تبیان، دستیار زندگی
اگر ماجراى غدیر خم از نظر تاریخى واقعیت دارد، چرا پس از ماجراى سقیفه شركت كنندگان در آن محفل و نیز مردم مدینه سخنى كه نشانه یادآورى این ماجرا باشد، بر زبان نیاوردند؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

غدیر قربانى قدرت


غدیر قربانى قدرت

اگر ماجراى غدیر خم از نظر تاریخى واقعیت دارد، چرا پس از ماجراى سقیفه شركت كنندگان در آن محفل و نیز مردم مدینه سخنى كه نشانه یادآورى این ماجرا باشد، بر زبان نیاوردند؟

به نظر مى‏رسد این پرسش یكى از چالش‏هاى جدى فرا روى شیعه است، زیرا شیعه:

الف) با بهره‏گیرى از منابع معتبر خود و اهل سنت ‏به اثبات اصل ماجراى غدیر مى‏پردازد؛ منابعى كه در آن صدها صحابى و تابعى شناخته شده وجود دارد . (1)

ب) با دلیل‏هاى متقن و شواهد مستحكم لغوى، قرآنى، سنتى و تاریخى واژه ولایت موجود در روایت غدیر را به معناى سرپرستى و به دست گرفتن امور جامعه مسلمانان مى‏داند نه دوستى . (2)

ج) اثبات مى‏كند پیامبر اكرم (ص) در این ماجرا بر اساس دستور خداوند در پى تعیین جانشین بود نه معرفى كاندیداى خلافت . (3)

با این همه در گزارش‏هاى تاریخى - جز چند منبع كه در اعتبار آن‏ها سخن فراوان است (4) - از واكنش شدید مردم و یاد آورى ماجراى غدیر خم كم‏تر سخن به میان آمده است. با آن ‏كه قطعا بیش‏تر مردم مدینه در ماجراى غدیر حضور داشتند، چرا پس از حدود 70 یا 84 روز (5) از این ماجرا آن را فراموش كردند؟

البته احتمال اعتراض عده‏اى از مردم و یاد كرد ماجراى غدیر به وسیله آن‏ها و مخفى ماندن این واكنش، به سبب سیاست ممنوعیت نقل و تدوین حدیث، وجود دارد؛ ولى در عدم گستردگى این اعتراض‏ها تردید نیست .

تاریخ درباره بسیارى از حوادث مقطع زمانى بین غدیر و وفات پیامبراكرم (ص) ساكت مانده است؛ اما كالبد شكافى دو پدیده مهم آن عصر ما را با شدت اهتمام پیامبر اكرم(ص) بر گزینش جانشین و گستره تلاش‏هاى مخالفان آن حضرت آشنا مى‏سازد. این پدیده‏ها عبارت است از: سپاه اسامه و مخالفت‏ با نگارش وصیت مهم رسول خدا .

با توجه به ماجراى غدیر و تاكید پیامبر اكرم (ص) بر تعیین جانشین، انتظار اعتراض گسترده نامعقول نمى‏نماید . بنابراین، واكنشى چنین محدود چگونه توجیه مى‏شود؟ براى یافتن سرنخ‏هاى تاریخى این مشكل باید موقعیت زمانى این قطعه از تاریخ و نیز سیر جریان‏هاى سیاسى و اجتماعى از زمان واقعه تا وفات پیامبر اكرم(ص) به دقت‏ بررسى شود. بر این اساس، پى‏گیرى بحث در محورهاى زیر ضرورت دارد:

1 . قبل از تشكیل دولت مدینه به دست پیامبر اكرم (ص)، مردم شهرهاى بزرگ حجاز و بادیه‏ها تحت نظام قبیله‏اى به سر مى‏بردند .

در این نظام سرآمد بودن در صفاتى چون سن، سخاوت، شجاعت، بردبارى و شرافت معیار گزینش رهبر به شمار مى‏آمد و رهبر قبیله حق نداشت از میان فرزندان و خویشانش جانشین برگزیند .

2 . پیامبر اكرم (ص) نخستین كسى بود كه در این سرزمین نهادى به نام دولت پدید آورد و ارزش‏هاى فرا قبیله‏اى ارائه داد .

