تبیان، دستیار زندگی
تصویرى از جشن اعلام ولایتعهدى نگاهى به دو سند ارزشمند تاریخى گواهان طرف راست میثاق گواهان طرف چپ میثاق سكه زدن بنام امام رضا علیه السلام،و اعلام ولایتعهدى ایشان تصویرى از جشن اعلام ولایتعهدى در گزارش شیخ صدوق در عیون الاخبا...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تلاشى براى شناخت تاریخ مقدس در تشیع (2)


تصویرى از جشن اعلام ولایتعهدى

نگاهى به دو سند ارزشمند تاریخى

گواهان طرف راست میثاق

گواهان طرف چپ میثاق

سكه زدن بنام امام رضا علیه السلام،و اعلام ولایتعهدى ایشان

تصویرى از جشن اعلام ولایتعهدى

در گزارش شیخ صدوق در عیون الاخبار الرضاآمده است:

پس از كسب رضایت على بن موسى، مأمون مجلسی برای بزرگان و صاحب منصبان تشكیل داد. پس از پایان اجلاس بزرگان، فضل بن سهل به عنوان وزیر و نماینده مامون بیرون آمد و ولایتعهدى على بن موسى را اعلام كرد و گفت كه خلیفه تصمیم گرفته ولیعهدی خود را به علی بن موسی واگذار كند و او را رضا نامیده است و دستور داده كه همگان لباس سبز بپوشند.

فضل بن سهل اعلام كرد برای پنج شنبه آینده همگان باید برای بیعت با ولیعهد به مجلس مأمون حاضر شوند. او همچنین اعلام كرد به فرخندگى این واقعه، خلیفه در روز بیعت حقوق یكسال افراد را به عنوان هدیه به حاضران خواهد پرداخت. چون روز پنج شنبه فرا رسید انبوه عظیمى از طبقات مختلف مردم از امیران و حاجیان و قاضیان و كاتبان و شاعران و مداحان و دیگر اقشار مردم لباس سبز بر تن كرده به جانب قصر مأمون روان شدند. مأمون بر تخت خلافت نشست و برای ولیعهد دو تشك و پشتی بزرگ گذاردند به طوری كه به پشتی و تشك مأمون متصل می شد .

على بن موسى با لباس سراسر سبز بر تشك نشسته بود. بر سر او عمامه ای بود و شمشیری نیز داشت. آنگاه مأمون فرزندش عباس را فرمان داد كه به عنوان نخستین كس با على بن موسى بیعت كند. حضرت دست خود را بالا گرفت به گونه ای كه پشت دست به طرف خود آن حضرت و كف آن به روی مردم بود.

امام رضاعلیه السلامبه خطبه ایستاد و خدای را حمد كرد و او را ستود سپس فرمود:

همانا از برای ما بر شما حقی است به واسطه رسول خدا و از شما نیز به واسطه آن حضرت بر ما حقی است.  چنانچه شما حق ما را دادید مراعات حق شما نیز بر ما واجب است - در آن مجلس به جز این گفتار از آن حضرت سخن دیگری نقل نشده است.

مأمون گفت: دست خود را برای بیعت باز كن . امام فرمود:

رسول خدا(ص) این گونه بیعت می كرد. پس مردم با آن حضرت بیعت كردند و كیسه های پول را در میان نهادند و سخنوران و شاعران برخاسته اشعاری درباره فضل رضا و آنچه مأمون در حق آن حضرت انجام داده بود، سخنها گفتند و شعرها سرودند.سپس ابوعباد یكی از وزرای مأمون و نویسنده نامه های محرمانه دربار او عباس بن مأمون را فرا خواند. عباس برخاست و نزد پدرش رفت و دست او را بوسید. مأمون به او امر كرد كه بنشیند. سپس محمدبن جعفر را صدا كردند. فضل بن سهل گفت: برخیز. محمد بن جعفر برخاست تا به نزیك مأمون رفت و همانجا ایستاد و دست مأمون را نبوسید. به او گفته شد:

برو جلو و جایزه ات را بگیر . مأمون نیز وی را صدا كرد و گفت: ای ابوجعفر به جای خویش برگرد .

او نیز بازگشت .

