تبیان، دستیار زندگی
امام علی علیه السلام روح جهان هستی است در شناسایی ارزش وجودی آن حضرت عقل کم می آورد و قلم ناتوان میماند او فوق البشر بود که این جهان تنگ هرگز نتوانست عظمتش را درک کند و او را در خود جا دهد او ورای زمان ها و مکان ها بود علی مردی بود فراتر از زمانش دیگر دور
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رفتار شناسی امام علی علیه السلام

امام علی (علیه السلام)

امام علی علیه السلام روح جهان هستی است در شناسایی ارزش وجودی آن حضرت عقل کم می آورد و قلم ناتوان میماند او فوق البشر بود که این جهان تنگ هرگز نتوانست عظمتش را درک کند و او را در خود جا دهد او ورای زمان ها و مکان ها بود علی مردی بود فراتر از زمانش دیگر دوران همتایش را به خود ندید اکنون به گوشه ای از اخلاق و رفتار آن حضرت نگاه می اندازیم باشد که لحظه ای اندیشه کنیم و او را در ورای رفتارش بیابیم آیا واقعا میتوان چون او زیست در زمین خاکی گشت و خاک بر نداشت واعجبا از پسر ابو طالب اسطوره انسانیت.

گوشه ای از رفتار عملی آن حضرت

حضرت امام علی ـ علیه السّلام ـ کنار سفره‌ی غذا مانند بندگان می‌نشست، اگر دو لباس مرغوب و غیر مرغوب تهیه می‌کرد مرغوبش را به غلام خویش می‌داد، با دست مبارک خویش هزار برده را تربیت کرد و در راه خدا آزاد نمود. هیچ کس را توانایی انجام کارها و عبادات حضرت نبود، شب و روز هزار رکعت نماز بجا می‌آورد و البته شبیه‌ترین اشخاص به ایشان علی بن الحسین ـ علیه السّلام ـ بود. 1

هر وقت ثروتی به دست حضرت می‌رسید فقرا و مستضعفین را جمع می‌کرد و پول‌ها را از دست راست به دست چپ می‌ریخت و می‌فرمود: ای پول‌های زرد و سفید مرا گول نزنید و بروید و غیر مرا گول بزنید و در همان مجلس همه را به هر صاحب حقی عطا می‌فرمود و سپس دو رکعت نماز شکر بجا می‌آورد. 2

هر روز صبح که می‌شد وارد بازار مسلمین می‌شد در حالی که تازیانه‌اش بر دوش بود، اول بازار می‌ایستاد و می‌فرمود: ای اهل بازار و تجّار ابتدا از خدا طلب خیر کنید و با آسان‌گیری بر مردم، خیر و برکت را به کسب خود وارد کنید، ‌شغل را به زینت حلم مزیّن نمایید، حتماً از دروغ و قسم پرهیز کنید، از ظلم و بی‌انصافی اجتناب نمایید و به داد محرومین برسید و به هیچ وجه به ربا و معاملات ربوی نزدیک نشوید. 3

برای کارگزاران مملکتی می‌نوشت که قلم‌ها را کوتاه بگیرید، خط ها را نزدیک هم قرار دهید، حرف و سخن‌های اضافی را حذف کنید، جداً مواظب باشید که در استفاده از بیت المال مسلمین زیاده روی نکنید.4

پس از هجرت رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ به مدینه تا هنگام مرگ در شهر مکه نخوابید و هر وقت نماز عصر را می‌خواند از شهر خارج می‌شد و استراحت می‌کرد، سئوال می‌کردند که یا علی چرا چنین می‌کنی؟ می‌فرمود: در زمینی که پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ از آن هجرت کرده کراهت دارم استراحت کنم.5

یکی از شب‌ها مقداری پول برای حضرت آوردند، فرمود: هم اکنون آن را تقسیم کنید. عرض کردند، الآن شب است صبر کنید تا فردا تقسیم کنیم، فرمود: «تُقبِّلونَ أنْ أعیشَ إلی غدٍ» ؛ آیا شما یقین دارید که من فردا زنده هستم. گفتند ما هم برای خود چنین باوری را نداریم فرمود: پس تأخیر نیندازید شمعی آوردند، زیر نور شمع اموال را تقسیم کردند. 6

