تبیان، دستیار زندگی
افرادی كه به مسئله رقابت منفی اطرافیان و همسالان توجه می‌كنند افرادی هستند كه برای دست پیدا كردن به اهداف‌شان، اقدام به فعالیت‌هایی می‌كنند كه در چشم دیگران جلوه كند و به عبارت دیگر خودنمایی می‌كنند. این افراد قصد دارند با برتری و چیرگی‌شان از همسالانشان
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نسل به نسل پر توقع تر

خانواده به عنوان كوچكترین نهاد اجتماعی نقش مهمی در تربیت و رشد شناختی و ذهنی كودكان دارد. آمارها نشان می‌دهد، صنعتی شدن جوامع و تغییرات زندگی شهری، روند تربیتی كودكان را بویژه در جوامع توسعه‌یافته، دستخوش آسیب‌های متعددی كرده است. به عقیده روانشناسان، كاهش توجه والدین به رشد مهارت‌های فردی و تأكید بیشتر آنها بر رشد جسمانی و پاسخ به نیازهای مادی فرزندان در عصر امروز روند تربیتی كودكان را آسیب‌پذیر كرده است به طوری كه میزان وابستگی فرزندان به والدین و افزایش سطح توقع آنها بیش از گذشته مشهود بوده و این مسئله به طور غیرمستقیم بر زندگی فردی و اجتماعی آنها در آینده تأثیر منفی خواهدگذاشت.

کودک

حركت در مسیر غلط

پرورش حس استقلال‌طلبی در خانواده یكی از وظایف پدر و مادران به منظور تكامل و ارتقای رشد شناختی فرزندان است و می‌بایست برای به دست آوردن استقلال در زندگی و زیستن راهكارهایی را آموزش ببینند.

دكتر كاظم قجاوند جامعه‌شناس درباره این موضوع می‌گوید: از پیامدهای تربیت نادرست فرزندان، تشكیل خانواده‌هایی است كه مهارت‌های درست زیستن را یاد نگرفتند و به فرزندان و نسل‌های بعدی هم این مهارت‌ها را انتقال نمی دهند. در نتیجه این افراد در مواجهه با كوچكترین مشكلات و سختی در زندگی فردی و اجتماعی به بن‌بست رسیده و تصمیمات نادرست و غیرمنطقی مانند طلاق را در اولویت قرار می‌دهند. بنابراین والدین ملزم هستند در سنین كودكی مهارت‌هایی را به كودكان آموزش دهند تا با آنها بتوانند با چالش‌های زندگی در آینده مقابله كرده و تحمل و توان رویارویی با مشكلات زندگی فردی و اجتماعی را داشته باشند. در جامعه امروز فرزندان توقعاتشان در زمینه‌های مختلف بالا رفته و تصور دیگری از زندگی در ذهن می‌پرورانند.

دكتر قجاوند ادامه می‌دهد: در جامعه برخی ناهنجاری‌ها به شكل پدیده اجتماعی فراگیر بروز پیدا كرده و گاه دیده می شود كه عده زیادی از افراد جامعه درگیر این معضل می‌شوند. پدیده رقابت منفی فرزندان یك خانواده با گروه همسالان از جمله ناهنجاری‌هایی است كه در میان افراد جامعه رواج پیدا كرده و توقعات فرزندان را در سبك زندگی‌شان تغییر می‌دهد. در حقیقت افرادی كه به مسئله رقابت منفی اطرافیان و همسالان توجه می‌كنند افرادی هستند كه برای دست پیدا كردن به اهداف‌شان، اقدام به فعالیت‌هایی می‌كنند كه در چشم دیگران جلوه كند و به عبارت دیگر خودنمایی می‌كنند. این افراد قصد دارند با برتری و چیرگی‌شان از همسالانشان كمتر نباشند.

دكتر بابكی، روانپزشك كودك و نوجوان اضافه می‌كند: والدین باید نقش فرزندان را در فعالیت‌های محیط خانه مشخص كنند و به فرزندان بیاموزند كه خواسته‌هایشان می‌بایست متناسب با شرایط اقتصادی و اجتماعی خانواده باشد. امروز به دلیل این كه والدین شاغل هستند و زمان و وقت كمتری برای برقراری ارتباط با فرزندان دارند شكاف بین نسلی و فاصله عمیقی میان آنها به وجود آمده و زمان كافی و لازم صرف پرورش فرزندان نمی‌شود. در نتیجه نیازهای عاطفی فرزندان شناخته نشده و در برآورده كردن خواسته‌هایشان دچار معضل می شوند و این مسئله به شكل نافرمانی و مشكلات رفتاری بروز پیدا می‌كند، والدین احساس می‌كنند كه در برابر كنترل تربیت فرزندان ناتوان هستند.

