آمارهایی که تاثیر منفی دارد اگر به عنوان یک مخاطب عادی به بازار کتاب نگاه کنید و در آن چرخی بزنید دستتان میآید که حال و هوای حاکم در این بازار چگونه است؛ تابستان و مهرماه دوران رکود این بازار است و از آبان تا خرداد ماه رونقی در این بازار مشاهده میشود و هر ساله هم به همین منوال است البته ممکن است در سنوات مختلف شدت و ضعفهایی داشته باشد اما روال کلی حاکم بر این بازار به این شکل و شمایل است.
گویا مخاطب نیز با آغاز هفته کتاب در آبان ماه تمایلی برای خرید کتاب پیدا میکند و این تمایل تا اواخر سال وجود دارد و در نیمه ابتدایی سال بعد هم به واسطه برپایی نمایشگاه کتاب شور و حال خاصی در این بازار وجود دارد اما بر خلاف فکر بسیاری که احساس میکنند به واسطه تعطیلی تابستان، خرید کتاب هم به دلیل این فراغت بیشتر میشود و میزان مطالعه هم به دنبال آن بالاتر میرود چنین شرایطی وجود ندارد. انگار تابستان فصل استراحت است؛ اصلا فصل کتاب نیست.
من نسبت به این آمارهایی که مداوم از وضعیت مطالعه اعلام میکنند؛ احساس خوبی ندارم و آنها را به جای داشتن تاثیر مثبت دارای اثر عکس میدانم. روزی در اتوبوس بودم و مجری برنامه رادیویی با التماس از شنوندهها میخواست کتاب بخوانند با این لفظ که روزی 14 صفحه کتاب خواندن که کاری ندارد؛ بروید کتاب بخوانید... این ریتم، ریتم خوشایندی نیست و در من به عنوان یک مخاطب احساس بدی ایجاد کرد.
احساس من این است که هر چقدر این آمارها بیشتر بیان میشود؛ دلزدگی هم بیشتر میشود. بهتر این است که به جای استفاده از اعداد و ارقام، رسانهها کتابی را در دست بگیرند و آن را معرفی کنند.
تبلیغ پفک، چیپس و لوازم خانگی مدام در حال پخش است اما دریغ از یک معرفی کتاب مناسب و خوب. حتی اجازهای به ناشران نمیدهند که برای تبلیغ کتابهای خود از رسانه ملی استفاده کنند
به اعتقاد من مطبوعات و رسانهها باید تبلیغ کتاب را در برنامههای خود داشته باشند اما در حال حاضر آنها تنها آمار کتاب را ارایه میدهند اما دریغ از معرفی یک کتاب خوب؛ تبلیغ پفک، چیپس و لوازم خانگی مدام در حال پخش است اما دریغ از یک معرفی کتاب مناسب و خوب. حتی اجازهای به ناشران نمیدهند که برای تبلیغ کتابهای خود از رسانه ملی استفاده کنند. این عدم وجود تبلیغ کتاب در رسانه یکی به همین دلیل و دیگر به دلیل تعرفه بالای تبلیغات است.
البته مشکل دیگری که در راه تبلیغ کتاب وجود دارد این است که در بحث تبلیغات سلیقهای عمل میشود و متاسفانه «سلیقه» باعث شده خیلی از کتابها دیده نشود. این سلایق هم کاملا شخصی و مربوط به شخص گرداننده است نه یک سلیقه کلی حاکم بر آن رسانه.
رسانه دارای فضای گستردهای است؛ من تجربه کار در روزنامه را دارم؛ روزنامههایی مانند جام جم، همشهری، تهران امروز و شرق مخاطب خود را دارند ولی چقدر از فضای خود برای بررسی کتابهای روز استفاده میکنند؟!!
متاسفانه مشکل دیگری که در حوزه کتاب وجود دارد این است که ما ایدهها و طرحهای زیبایی برای افزایش میزان مطالعه ارایه میدهیم اما از ایده تا اجرا راه زیادی وجود دارد و متاسفانه بسیاری از طرحهای خوب در این مسیر ابتر میمانند؛ به عنوان مثال در نمایشگاه کتاب امسال دانشجویان با واریز پول، و با تخفیف، کارت شارژ را دریافت میکردند که میتوانستند با مراجعه به ناشران علاوه بر 20 درصد تخفیفی که در ابتدای خرید کارت دریافت میکردند از 20 درصد تخفیف ناشر هم استفاده کنند اما از روز دوم نمایشگاه کارتخوانها قابل استفاده نبود!
به اعتقاد من برای اجرای چنین طرحها و ایدههایی باید قبل از اینکه آنها را بلند بلند داد بزنیم در محدوده کوچکی امتحان کنیم تا از نتیجه نهایی آن مطلع شویم و سپس در فضای بزرگتری آن را به اجرا بگذاریم تا شاهد چنین اتفاقاتی نباشیم. با همه این احوال باید امیدوار بود هم به فضای نشر و هم فضای مطالعه مردم.
یوسف علیخانی
منبع: خبر آنلاین تنظیم: گروه کتاب تبیان - محمد بیگدلی