در آن هنگام که مردم به سفره‌ی چرب و درهم و دینار معاویه هجوم می‌بردند، ‌عده‌ای از راه خیرخواهی می‌گفتند یا امیر المؤمنین از اموال بیت المال به اشراف عرب و قریش بده که این قدر از کنار تو پراکنده نشوند. می‌فرمود: آیا از من می‌خواهید که پیروزی را از طریق ظلم بدست آورم نه به خدا سوگند چنین کاری را نخواهم کرد. 7

یک روز عقیل برادر آن حضرت درخواست کمک مالی کرد و گفت من تنگدستم مرا چیزی عطا کن، حضرت فرمود: صبر داشته باش تا میان مسلمین تقسیم کنم، سهمیه‌ی تو را خواهم داد، عقیل اصرار ورزید، علی ـ علیه السّلام ـ به مردی گفت: دست عقیل را بگیرد و ببر میان بازار، بگو قفل مغازه‌ای را بشکند و آنچه در میان مغازه هست بردارد. عقیل در جواب گفت می‌خواهی مرا به عنوان دزدی بگیرند.

پیامبر فرمود : بدانید، هر کس علی (ع)را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته است و هر که مرا دوست داشته باشد خدا از او راضی و خشنود است و کسی که خدا از او خشنود باشد پاداش او را بهشت قرار می دهد.

علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: پس تو می‌خواهی مرا سارق قرار دهی که از بیت المال مسلمین بردارم و به تو بدهم؟! 8

یک روز معاویه به یکی از دوستان امیر المؤمنین به نام ضرّار گفت: مقداری از اوصاف و اخلاق علی ـ علیه السّلام ـ را برایم شرح بده: گفت هر چه بگویم در امان هستم، گفت در امان خواهی بود.

دوستی با امام علی

ضرّار گفت: سوگند به خدا که او در کسب مکارم اخلاق بلند همت بود، به عدل حکم می‌کرد، چشمه‌های علم و دانش از همه‌ی وجودش جوشان بود، از دنیا و زرق و برق آن وحشت داشت، با شب و تاریکی‌اش مأنوس بود، او در دل شب‌ها خیلی گریه می‌کرد و با خدای خویش مناجات می‌نمود، لباس خشن می‌پوشید، نان خشک می‌خورد. او در میان ما مثل یکی از ما بود و به محض آن که او را می‌خواندیم پاسخ مثبت می‌داد و با همه قرب و نزدیکی که با او داشتیم هیبتش ما را می‌گرفت و ما نمی‌توانستیم چشم در چشمش بیندازیم. وقتی می‌خندید، دندان‌هایش مثل لؤلؤ بود، اهل دین را محترم می‌شمرد، مساکین و محرومین را دوست می‌داشت، مردم قوی در باطل خود به او طمع نمی‌بردند، فقراء هم از عدل حضرتش مأیوس نمی‌شدند. به خدا قسم در بعضی مواقع در دل شب‌ها او را در حالی در محراب عبادت می‌دیدم که مثل انسان مار گزیده به خود می‌پیچید و با ناله گریه می‌کرد. مثل آن است که الآن دارم صدای نازنینش را می‌شنوم که می‌فرمود: ای دنیای پست آیا به من تعرّض می‌کنی، مرا به سوی خود تشویق می‌کنی؟ هیهات، هیهات برو و غیر مرا فریب بده، مرا به تو حاجتی نیست! سپس می‌فرمود: آه آه از کمی توشه و طولانی بودن سفر و وحشت راه!