هر چه افراد از یك رقابت مثبت و دوستانه به سمت رقابت منفی و مقایسه‌ای پیش روند به عنوان یك فرد متوقع و زیاده‌خواه مشكلات رفتاری و نابهنجاری اجتماعی زیادی پیدا كرده و در این موارد توانایی تجزیه و تحلیل مسائل منطقی را نخواهند داشت.

از این رو فاصله بین والدین با فرزندان به تدریج زیاد شده و فرزندان احساس می‌كنند از سوی والدین درك نشده و حمایت نمی‌شوند و با بهانه جویی و لجاجت درباره خواسته‌های غیرمنطقی‌شان والدین را دچار سردرگمی می‌كنند در نتیجه خانواده‌ها از این رفتار فرزند شگفت زده و سردرگم می‌شوند و به ناچار به نیازهای غیر منطقی فرزندان پاسخ می‌دهند.

دكتر حسن شاهرخی، روانپزشك و مدرس دانشگاه تصریح می کند : اساسی‌ترین و اصلی‌ترین مسئله نوجوانان مسئله اعتماد به نفس آنها است. به دلیل اینكه افراد در دوران نوجوانی در پی به دست آوردن استقلال در زندگی هستند و این حس استقلال‌طلبی و اعتماد به نفس در آنها باعث انسجام روانی می شود لذاخانواده هایی كه دارای اعتماد به نفس هستند این احساس را در فرزندانشان نیز به وجود آورده و در نهایت نوجوانان تمایل پیدا می‌كنند اعتماد به نفس را از طریق رقابت با همسالان و اطرافیان به دست بیاورند. اما باید توجه داشت این رقابت‌ها باید در مسیر صحیح با برنامه ریزی هدایت شود تا تبدیل به حسادت، چشم و هم‌چشمی و ایجاد توقع زیاد از زندگی فردی نشود. داشتن اعتماد به نفس نیاز اساسی فرد محسوب می‌شود و این پدیده بستگی به پرورش و تربیت فرزندان در ساختار فرهنگی خانواده دارد.

کودک

بنابراین هنگامی كه خانواده بر بعضی از ارزش‌ها و معیارهای اجتماعی و اخلاقی تأكید زیاد می‌كنند فرزندان آنها هم می‌آموزند كه چه مسائلی در زندگی دارای ارزش است و كدام مسئله ضدارزش محسوب می‌شود. دكتر شاهرخی در این خصوص ادامه می‌دهد: بعضی از افراد تصور می‌كنند برای برطرف كردن احساس نیاز برای بقای روحی، درونی و ذهنی باید به دنبال این باشند كه پول به دست بیاورند تا نسبت به اطرافیان‌شان برتر باشند و اغلب والدین تصورشان بر این است كه پیش از آنكه با فرزندان ارتباط كلامی و گفتاری برقرار كرده و با یكدیگر درباره مسائل زندگی گفت‌وگو و مشورت كنند ترجیح می‌دهند به صورت عملی به تمام نیازهای غیرمنطقی و منطقی فرزندان پاسخ دهند.

كنترل توقعات فرزندان

بالا رفتن سطح توقعات فرزندان از خانواده نشانه وجود نوعی نیاز برای جلب توجه اطرافیان و مورد تأیید قرار دادن از سوی آنهاست و به این معنا است كه فرزندان هرچه وضعیت ظاهری، توانایی‌های فردی و مالی خانواده را همان‌گونه كه هست به نمایش گذارند كمتر به رقابت با اطرافیان خود مبادرت می‌كنند.

دكتر كاظم قجاوند جامعه‌شناس می‌گوید: اگر فرزندان واقعیات زندگی و توانایی‌های فردی و اقتصادی خانواده را بپذیرند كمتر به تقلید دیگران توجه كرده و در نتیجه احساس رقابت با دیگران در آنها كاهش پیدا می‌كند. با ادامه پیدا كردن رقابت میان همسالان و بالا رفتن سطح توقعات فرزندان این موضوع كم‌كم به بیماری تبدیل می‌شود یعنی هر چه افراد از یك رقابت مثبت و دوستانه به سمت رقابت منفی و مقایسه‌ای پیش روند به عنوان یك فرد متوقع و زیاده‌خواه مشكلات رفتاری و نابهنجاری اجتماعی زیادی پیدا كرده و در این موارد توانایی تجزیه و تحلیل مسائل منطقی را نداشته و با ورود به محیط گسترده‌ای مانند جامعه شروع به رفتارهای تخریب گرایانه می‌كنند. این افراد دچار حالت‌هایی مانند دوری از خانواده، افسردگی، انزوا و گوشه‌گیری شده و سلامت جامعه را هم دچار اختلال می‌كنند. این جامعه‌شناس ادامه می‌دهد: اگر این رقابت‌های منفی در خانواده‌ای وجود داشته باشد و فرزندان رفتار والدین را ملاك زندگی قرار داده و بسیار متوقع باشند رفتار متوقعانه را در كودكان تقویت می‌كنند. دكتر اسلامی شهر بابكی اضافه می‌كند: به طور كلی پایه و اساس شخصیت افراد در خانواده پایه‌ریزی می‌شود. تربیت صحیح و درست فرزندان یك علم است و علم فرزندپروری باید در جامعه فرهنگ‌سازی شده و در جامعه نهادینه شود تا والدین به علم فرزندپروری تسلط پیداكنند و بتوانند در كنترل سطح توقعات فرزندان دچار تعارض نشوند.