سپس ابوعباد یكایك علویان و عباسیان را صدا می زد و آنان پیش می آمدند و جایزه خود را دریافت

می كردند. تا آن كه مالهای بخششی تمام شد. سپس مأمون به امام رضا گفت:

برای مردم خطبه ای بخوان و با ایشان سخنی بگوی .

امام رضاعلیه السلامبه خطبه ایستاد و خدای را حمد كرد و او را ستود سپس فرمود:

همانا از برای ما بر شما حقی است به واسطه رسول خدا و از شما نیز به واسطه آن حضرت بر ما حقی است.  چنانچه شما حق ما را دادید مراعات حق شما نیز بر ما واجب است - در آن مجلس به جز این گفتار از آن حضرت سخن دیگری نقل نشده است.

شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا و امالى روایت كرده است كه :

مأمون بر فراز منبر آمد تا با علی بن موسی الرضا بیعت كند. پس گفت:

ای مردم ! بیعت با علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی ابی طالب برای شما محقق شده است به خدا سوگند اگر این نامها بر كران و لالان خوانده شوند به اذن خداوند عزوجل شفا می یابند.

طبری می نویسد:

مأمون علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب را ولیعهد مسلمانان و خلیفه آنان پس از خویش قرار داد و وی را رضای آل محمد نامید و به لشكرش دستور داد جامه سیاه را از تن به در كنند و به جای آن جامه سبز بپوشند و این خبر را به همه كشور اطلاع داد. این ماجرا در روز سه شنبه دوم ماه رمضان سال 201 هجرى به وقوع پیوست.

هر كس گرهی را كه خداوند به بستن آن فرمان داد بگشاید و رشته ای را كه خداوند پیوست آن را دوست دارد از هم بگسلد حرمت حریم خدا را مباح شمرده و حلال او را حرام كرده است. زیرا با این كار امام را حقیر كرده و پرده اسلام را از هم دریده است. رفتار گذشتگان نیز بدین گونه بوده است. آنان بر لغزشها صبر كردند و به صدمات و آسیبهای ناشی از آن اعتراض نكردند زیرا از پراكندگی كار دین و از به هم خوردن رشته اتحاد مسلمانان میترسیدند .

نگاهى به دو سند ارزشمند تاریخى

مأمون به خط و انشای خویش عهدنامه ولایتعهدی امام رضا را نوشت و بر آن نیز شاهد گرفت امام رضا نیز به خط خود بر این عهد نامه صحه گذاشت و این عهد نامه را عموم مورخان یاد كرده اند. بازخوانى دقیق متن این اسناد و تامل بر محتواى هوشمندانه اى كه یك خلیفه و یك امام آن را قلمى كرده اند بیشتر ما را با ماجراى امام رضا و شخصیتهاى این ماجرا آشنا مى كند.

علی بن عیس اربلی در كشف الغمة می نویسد:

در سال 670 هجرى یكی از خویشانم از مشهد به اینجا آمد و با وی عهدنامه ای بود كه مأمون به خط خویش آن را نوشته بود. در پشت این عهدنامه خط امام بود. پس جای قلمهای وی را بوسیدم و چشمم را در بوستان كلامش گردش دادم و دیدن این عهدنامه را از الطاف و نعمتهای الهی پنداشتم و اینك آن را حرف به حرف نقل می كنم آنچه به خط مأمون در این عهد نامه نوشته شد ، چنین است:

متن عهد نامه اى كه مامون به خط خود ولایتعهدى امام رضا را در آن نوشته است:

بسم الله الرحمن الرحیم.

این نامه ای است كه عبد الله بن هارون رشید ، امیرمؤمنان، آن را به ولی عهد خود علی بن موسی بن جعفر نگاشته است.