در اینجا بود که اشک معاویه و یارانش جاری شد و گفت: قسم به خدا ابوالحسن اینچنین بوده تو در فراقش چگونه صبر می‌کنی؟ گفت صبر کسی که فرزندش در دامنش ذبح شود، آنگاه ضرّار در حالی که گریه می‌کرد از جای برخاست و کاخ معاویه را ترک کرد. معاویه خطاب به دوستان خود کرد و گفت اگر من از میان شما بروم شما مرا اینگونه ثنا نخواهید گفت. یکی از حضار پاسخ داده هر کس صاحب آن چیزی است که به دست آورده! 9

مقداری عسل و انجیز از هَمْدان و حُلْوان برای حضرت آوردند امر فرمود بین یتیمان تقسیم کنند و خود حضرت شخصاً بچه‌های یتیم را نوازش می‌کرد و از عسل و انجیر به دهانشان می‌گذاشت، عرض می‌کردند چرا شما این کار را می‌کنید؟ می‌فرمود: امام پدر یتیمان است، این عمل را انجام می‌دهم تا احساس بی‌پدری نکنند.10

در یکی از جنگ‌ها با مرد مشرکی می‌جنگید، آن مرد عرض کرد یا علی شمشیرت را به من ببخش، حضرت شمشیر را به سویش انداخت، حریف در نهایت تعجب گفت: ای پسر ابی طالب در شگفتم که در چنین موقعیتی شمشیرت را به دشمن می‌بخشی! فرمود: تو دست تقاضا دراز کردی، رد کردن درخواست و سئوال از شیوه‌ی کرم به دور است. مرد کافر از اسب پیاده شد و گفت: این روش اهل دیانت است پای مبارک آن جناب را بوسید و ایمان آورد.11

عبادت در کودکی

همه مردم می‌دیدند که رسول خدا صلی‌الله علیه و آله، خدیجه علیهاالسلام و کودکی به نام علی علیه‌السلام وارد مسجدالحرام می‌شوند و نماز می‌گزارند.

حضرت علی علیه‌السلام فرمود:

«و لقد صلّیت مع رسول الله صلی‌الله علیه و آله قبل الناس بسبع سنین و انا اوّل من صلّی معه؛ و همانا من با پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله پیش از همه انسان‌ها نماز خواندم، در حالی که من هفت ساله بودم، من اول کسی هستم که با پیامبر نماز گزاردم» 12

و رسول گرامی اسلام هم فرمود:

«یا علی انت اول هذه الامّة ایمانا بالله و رسوله؛ ای علی! تو اول فرد از این امّت اسلامی هستی، که به خدا و پیامبرش ایمان آوردی. 13

حضرت امام علی ـ علیه السّلام ـ کنار سفره‌ی غذا مانند بندگان می‌نشست، اگر دو لباس مرغوب و غیر مرغوب تهیه می‌کرد مرغوبش را به غلام خویش می‌داد، با دست مبارک خویش هزار برده را تربیت کرد و در راه خدا آزاد نمود.

سکوت تلخ امام به خاطر مصلحت اسلام

امام علی

هنگامى که خلافت از امام‏علیه السلام دور شد و دیگران بر مسند جانشینى پیامبرصلى الله علیه وآله تکیه زدند، افرادى بودند که امام را به قیام و گرفتن حق خود دعوت مى‏کردند که برخى از روى دلسوزى و ایمان و برخى دیگر با مطامع سیاسى به دنبال تحریک امام بودند. ابوسفیان یکى از این افراد بود که حکومت ابوبکر را که از قبایل ضعیف قریش بود تحمّل نکرده ، امام را به قیام و گرفتن حق خود دعوت کرد. او که مى‏خواست تحت عنوان حمایت از على‏علیه السلام فتنه بر پا کند با این جواب امام روبه‏رو شد که فرمود : شُقُّوا امواج الفِتَنِ بسفُنِ النَّجاةِ وعَرِّجُوا عن طریق المنافَرَةِ وَ ضَعُوا تیجانُ المُفاخَرةِ14 امواج دریاى فتنه را با کشتى‏هاى نجات بشکافید. از راه خلاف و تفرقه دورى گزینید و نشانه‏هاى تفاخر بر یک‏دیگر را از سر بر زمین نهید.

