسوسه هایش می کوشد تا آدمی آن را به تأخیر اندازد و رفته رفته آن را فراموش کند، تا در نهایت این آرزو را به گور ببرد؛ امیرمؤمنان، امام علی علیه السلام در باره مکاید شیطان می فرماید:

«و یمنیه التّوبة لیسوفها اذا (حتّی) هجمت منیته علیه اغفل ما یکون عنها»؛

(شیطان) توبه را به صورت آرزویی در می آورد تا انسان برای انجام آن امروز و فردا کند تا آن گاه که مرگش فرا رسد و به طور کامل از آن غافل شود.

بنابراین، اگر توبه راه بازگشت بنده و مایه ناامیدی دشمن است و با آن، تمام زحمات و سرمایه گزاری های دشمن بر باد می رود، او هم- با مشورت دست یارانش- چاره ای اندیشیده تا توبه را از دست انسان بگیرد و او را خلع سلاح کند؛ از امام صادق علیه السلام در این باره چنین گزارش شده است:

هنگامی که آیه (و الّذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم) نازل شد، ابلیس بر بالای کوهی در مکه رفت که آن را کوه ثور می نامند؛ سپس به بلندترین آوازش عفریت های خود را صدا زد؛ همه نزدش جمع شده، گفتند: ای رهبر ما! موضوع چیست و چرا ما را فرا خواندی؟ گفت: این آیه نازل شده است؛ کدام یک از شما می تواند اثر آن را خنثی کند؟ عفریتی از شیطان ها برخاست و گفت: نقشه من این است؛ شیطان گفت: نه! این کار از تو بر نمی آید. عفریتی دیگر برخاست و نقشه اش را گفت و همان پاسخ را شنید. وسواس خناس گفت: این کار را به من واگذار؛ پرسید: چه طرحی داری؟ گفت: به آنان وعده می دهم و آرزومندشان می کنم تا خطا کنند و چون در خطا شدند استغفار را از یادشان می برم؛ شیطان گفت: آری تو به درد این کار می خوری و به او مأموریت داد.

بدین سان، ملاحظه می فرمایید که تأخیر توبه، گونه ای از وعده های دروغین دشمن است؛ از کجا معلوم عمری برای ما باقی باشد و از کجا در آینده، توفیق توبه پیدا کنیم؛ از کجا توبه ما پذیرفته شود؟ با این وصف، برای هر عاقلی روشن است که امروز و فردا کردن. وعده سر خرمنی است و با فرو گذاشتن توبه، آلودگی ها متراکم شده، مشکل صد چندان می شود. به همین دلیل، پیروزمندان این میدان با شناخت این نقشه شوم، درباره آن سخت هشدار داده اند؛ حضرت امام خمینی رحمة الله نوشته است:

از مکاید بزرگ شیطان و نفس خطرناک تر از آن، آن است که به انسان وعده اصلاح در آخر عمر و زمان پیری می دهد و تهذیب و توبه الی الله را به تعویق می اندازد؛ برای زمانی که درخت فساد و شجره زقوم قوی شده و اراده و قیام به تهذیب ضعیف بلکه مرده است.

جلال الدین محمد بلخی نیز در این باره تمثیل بسیار زیبایی دارد:

تو که می گویی که فردا، این بدان

کـه به هر روزی که می آید زمان

آن درخــت بــد جوان تر می شود

وین کننده پیر و مضطر می شود

خـــار بــن در قـــوت و بـرخاستن

خــار کــن در پیــری و در کاستن

خار بن هر روز و هر دم سبز و تر

خــار کـن هر روز زار و خشک تـر

او جـوان تــر می شود تــو پیر تر

زود بــاش و روزگـــار خــــود مـبر

خاربــن دان هـر یکی خوی بدت

بـــارهـــا در پـای، خــار آخر زدت

منبع : مصاف بی پایان با شیطان

فرآوری: محمدی گروه دین و اندیشه تبیان


پی نوشت ها :

1- سوره ق آیه 16

2- سوره انبیاء آیه 76.

3- سوره طه آیه 120 .

4- سوره انعام آیه 21.

5- سوره نساء آیه 119.

6- سوره ابراهیم آیه 22.

7- سوره بقره آیه 268.