اما بعد،همانا خداوند عزوجل دین اسلام را برگزید و از میان بندگان خود پیغمبرانی برگزید كه به سوی او هدایتگر و رهنما باشند و هر پیغمبر پیشین به آمدن پیامبر پس از خود نوید داده و هر پیامبر بعدی پیامبر پیش از خود را تصدیق كرده است. تا این روز كه دوره نبوت پس از مدتی فترت و كهنه شدن علوم و قطع گردیدن وحی و نزدیك شدن قیامت به محمد (ص) خاتمه یافت. پس خداوند به وجود او سلسله پیغمبران را پایان داد و او را بر آنان شاهد و گواه امین گرفت و كتاب عزیز خود را بر او نازل فرمود چنان كتابی كه از پیش رو و پشت سر باطن را بدان راه نیست و تنزیلی است از جانب خداوند حكیم و ستوده كه در آنچه حلال و حرام كرده و بیم و امید داده و بر حذر داشته و ترسانیده و امر و نهی كرده هرگز تصور باطلی نمی رود تا حجتی رسا بر مردم بوده باشد و هر كس كه راه گمراهی و هلاكت سپارد از روی بینه و دلیل و آن كس كه به نور هدایت زندگی جاویدان یافته از روی بینه و دلیل باشد، و یقینا خداوند شنوای داناست .

پس پیامبر(ص)، پیغام خدا را به مردم رسانید و آنان را به وسیله آموختن حكمت و دادن پند و اندرز و مجادله نیكو به سوی خدا فراخواند و سپس به جهاد و سخت گیری با دشمنان دین مأمور شد تا این كه خداوند او را نزد خود برد و آنچه بود برای وی برگزید .

چون دوران نبوت پایان یافت و خدا وحی و رسالت را به محمد(ص) خاتمه داد و قوام دین و نظام امر مسلمانان را به خلافت و اتمام و عزت آن قرار داد و قیام به حق خدای تعالی در طاعتی است كه به وسیله آن واجبات و حدود خدا و شرایع اسلام و سنتهای آن بر پا شود و جنگ و ستیز با دشمنان دین انجام گردد. بنابر این بر خلفاست كه درباره آنچه خداوند آنان را حافظ و نگهبان دین و بندگانش قرار داده است خدا را فرمان برند و بر مسلمانان است كه از خلفا پیروی كرده آنان را در مورد اقامه حق خدا و بسط عدل و امنیت راهها و حفظ خونها و اصلاح در میان مردم و اتحادشان از راه دوستی كمك و یاری كنند و اگر بر خلاف این دستور عمل كنند ریشه اتحاد مسلمانان سست و لرزان و اختلاف خود و جامعه شان آشكار و شكست دین و تسلط دشمنانشان ظاهر و تفرقه كلمه و زیان دنیا و آخرت حاصل می شود .

پس بر كسی كه خداوند او را در زمین خود خلافت داده و بر خلق خویش امین كرده است سزاوار است كه خود را در راه كوشش برای خدا به زحمت اندازد و آنچه مورد رضایت و طاعت اوست مقدم شمارد و خود را آماده انجام كارهایی بكند كه با احكام خدا و مسؤولیتی كه در نزد او دارد سازگار باشد و در آنچه خدا به عهده او گذارده به حق و عدالت حكم كند همان گونه كه خداوند عزوجل به داود می فرماید:

ای داود ما تو را در روی زمین خلیفه قرار دادیم پس میان مردم به حق حكم كن و از هوای نفس پیروی مكن كه تو را از طریق خدا گمراهت سازد و كسانی كه از راه خدا گمراه می شوند برای آنان عذاب سختی است زیرا كه روز حساب را فراموش كرده اند و نیز خداوند عزوجل فرمود:

به پیمان وفا كنید كه نسبت به انجام آن مسؤول هستید. و اگر از خود چیز تازه ای به احكام الهی افزودم و یا آنها را تغییر و تبدیل كردم، مستوجب سرزنش و سزاوار مجازات و عقوبت خواهم بود. و پناه می برم به خداوند از خشم او و با میل و رغبت به سوی او رو می كنم كه توفیق طاعتم دهد و میان من و نافرمانیش حایل گردد و به من و مسلمانان عافیت عنایت فرماید.