آن حضرت(ص) توانست قبایل مختلف شهرها و بادیه‏هاى منطقه را تحت ‏یك نظام واحد متمركز سازد. مردم كه وى را پیامبرى آسمانى مى‏دانستند، تشكیل دولت از سوى او را امرى الاهى به شمار آوردند و در برابر آن مقاومتى قابل توجه نشان ندادند .

3 . پیش از فتح مكه اسلام به گونه‏اى روز افزون در میان مردم شهرها و بادیه‏ها گسترش یافت تا جایى كه سال بعد (سال نهم هجرت) عام الوفود (سال هیات‏ها) نام گرفت؛ یعنى سالى كه مردم دسته دسته در قالب هیئت‏هاى مختلف نزد پیامبر اكرم (ص) مى‏شتافتند و اسلام خویش را آشكار مى‏ساختند. ناگفته پیدا است، انگیزه همه این هیات‏ها معنوى نبود و همه تازه مسلمانان ایمان قلبى نداشتند .

4 . یكى از آموزه‏هاى اسلامى كه پذیرش آن براى مردم دشوار مى‏نمود، مساله تعیین جانشین بود؛ زیرا:

الف) مردم فقط پیامبر(ص) را داراى بعد الهى مى‏دانستند و حكومت فرا قبیله‏اى‏اش را مى‏پذیرفتند. در نگاه آنان، جانشین پیامبر از چنین ویژگى‏اى برخوردار نبود. (6)

ب) هنوز بسیارى از مردم خود را به اطاعت محض از دستورهاى دنیوى آن حضرت مقید نمى‏دانستند؛ چنان كه در مواردى چون صلح حدیبیه (7) و تقسیم غنایم حنین (8) واكنش اعتراض‏آمیز نشان دادند .

ج) بسیارى از مردم اطاعت از فرمان‏هاى دنیوى مربوط به بعد از زندگانى رسول خدا را نمى‏پذیرفتند؛ زیرا هنوز از آموزه‏هاى جاهلى كه به رئیس قبیله اجازه تعیین جانشین نمى‏دهد، دل نبریده بودند؛ و طبیعى بود كه مساله ریاست دولت را از ریاست‏ یك قبیله مهم‏تر بدانند.

د) هنوز بعضى از قریشیان تازه مسلمان چنان مى‏پنداشتند كه حضرت (ص) در راستاى رقابت قبیله‏اى مساله نبوت را مطرح كرده است . این گروه با توجه به اقبال عمومى مردم به آن حضرت (ص) جرات مخالفت نداشتند؛ ولى با تعیین جانشین به ویژه از تیره بنى هاشم، لب به اعتراض گشادند و با بهره‏گیرى از پشتوانه فرهنگ قبیله‏اى مردم اعتراض خویش را روشن‏تر بیان كردند .

ه) در زمان جاهلیت تنها اشرافیان به مجلس مشورتى قریش (دارالندوه) راه مى‏یافتند كه به چهل سالگى رسیده باشند. (9) بر این بنیاد، پذیرش جانشین رسول خدا، به ویژه اگر آن فرد داماد پیامبر(ص) بود و كم‏تر از چهل سال (10) داشت، بسیار دشوارتر مى‏شد .

5 . دو نكته دیگر، پذیرش جانشینى امام على (ع) را دشوار مى‏ساخت:

* حضرت على(ع) نزد قریشیان، به سبب دلاورى هایش در جنگ‏هایى مانند بدر و احد و به خاك و خون كشیدن بزرگان قریش، چهره منفى داشت. این پدیده سبب شد به تبلیغات گسترده روى آورند و چهره على (ع) را نزد همه اعراب زشت جلوه دهند. (11)

* مردم قبایل مختلف این نكته را درك كرده بودند كه با توجه به لیاقت‏ها و استعدادهاى تیره بنى هاشم، اگر مساله جانشینى در میان آن‏ها تثبیت ‏شود، هرگز از آن خاندان برون نخواهد آمد .