امام على ‏علیه السلام ضمن سخنانى با اشاره به توانایى خود در گرفتن حقش تنها دلیل اقدام نکردن براى گرفتن حق خود را جلوگیرى از تفرقه مسلمین بیان کرده، مى‏فرماید :

به خدا سوگند اگر بیم تفرقه میان مسلمین و بازگشت کفر و تباهى دین نبود رفتار ما با آنان طور دیگر بود.15

و در جاى دیگر مى‏فرماید : فرأیت انّ الصَّبرَ على ذلک افضل من تفریق کلمةِ المسلمین و سفک دمائهم ؛ 16دیدم صبر از تفرّق کلمه مسلمین در ریختن خون شان بهتر است.

چنان‏که ملاحظه مى‏شود امام على‏علیه السلام در راه ایجاد وحدت مسلمین از حق خلافت خود نیز گذشتند و 25 سال را در حالى به سختى سپرى کردند که به فرموده آن حضرت «فصبرت و فى العین قذىً‏ و فى الحلق شجاً؛17 پس صبر کردم در حالى که چشمانم را خاشاک و غبار و گلویم را استخوان گرفته بود.

امام على‏علیه السلام در دوران خلافت نیز حفظ وحدت را مهم‏تر از اقدامات نظامى دانسته و در برخورد با بیعت شکنان جمل و خوارج نهروان و سپاهیان شام و معاویه پیش از آن‏که اقدام به جنگ نماید، تمام تلاش خود را به کار بست تا از جنگ و خون‏ریزى میان مسلمانان جلوگیرى شود و در همه جنگ‏ها نیز پس از آن‏که مجبور به جنگ شد یارانش را فرمان داد که آغازگر جنگ نباشند. به هر حال از آنجا که وحدت یکى از نخستین فاکتورهاى مهم براى ایجاد امنیت است ، امام على‏علیه السلام نیز همواره بر آن تأکید داشتند و این مهم در گفتار و روش آن حضرت ، نمایان است.

عدالت، مبنای سیاست اخلاقی

از دید حضرت علی (علیه السلام) «عدالت» عنصر ذاتی و مهمترین رکن سیاست است. اندیشه سیاسی امام، بدون درک مفهوم و اهمیت عدالت از نظر وی قابل درک نیست. در مقام عمل هم امام در اجرای عدالت هیچ گونه انعطافی را نمی پذیرفت، که این امر مشکلات بسیاری را برای حضرت ایجاد کرد. از دیدگاه امام (علیه السلام) وجه تمایز اصلی «حکومت اسلامی» با دیگر حکومتها، عدالت و دوری از ستم است.

وفای به عهد

یکی از مهمترین ابعاد اندیشه سیاسی امام، وفای به عهد است. حضرت علی (علیه السلام) هیچ گاه پیمان شکنی نکرد و حتی وقتی می توانست از طریق پیمان شکنی حیله های دشمن را خنثی کند، به این کار مبادرت نورزید و آن را حتی به بهای پیروزی، روان داشت. حضرت در نامه های حکومتی به امرای خود، آنها را به پایبندی بر «عهد» سفارش تاکید نمود و برای نمونه حضرت به مالک اشتر می نویسد:

از دیدگاه امام (علیه السلام) وجه تمایز اصلی «حکومت اسلامی» با دیگر حکومتها، عدالت و دوری از ستم است.

«به عهد خویش وفادار باش، چه آن که مردم با همه هواهای گوناگون و نظرات مخالفی که با هم دارند، نسبت به هیچ یک از واجب های الهی چون بزرگ شمردن وفای به عهد، هم داستان نیستند.»

امام علی(ع)

آن بزرگوار با پیشنهاد یارانش برای شکستن عهد خویش در جنگ صفین مخالفت کرد و به آنها فرمود:

«وای بر شما! آیا بعد از عهد و پیمان باز گردیم؟ مگر نیست که خداوند تعالی فرمود: به قرارهای خود وفا کنید؟».