پس سوگند به پروردگارت هر آینه تمام مردم را از آنچه انجام می دهند بازخواست خواهیم كرد. و نیز در خبر است كه عمربن خطاب گفت:

اگر در كرانه فرات بره ای تباه گردد؛ می ترسم كه خداوند مرا از آن مؤاخذه كند و سوگند به خدا كه هر كس در مورد مسؤولیت فردی یی كه بین خود و خدای خود دارد در معرض امر بزرگ و خطر عظیمی قرار گرفته پس چگونه است حال كسی كه مسؤولیت اجتماعی را به عهده دارد؟ در این امر اعتماد بر خدا و پناهگاه و رغبت به سوی اوست كه توفیق عصمت و نگهداری كرامت فرماید و به چیزی هدایت كند كه در آن ثبوت حجت است و به خشنودی و رحمت خدا رستگاری فراهم آید و در میان امت آن كه از همه بیناتر و برای خدا در دین بندگان او خیر خواهتر از خلایقش در روی زمین است خلیفه ای است كه به اطاعت از كتاب او و سنت رسولش عمل كند و با تمام كوشش، فكر و نظرش را درباره كسی كه ولیعهدی او را بر عهده می گیرد به كار برد و كسی را به رهبری مسلمانان برگزیند كه بعد از خود آنها را اداره كند و با الفت جمعشان كند و پراكندگیشان را به هم آورد و خونشان را محترم شمارد و با اذن خدا تفرقه و اختلاف آنها را امن و آرامش دهد و آنان را از فساد و تباهی و ضدیت میان یكدیگر نگه دارد و وسوسه و نیرنگ شیطان را از آنان دفع كند. زیرا خداوند پس از خلافت مقام ولیعهدی را متمم و مكمل امر اسلام و موجب عزت و صلاح مسلمانان قرار داده است و بر خلفای خود در استوار داشت آن مقام الهام فرموه كه كسی را برای این كار انتخاب كنند كه سبب زیادی نعمت و مشمول عافیت شود. و خداوند مكر و حیله اهل شقاق و دشمنی و كوشش تفرقه اندازان و فتنه جویان را در هم شكند. از موقعی كه خلافت به امیرمؤمنان رسیده است تلخی طعم آن را چشیده و از سنگینی بار خلافت و تكالیف سخت آن آگاه شده و وظیفه مشكلی را كه خلیفه در مورد اطاعت خدا و مراقبت دین باید انجام دهد، دانسته است. از این رو همواره در مورد آنچه كه موجب سرفرازی دین و ریشه كن كردن مشركان و صلاح امت و نشر عدالت و اقامه كتاب و سنت است، جسم خود را به زحمت انداخته و چشمش را بیدار نگهداشته و بسیار اندیشه كرده است. اندیشه در این مسأله او را از آرامش و راحت و از آسایش و خوشی بازداشته است زیرا بدانچه خداوند از آن سوال خواهد كرد آگاه است و دوست دارد كه به هنگام دیدار خدا، در امر دین و امور بندگانش خیرخواه بوده باشد و برای ولیعهدی كسی را برگزید كه حال امت را مراعات كند و در فضل و دین و پارسایی و علم از دیگران برتر باشد و در قیام به امر خدا و ادای حق او بیشتر از دیگران به وی امید بسته شود. از این رو برای رسیدن به این مقصود شب و روز به پیشگاه خدا مناجات كرد و از او استخاره كرد كه در انتخاب ولیعهد كسی را به او الهام فرماید كه خشنودی و طاعت خدا در آن باشد و در طلب این مقصود، در افراد خاندان خود از فرزندان عبدالله بن عباس و علی بن ابی طالب دقت نظر كرد و در احوال مشهورترین آنان از لحاخ علم و مذهب و شخصیت بسیار بررسی كرد ، تا آن كه به رفتار و كردار همگی آگاه شد و آنچه درباره آنان شنیده بود به مرحله آزمایش در آورد و خصوصیات و احوال آنها را مكشوف داشت و پس از طلب خیر از خدا و بجای آوردن كوشش فراوان در انجام فرمایشهای الهی و ادای حق او درباره بندگان و شهرهایش و تحقیق در افراد آن دو خاندان ، كسی را كه برای احراز این مقام انتخاب كرد علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب است . زیرا كه فضل والا و دانش سودمند و پاكدامنی ظاهر و زهد بی شائبه و بی اعتنایی او به دنیا و تسلیم بودن مردم را درباره وی از همه بهتر و بالاتر دید و برای او آشكار شد كه همگی زبانها در فضیلت او متفق و سخن درباره اش متحد است و چون همیشه به فضیلت از زمان كودكی و جوانی و پیری آشنا و آگاه بود لذا پیمان ولی عهدی و خلافت پس از خود را با اعتماد به خدا ، به نام او بست و خدا نیك می داند كه این كار را برای از خود گذشتگی در راه خدا و دین و از نظر اسلام و مسلمانان و طلب سلامت و ثبوت حق و نجات و رهایی در روزی كه مردم در آن روز در پیشگاه پروردگار عالمیان به پا خیزند ، انجام داد .