6. نگاه پیامبر اكرم (ص) به جانشینى حضرت على(ع) الهى و از روابط قبیله‏اى و خویشاوندى بسیار فراتر است؛ زیرا آن حضرت (ص) به حفظ آیین وحى مى‏اندیشید و طبیعى است كه آشناترین فرد به كتاب و سنت و شجاع‏ترین و كوشاترین فرد در راه گسترش اسلام را برگزیند. البته پیامبر اكرم (ص) با وضعیت جامعه آشنا بود. از این رو، از آغاز رسالت، در موقعیت‏هاى گوناگون، به بهانه‏هاى مختلف و با بیان‏هاى متفاوت ویژگى‏هاى حضرت على (ع) را یادآور مى‏شد و از جانشینى‏اش سخن به میان مى‏آورد. (12) آن بزرگوار، سرانجام از سوى خداوند مامور شد در بزرگترین اجتماع مسلمانان كه برخى شمار آن‏ها را بیش از یكصد هزار تن دانسته‏اند، آشكارا این مساله را اعلام كند (13) و دغدغه مخالفت جامعه را نادیده بگیرد . فرازى از آیه 67 سوره مائده كه از این دغدغه پیامبر پرده بر مى‏دارد و به وى ایمنى مى‏بخشد، چنین است: «... والله یعصمك من الناس؛ خداوند تو را از [شر] مردم نگاه مى‏دارد.»

در این عبارت، دو واژه «عصمت‏» و «ناس‏» بسیار راهگشا است. خداوند پیامبر(ص) را از چه چیزى حفظ مى‏كرد؟ و این «ناس‏» چه كسانى بودند؟

غدیر قربانى قدرت

با توجه به واقعیت ‏خارجى و ایمن نماندن پیامبر(ص) از شر زبان مردم و نیز با توجه به این ‏كه سرانجام مساله جانشینى امام على(ع) به سامان نرسید، بعید نمى‏نماید كه مراد از واژه «یعصمك‏» نگهدارى پیامبر(ص) از هجوم فیزیكى و یكباره مردم باشد؛ چنان كه واژه «ناس‏» بر مردم عادى دلالت دارد و با توجه به اكثریت نو مسلمان آن زمان، به حمل این لفظ بر خلاف ظاهر نیازمند نیستیم .

7 . تاریخ درباره بسیارى از حوادث مقطع زمانى بین غدیر و وفات پیامبراكرم (ص) ساكت مانده است؛ اما كالبد شكافى دو پدیده مهم آن عصر ما را با شدت اهتمام پیامبر اكرم(ص) بر گزینش جانشین و گستره تلاش‏هاى مخالفان آن حضرت آشنا مى‏سازد. این پدیده‏ها عبارت است از: سپاه اسامه و مخالفت‏ با نگارش وصیت مهم رسول خدا .


1 . سپاه اسامه

پیامبر اكرم در واپسین روزهاى زندگى‏اش فرمان داد لشكرى عظیم به فرماندهى جوانى نورس به نام اسامة بن زید سمت دورترین مرزهاى كشور اسلامى (مرزهاى روم) رهسپار شود. (14) كالبد شكافى دقیق این جریان نشان مى‏دهد رسول خدا (ص) در راستاى تثبیت جانشینى حضرت على (ع) به چنین اقدامى دست‏ یازید؛ زیرا:

الف) در آن هنگام و در آستانه وفات پیامبر اكرم (ص) خالى كردن مركز حكومت از نیروهاى نظامى و ارسال آن به دورترین نقاط به صلاح جامعه نبود؛ چون احتمال داشت پس از وفات پیامبر اكرم(ص) بسیارى از نو مسلمانان قبایل اطراف سر به شورش بردارند و كیان جامعه اسلامى در معرض تهدید قرار گیرد. آنچه این تصمیم‏گیرى را در نظر پیامبر اكرم (ص) منطقى جلوه مى‏داد، دور ساختن مخالفان جانشینى حضرت على (ع) از مدینه بود .

ب) انتصاب جوانى 18 ساله (15) به مقام فرماندهى لشكر و عدم توجه به اعتراضات اصحاب جز از كار انداختن مهم‏ترین (16) دستاویز مخالفان جانشینى على(ع) هیچ توجیهى نداشت؛ زیرا اسامة بن زید كه از جهاتى چون سابقه مسلمانى، شرافت، شجاعت و كاردانى سر آمد اصحاب به شمار نمى‏آمد و از نظر سنى حدود 15 سال از على (ع) كوچك‏تر بود - با توجه به آن‏ كه در بسیارى از ویژگى‏ها با حضرت على (ع) قابل مقایسه نمى‏نمود - در مقام فرماندهى سپاهى عظیم و متشكل از بزرگان صحابه مانند ابوبكر، عمر، ابوعبیده جراح، عثمان، طلحه، زبیر، عبدالرحمان بن عوف و سعد بن ابى وقاص قرار گرفت .