آثار دوستی علی بن ابی طالب (ع)

ابن شاذان در کتاب «مناقب»از ابن عمر نقل می کند که گفت:از رسول خدا(ص)درباره علی بن ابی طالب (ع) سوال کردیم، حضرت خشمگین شده، فرمود:«چرا بعضی در باره کسی شک دارند که درجه و مرتبه اش نزد خدا، مثل درجه و مرتبه من است و از همه مقامات من، جز نبوت برخوردار است».بعد فرمود:«بدانید، هر کس علی (ع)را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته است و هر که مرا دوست داشته باشد خدا از او راضی و خشنود است و کسی که خدا از او خشنود باشد پاداش او را بهشت قرار می دهد». 18

حضرت علی (علیه السلام) از زبان دیگران

1- جاحظ (از بزرگان اهل سنت) : «سخن گفتن درباره علی (علیه السلام) ممکن نیست؛ اگر قرار است حق علی(علیه السلام) ادا شود، گویند غلو است و اگر حق او ادا نشود، درباره علی (علیه السلام) ظلم است».19

2-خلیل غوی (از بزرگان اهل سنت) :«چه بگویم درباره کسی که دوست و دشمن فضایل او را انکار نمودند؛ دوست به واسطه ترس و دشمن به واسطه حسد. مع الوصف، عالم از فضایل او پر شد».20

3-قاسم حبیب جابر (از علمای اهل سنت) : این عالم اهل سنت در عنوان کتابش، الاهداء می نویسد:

این کتاب را به رهبری تقدیم می کنم که نرمی و خشونت و رحمت و سخت گیری را جمع کرد...، به اسلام عظمت بخشید و راهش را روشن ساخت...، به مبادی حق و عدل و نیکی و دوستی پایبند ماند...، بالاخره به امیرمؤمنان، علی بن ابی طالب (علیه السلام) ...، شهید حق تقدیم می کنم.21

4- توماس کارلایل (فیلسوف انگلیسی) : «علی (علیه السلام) به سبب شدت عدالتش به شهادت رسید».

5-اقبال لاهوری : «علی (علیه السلام) سر نبوت پیامبر است». 22

6-جرجی زیدان (دانشمند مسیحی) ؛ «علی (علیه السلام) همچون آفتاب نیمروز می درخشد».23

فرآوری: محمدی_گروه دین و اندیشه تبیان


1- أمالی صدوق، ص169.

2- أمالی صدوق، ص169.

3- بحار، ج41، ص104.

4- بحار، ج41، ص104.

5-  علل الشرایع، ص155.

6- امالی شیخ طوسی، ص257

7- بحار، ج41، ص109.

8- بحار، ج41، ص414

9- ارشاد دیلمی،‌ج2، ص14 ـ 13.

10-  بحار، ج41، ص123.

11- انوار نعمانیه، ص343.

12- بحار، ج9، ص500.

13-  فروع كافی، ج4، ص39. سید كاظم ارفع- سیره عملی امام علی(ع)، ج2، ص18

14- نهج‏البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 5، ص 57.

15- ابن ابى الحدید، شرح نهج‏البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، (داراحیاء التراث العربى‏1385ه / 1965م، چاپ دوم)، ج 1، ص 307.

16- همان، ص 308.

17-  نهج البلاغه، خطبه 3، ص 46.

18-در كتاب بشارة المصطفی (ص)بعد از این جمله اضافه كرده است «بدانید، هر كس علی (ع) را دوست بدارد خداوند نماز، روزه و سایر اعمالش را قبول می كند و دعای او را به اجابت می رساند».

19- آیت الله مظاهری، چهارده، معصوم (علیه السلام)، ص 42.

20- همان.

21- دکتر قاسم حبیب جابر، فلسفه الاعتزال فی نهج البلاغه، صفحه الاهداء

22- «توصیه های اقبال جهت انعام مسلمانان»، کلام اسلامی، ش 36، ص 106.

23- جرجی زیدان، شهید رمضان، مقدمه.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.