اكنون امیرمؤمنان فرزندان و خاندان و خواص خود و فرماندهان و خدمتكارانش را دعوت می كند كه ضمن اظهار سرور و شادمانی در امر بیعت پیشدستی كنند و بدانند كه امیرمؤمنان طاعت خدا را بر هوای نفس درباره فرزند و اقوام و نزدیكان خویش مقدم شمرد و او را ملقب به رضا كرد . زیرا كه او مورد پسند و رضای امیرمؤمنان است پس ای خاندان امیرمؤمنان و كسانی كه از فرماندهان و نظامیان و عموم مسلمانان در شهر هستید به نام خدا و بركاتش و به حسن قضای او درباره دین و بندگانش برای امیرمؤمنان و برای علی بن موسی الرضا پس از او بیعت كنید . چنان بیعتی كه دستهای شما باز و سینه هایتان گشاده باشد و بدانید كه امیرمؤمنان این كار را برای اطاعت امر خدا و برای خیر خود شما انجام داد و خدا را سپاسگزار باشید كه مرا بدین امر ملهم كرد و آن در اثر حرص و اصراری بود كه مرا به رشد و صلاح شما بود و امیدوار باشید كه این كار در جمع الفت و حفظ خونها و رفع استقامت امور شما مؤثر است و فایده آن به شما باز می گردد و بشتابید به سوی طاعت خدا و فرمان امیرمؤمنان كه اگر بشتابید موجب امنیت و آسایش است و خدا را در این امر سپاس گزارید كه اگر خدا خواهد بهره آن را خواهید دید " . این نامه را عبد الله مامون در روز دوشنبه هفتم ماه رمضان سال 201، به دست خود نگاشت .

دستخط و نوشته امام رضا در پشت عهد نامه مامون

بسم الله الرحمن الرحیم .

ستایش و سپاس خدای راست كه آنچه خواهد به انجام رساند. زیرا نه فرمانش را چیزی باز گرداند و نه قضایش را مانعی باشد. به خیانت دیدگان آگاه و اسرار نهفته در سینه ها را می داند، و درود بر خدا و بر پیامبرش محمدپایان بخش رسولان و بر اولاد پاك و پاكیزه او باد.

من، علی موسی بن جعفر، می گویم:

همانا امیرمؤمنانكه خدا او را در استواری كارها كمك كند و به او رستگاری و هدایت توفیقش دهد آنچه را دیگران ازحق ما نشناخته بودند باز شناخت. رشته رحم و خویشاوندی را كه از هم گسیخته شده بود به هم پیوست ودلهایی را كه بیمناك شده بودند ایمنی بخشید. بل آنها را پس از آن كه تلف شده بودند جان بخشید و از فقر و نیازمستغنی كرد. و تمام این كارها را به منظور خشنودی پروردگار جهانیان انجام داد و پاداشی از غیر او نخواست كه خداوند شاكران به زودی جزا دهد و پاداش نكوكاران را تباه نكند. او ولایت عهد امارت كبرای خود را به من واگذار كرد چنانچه بعد از او زنده بمانم عهده دار آن گردم پس هر كس گرهی را كه خداوند به بستن آن فرمان داد بگشاید و رشته ای را كه خداوند پیوست آن را دوست دارد از هم بگسلد حرمت حریم خدا را مباح شمرده و حلال او را حرام كرده است. زیرا با این كار امام را حقیر كرده و پرده اسلام را از هم دریده است. رفتار گذشتگان نیز بدین گونه بوده است. آنان بر لغزشها صبر كردند و به صدمات و آسیبهای ناشی از آن اعتراض نكردند زیرا از پراكندگی كار دین و از به هم خوردن رشته اتحاد مسلمانان میترسیدند و این ترس بدان جهت بود كه مردم به زمان جاهلیت نزدیك بودند و منافقان هم انتظار می كشیدند تا راهی برای ایجاد فتنه باز كنند من خدا را بر خود شاهد گرفتم كه اگر مرا زمامدار امور مسلمانان كرد و امر خلافت را به گردن من نهاد درمیان مسلمانان مخصوصا فرزندان عباس چنان رفتار كنم كه به اطاعت خدا و پیامبرش مطابق باشد. هیچ خون محترمی را نریزم و مال و ناموس كسی را مباح نكنم، مگر این كه حدود الهی ریختن آن را جایز شمرده و واجبات دین آن را مباح كرده باشد، تا حدود توانایی و امكان در انتخاب افراد كاردان و لایق بكوشم و بدین گفتار بر خویشتن عهد و پیمان محكم بستم كه در نزدش درباره انجام آن مسئول خواهم بود كه او فرماید:

به پیمان وفا كنید كه نسبت به انجام آن مسؤول هستید. و اگر از خود چیز تازه ای به احكام الهی افزودم و یا آنها را تغییر و تبدیل كردم، مستوجب سرزنش و سزاوار مجازات و عقوبت خواهم بود. و پناه می برم به خداوند از خشم او و با میل و رغبت به سوی او رو می كنم كه توفیق طاعتم دهد و میان من و نافرمانیش حایل گردد و به من و مسلمانان عافیت عنایت فرماید. و من نمی دانم كه به من و شما چه خواهد شد. حكم و فرمانی نیست مگر برای خداوند او به حق داوری می كند و بهترین جداكنندگان است. لكن من برای امتثال امر امیرمؤمنان این كار را بر عهده گرفتم و خشنودی او را برگزیدم . خداوند، من و او را نگاهداری كند . خدا را در این نوشته بر خود گواه گرفتم و خدا به عنوان شاهد و گواه بس است.

این نامه را در حضور امیرمؤمنان كه خدا عمر او را دراز گرداند و فضل بن سهل و سهل بن فضل و یحیی بن اكثم و عبدالله بن طاهر و ثمامة بن أشرس و بشر بن معتمر و حماد بن نعمان ، در ماه رمضان سال 201 به خط خود نوشتم . "

گواهان طرف راست میثاق

یحیی بن اكثم در پشت و روی این مكتوب گواهی داده و از خداوند خواسته كه امیرمؤمنان و همه مسلمانان خجستگی این عهد و میثاق را دریابند.

عبدالله بن طاهر به حسین به خط خویش در تاریخی كه در این عهدنامه مشخص است گواهی خود را بر آن نوشته است.

حماد بن نعمان نیز پشت و روی این عهدنامه را گواهی كرده است و بشر بن معتمر نیز در همان تاریخ مانند همین گواهی را داده است .

گواهان طرف چپ میثاق

امیرمؤمنان، كه عمرش دراز باد، خواندن این صحیفه، یعنی صحیفه میثاق، را مرسوم ساخت. امیدوارم بدین میثاق و به حرمت سرورمان رسول خدا (ص)، از صراط گذر كند. میان روضه و منبر بر سرهای شاهدان، به چشم و گوش بنی هاشم و سایر اولیا و انصار پس از كامل شدن شر و طبیعت بر آنان بدانچه امیرمؤمنان حجت را بر همه مسلمانان تمام كند و شبهه ای را كه اندیشه های نادانان پیش می كشیدند، باطل سازد و خداوند مؤمنان را بر آنچه شما برآنید وا مگذارد و فضل بن سهل به امر امیرمؤمنان در همان تاریخ در این عهدنامه نوشت .

این مطلبی بود كه مؤلف كشف الغمه آن را ذكر كرده بود.

سبط بن جوزی در تذكرة الخواص در این باره گوید:

آنگاه این عهدنامه در جمیع آفاق و در كعبه و میان قبر رسول الله(ص) و منبر وی خوانده شد و خواص مأمون و بزرگان دانشمند بر آن شهادت دادند. از این جمله است شهادت فضل بن سهل كه به خط خویش نوشته: شهادت دادم بر امیرمؤمنان عبدالله مأمون و بر ابوالحسن علی بن موسی بن جعفر بدانچه واجب گرداندند تا حجتی بر آنان برای مسلمانان باشد. و بدان شبهه جاهلان را باطل كنند .