ج) دقت در تركیب سپاه اسامه نشان مى‏دهد تمام كسانى كه احتمال داشت‏ با جانشینى حضرت على(ع) مخالفت ورزند، ملزم بودند در این سپاه شركت جویند. (17) و كسانى كه به بهانه بیمارى پیامبر اكرم (ص) از اردوگاه به مدینه باز مى‏گشتند، با جمله تاكیدى «لعن الله من تخلف عن جیش اسامة‏» (18) رو به رو مى‏شدند. در مقابل، یاران و موافقان جانشینى حضرت على (ع) چون عمار، مقداد و سلمان از حضور در این سپاه معاف گشتند و ملزم شدند در مدینه به سر برند . (19)


2 . پیشگیرى از نگارش وصیت

این پدیده در واپسین روزهاى حیات پیامبر اكرم (ص) تحقق یافت. در آن روزها، پیامبراكرم (ص) كه احتمالا با بالا گرفتن زمزمه‏هاى مخالفت ‏با جانشینى حضرت على(ع) به شدت نگران اوضاع شده بود، دستور داد ابزار نوشتن آماده سازند تا سندى صریح و ماندگار بر جاى گذارد و از گمراهى امت جلوگیرى كند. مخالفان كه این دستور را با نقشه‏هاى چند ماهه خویش ناسازگار مى‏دیدند، به شدت نگران شدند و با هزیان گو خواندن كسى كه جز وحى چیزى بر زبان نمى‏راند، از نگارش این سند جلوگیرى كردند .

تاریخ در این‏ جا تنها از یك تن نام مى‏برد. (20) اما آشكار است كه تنها یك نفر- بى آن ‏كه جریانى نیرومند، پشتیبانش باشد - نمى‏تواند با رسول خدا(ص) مقابله كند . از این رو، بعضى از نصوص گوینده این عبارت را جمع دانسته، از كلمه «قالوا» استفاده كرده‏اند. (21)

8 . نخستین تشكیل دهندگان این جلسه كه با هدف تعیین خلیفه‏اى جز حضرت على (ع) در سقیفه گرد آمدند، انصار به شمار مى‏آمدند. آن هم انصارى كه در همه جا به پیروى محض از پیامبر اكرم (ص) زبانزد بودند و دوستى شان با خاندان آن حضرت (ص) به ویژه حضرت على (ع) بر همگان ثابت‏ شده است .

راستى چرا انصار؟ و چرا با این عجله، آن هم در حالى كه هنوز بدن پیامبر اكرم(ص) غسل داده نشده است؟ شواهد تاریخى، نشان مى‏دهد انصار هرگز از جانشینى شخصیتى مانند حضرت على(ع) هراسناك نبودند و او را ادامه دهنده راه پیامبر اكرم (ص) مى‏دانستند .

اقدام عجولانه آن‏ها در درك نكته‏اى حیاتى ریشه دارد. آن‏ها با تیز بینى دریافته بودند كه شانسى براى به قدرت رسیدن حضرت على(ع) وجود ندارد. مخالفت ‏یاران بزرگ پیامبر اكرم(ص) با راه افتادن سپاه اسامه و نیز مخالفت آنان با نگارش وصیت از سوى پیامبر اكرم(ص) و به احتمال فراوان، حوادث دیگرى كه تاریخ ما را از آن بى خبر گذاشته است، انصار را به این نتیجه رسانده بود كه مهاجران اندیشه به دست گرفتن حكومت در سر مى‏پرورانند و احتمال دارد قریشیانى كه سرانشان در نبرد با نیروهاى انصار حامى پیامبر به قتل رسیدند، با بهره‏گیرى از پیوند نزدیك قریش و مهاجران در پى انتقام بر آیند. بنابراین، به سقیفه شتافتند تا طرفداران غصب حق على(ع) را دست كم از به دست گرفتن كامل قدرت باز دارند و به منظور حفظ جامعه انصار از توطئه‏هاى آتى، سهمى از قدرت به دست آورند .