هر چه افراد از یك رقابت مثبت و دوستانه به سمت رقابت منفی و مقایسه‌ای پیش روند به عنوان یك فرد متوقع و زیاده‌خواه مشكلات رفتاری و نابهنجاری اجتماعی زیادی پیدا كرده و در این موارد توانایی تجزیه و تحلیل مسائل منطقی را نخواهند داشت.

تفاوت بین نسل گذشته با امروز دستخوش تحولاتی شده و دیدگاه‌ها نسبت به این مسائل متفاوت است.والدین باید نیازهای شناختی، عاطفی، اجتماعی، مادی و جسمانی فرزندانشان را در هر سنی و در دوران رشد بشناسند و مطابق با آن رفتار كنند. هنگامی‌كه خانواده قدرت كنترل نیازهای فرزند را از دست می‌دهد در مقابل همه خواسته ها سراطاعت فرود می‌آورد و نیازهای نامعقول فرزند را برطرف می‌كند و هنگامی‌كه آنها در قالب افراد بزرگسال وارد اجتماع می‌شوند و تحت تأثیر قوانین متفاوت جامعه قرار می‌گیرند نمی‌توانند تجزیه و تحلیل كنند و دچار آسیب‌هایی مانند ناسازگاری با محیط و شرایط شده و درتعاملات بین فردی و پذیرش قوانین حاكم بر جامعه دچار مشكل می‌شوند و مستعد انواع مشكلات رفتاری مانند سرخوردگی، بزهكاری، مشكلات اضطرابی و روی آوردن به اعتیاد می‌شوند.

راهكارهای درست زیستن

خانواده‌ها نقش مهمی در شناساندن ارزش‌های مهم در زندگی به فرزندان دارند و خانواده‌هایی كه در آن پدر و مادر رشد كامل اجتماعی و فرهنگی كرده باشند فرزندان را برای رسیدن به ارزش‌ها و معیارهای اصلی تشویق می‌كنند و راهكارهای درست زیستن را به آنها آموزش می‌دهند.

دكتر شاهرخی می‌گوید: والدین بهتر است برای یاددادن شیوه‌های درست زیستن به فرزندان آنها را در تصمیم‌گیری مشاركت دهند و در حل مسائل زندگی از آنها كمك بگیرند تا افراد نیز راهكارها را در زندگی فردی به كار بسته و به آنها عمل كنند. اگر خانواده به جای رقابت بر سر ظواهر زندگی بر سر امور معنوی و اخلاقی و حتی شیوه‌های برخورد و رفتار با یكدیگر رقابت كنند ممكن است بسیاری از خطاهای اجتماعی شان برطرف شود.دكتر قجاوند می‌گوید: انجام مشاوره‌های اقتصادی بین خانواده‌ها و آموزه‌های دینی در شیوه تربیتی فرزندان تأثیرگذار است. با مدیریت و هدایت صحیح اقتصاد خانواده، فرزندان متوجه مشكلات مالی والدین شده و سعی می‌كنند نیازها و توقعات و خواسته‌هایشان را تا حد معمول كمتر كنند و در خصوصیاتی مانند صداقت، دلسوزی، صرفه‌جویی، مسئولیت‌پذیری رشد و پرورش پیدا كنند.فرزندان باید احتیاجات عمومی و مشترك خانواده را درك كنند و از بعضی نیازها و خواسته‌های غیرمنطقی‌شان جهت رفع نیازهای دیگر اعضای خانواده صرفنظر كنند و با بودجه و میزان درآمد خانواده آشنا شده و آگاهی داشته باشند. اگر فرزندان از میزان درآمد و هزینه‌های زندگی خانواده مطلع نباشند عادت می‌كنند كه فقط به نیازهای خود برسند و به خواسته‌های دیگران بی‌اعتنا باشند و به همین دلیل بهتر است كه همواره در اقتصاد خانواده جایگاه مناسبی برای آموزش و ارتقای سطح آگاهی و آمادگی فرزندان برای روبرویی با مسائل مالی و اقتصادی درنظر گرفته شود.

روزنامه ایران

تنظیم برای تبیان : کهتری

مقالات مرتبط

یادم تو را فراموش

قلبم با تو پیوند خورده

شیرین عسل زندگی ما 

کودکان پیش گویی می کنند

امون از لجبازی بچه ها

تربیت فرزند با ادب

خیر و شرش به من گره خورده

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.