فضل بن سهل در تاریخ مذكور نوشته است: و عبدالله بن طاهر نیز به مانند همین امر را شهادت داده است. و یحیی اكثم قاضی و حماد بن ابوحنیفه و ابوبكر و وزیر مغربی و بشر بن معتمر به همراه گروه بسیاری از مردم بر این امر شهادت دادند.

سكه زدن بنام امام رضا علیه السلام،و اعلام ولایتعهدى ایشان

بیعت با امام رضا در پنجم ماه رمضان سال 201 انجام پذیرفت همزمان با این بیعت و جشن بزرگ بیعت مامون دستور داد بنام على ابن موسى سكه بزنند.

بنا بر روایت مؤلف كتاب مطلع الشمس، شكل درهمی كه در زمان امام رضا و به فرمان مامون ضرب شد و اصل صورت به خط كوفی است و با خط نسخ نیز نقش گردیده چنین است :

در وسط یكی از دو طرف سكه در هفت سطر چینن حك شده است؛

الله محمد رسول الله

المامون خلیفة الله

مما امر به الامیر الرضا ولیعهد المسلمین علی بن موسی ابن علی بن ابی طالب

ذوالریاستین

و در طرف دیگر سكه در چهار سطر چنین حك شده است :

لا اله الا الله الله وحده لا شریك له المشرق

و بر یكی از دو طرف درهم به شكل دایره وار نوشته شده است :

"محمد رسول الله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین كله ولو كره المشركون"

و بر طرف دیگر شكل دو دایره داخلی و خارجی به چشم می خورد كه بر دایره داخلی چنین نوشته اشده است :"بسم الله ضرب هذا الدرهم بمدینة اصبهان سنة اربع و مأئتین." و بر دایره خارجی چنین نوشته شده است: "فی بضع سنین لله الامر من قبل و من بعد و یومئذ یفرح المومنون. "

شایان ذكر است كه كتابت این درهم، اگر درست باشد، تایید می كند كه وفات امام رضا(ع) در سال 206 بوده و بدین ترتیب قولی كه وفات آن حضرت را در سال 203 یا كمتر دانسته اند تضعیف می شود. مگر آنكه بگوییم این درهم، پس از وفات امام و فقط به منظور تبرك به نام آن حضرت ضرب شده و ضرب آن به فرمان مأمون نبوده است.

همزمان با این قضایا مامون مجلس عروسى اسحاق ابن موسى ابن جعفر(برادر امام رضا) را با دختر اسحاق فرزند امام جعفر صادق برگزار كرد و او را به عنوان نماینده و سفیر دربار خلافت به حج فرستاد. همچنین دستور داد پیكها و نمایندگان مختلف به شهرهاى مختلف روانه شوند و در هر شهرى بنام ولایتعهدى على ابن موسى خطبه بخوانند.

به نظر مى رسید كه همه چیز به خوبى در حال پیش رفتن است و مامون در نقشه هاى خود دارد موفق مىشود. شاید اگر قضایا بر وفق مراد مامون جلو مى رفت فرجام زندگى هشتمین امام به گونه دیگرى رقم مىخورد و خلیفه كه نزدیك به بیست سال از ولى‌عهد خود جوانتر بود رفتار دیگرى در پیش مى گرفت و ماجراى مسمومیت و شهادت على بن موسى بنام مامون ثبت نمىشد ولى ماجرا بنا به خواست مامون جلو نرفت.

مامون با اعلام ولایتعهدى امام رضا توانست بخشى از مخالفان را آرام و رقیبان را از میدان بدر كند ولى خاندان عباسى و هودارانشان كه رگ و ریشه اى مستحكم داشتند و با اعلام ولایتعهدى على بن موسى از دست دادن زمام قدرت را بر نمى تافتند رفتار دیگرى در پیش گرفتند. شورش بغداد علیه ولایتعهدى على بن موسى و خلافت مامون نزدیك بود و این ماجرا على بن موسى را به فرجام كار نزدیكتر كرد.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.