پس انصار و مردم مدینه همگان حادثه غدیر را به یاد داشتند و دلالت آن بر تعیین جانشین را مسلم مى‏دانستند؛ اما مشاهده تلاش‏هاى كسانى كه در جهت مخالفت علنى با غدیر گام بر مى‏داشتند و حركت طرفداران آن واقعه آسمانى را به شدیدترین روش ممكن سركوب مى‏كردند، آن‏ها را از هرگونه تلاش در جهت احیاى یاد غدیر باز مى‏داشت .

بنابراین، طبیعى است كه در این زمان شاهد اعتراض مردم مؤمن و استدلال آن‏ها به این حادثه مهم تاریخى نباشیم. آن‏ها، با توجه به زمینه‏هاى قبلى، تلاش و استدلال خود را آب در هاون كوفتن مى‏دیدند. چنان كه، بر اساس نصوص تاریخى، حضرت على(ع) نیز در آن زمان به این جریان مهم استدلال نكرد. به نظر مى‏رسد، در آن موقعیت، استدلال گسترده مردم به واقعه غدیر پرسش برانگیز است نه عدم استدلال؛ زیرا چنین استدلالى نمایانگر پذیرش یكباره جریان مخالف با فرمان پیامبر(ص) از سوى مردم معتقد به غدیر است و با شواهد تاریخى سازگارى ندارد .


پى‏نوشت‏ها:

1 . الغدیر فى الكتاب و السنة و الادب، علامه امینى، ج 1، ص 14- 73 . او این حدیث را از یكصد و ده نفر صحابى و هشتاد و چهار تابعى نقل مى‏كند .

2 . همان، ص 362- 370 .

3 . همان، ص 370- 378 .

4 . مانند كتاب سلیم بن قیس و كتاب الاحتجاج نوشته احمد بن على طبرسى .

5 . ماجراى غدیر خم در روز 18 ذى حجه واقع شد و وفات پیامبر اكرم (ص) و ماجراى سقیفه در 28 صفر یا 12 ربیع الاول .

6 . براى اطلاع بیش‏تر مراجعه شود به: تاریخ تحول دولت و خلافت از بر آمدن اسلام تا برافتادن سفیانیان، رسول جعفریان، ص 27 به بعد .

7 . المغازى، محمد بن عمر واقدى، تحقیق مارسدن جونس، ج 1، ص 606 و 607 . در این كتاب پس از نقل اعتراض عمر از وى چنین نقل كرده است: «من [عمر] چنان در شك افتادم كه از آغاز اسلام خود تا آن هنگام در چنین شكى فرو نرفته بودم .»

8 . الكامل فى التاریخ، به ابن اثیر، تحقیق على شیرى، ج 1، ص 631 .

9 . تاریخ سیاسى اسلام (1) سیرة رسول خدا (ص)، رسول جعفریان، ص 98 .

10 . حضرت على (ع) در آن هنگام طبق قول مشهور 33 سال داشت .

11 . عمر در این باره مى‏گوید: «قوم شما (قریش) به شما مانند نگاه گاو به كشنده‏اش مى‏نگرند» .(شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 12، ص 9)

12 . براى اطلاع از این موارد، ر . ك: موسوعة الامام على بن ابى طالب فى الكتاب و السنة و التاریخ، محمدى رى شهرى و همكاران، ج 2 .

13 . الغدیر، ج‏1، ص 214 .

14 . طبقات، محمد بن سعد كاتب واقدى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، ج 4، ص 54- 58 .

15. همان، ص 55 .

16 . همان، ص 54 و 56 .

17 . السقیفه، محمد رضا مظفر، ص 81 و 77 .

18 . الملل و النحل، محمد بن عبدالكریم شهرستانى، تصحیح شیخ احمد فهمى محمد، ج 1، ص 14 .

19 . السقیفه، ص 81 .

20 . من حیاة الخلیفة، عمربن الخطاب، عبدالرحمن احمد البكرى، تعلیق سید مرتضى رضوى ص 101- 107 .

21 . همان، ص 104 .


" نعمت الله صفرى فروشانى"

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.