تبیان، دستیار زندگی
حضرت‌آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی در آیین گشایش كنگره جهانی بزرگداشت حافظ در سال 1367، تعابیری بسیار ارزشمند در توصیف این شاعر بلند‌آوازه به‌كار برده‌اند كه ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حافظ در بیان رهبری

آیت الله خامنه ای

حضرت‌آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی در آیین گشایش كنگره جهانی بزرگداشت حافظ در سال 1367، تعابیری بسیار ارزشمند در توصیف این شاعر بلند‌آوازه به‌كار برده‌اند كه روایت دوباره آن‌ها به همراه تصاویر بازدید ایشان از آرامگاه حافظ، امروز و در روز «بزرگداشت حافظ»، لطفی دیگر دارد؛ آنچه در پی می‌‌‌آید مشروح این سخنرانی است:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله و الصلوه علی رسول‌الله و علی آله الطاهرین المعصومین

به حسن خلق و وفا كس به یار ما نرسد

تو را در این سخن انكار كار ما نرسد

اگر چه حسن‌فروشان به جلوه آمده‌اند

كسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد

به حق صحبت دیرین كه هیچ محرم راز

به یار یك جهت حق‌گزار ما نرسد

هزار نقش برآمد ز كلك صنع و یكی

به دلپذیری نقش نگار ما نرسد

هزار نقد به بازار كائنات آرند

یكی به سكه صاحب عیار ما نرسد

دریغ قافله عمر كانچنان رفتند

كه گردشان به هوای دیار ما نرسد

بسوخت حافظ و ترسم كه شرح قصه او

به سمع پادشه كامكار ما نرسد

بهترین فاتحه سخن، در بزرگداشت این عزیز همیشگی ملت ایران و گوهر یگانه فرهنگ فارسی، سخنی از خود او بود كه‌این غزل به عنوان ابراز ارادتی به خواجه شیراز، بزرگ شاعر تمامی‌قرون و اعصار، در حضور شما عزیزان برادران و خواهران و میهمانان گرامی‌خوانده شد.

درخشانترین ستاره فرهنگ فارسی

بدون شك حافظ درخشانترین ستاره فرهنگ فارسی است: در طول این چند قرن تا امروز هیچ شاعری به قدر حافظ در اعماق و زوایای ذهن و دل ملت ما نفوذ نكرده است.

او شاعر تمامی‌ قرن‌هاست و همه قشرها از عرفای مجذوب جلوه‌های الهی تا ادیبان و شاعران خوش ذوق، تا رندان بی‌سر و پا و تا مردم معمولی هركدام درحافظ، سخن دل خود را یافته‌اند و به زبان اوشرح وصف حال خود راسروده‌اند شاعری كه دیوان او تا امروز هم پر نشرترین و پر فروش‌ترین كتاب بعد از قرآن است و دیوان او در همه جای این كشور و در بسیاری از خانه‌های یا بیشتر خانه‌ها با قداست و حرمت در كنار كتاب الهی گذاشته می‌شود.

شاعری كه لفظ و معنا و قالب و محتوا را با هم به اوج رسانده است و در هر مقوله‌ای زبده‌ترین و موجزترین و شیرین‌ترین گفته را دارد.

حافظ؛ همچنان ناشناخته

البته در جامعه ما و در بیرون از كشور ما درباره حافظ سخن‌ها گفته‌اند و قلم‌ها زده‌اند و به ده‌ها زبان دیوان او را برگردانده‌اند، صدها كتاب در شرح حال او یا دیوان شعرش نوشته‌اند، اما همچنان حافظ ناشناخته‌مانده است.

این را اعتراف می‌كنیم و بر اساس این اعتراف باید حركت كنیم و این كنگره بزرگترین هنرش انشاءالله‌این خواهد بود كه‌این حركت گامی‌به جلو باشد.

در این كنگره اساتید بزرگ، شعرا، ادبا و صاحب‌ فضیلتان و افراد صاحب‌نظر به حمدالله بسیارند. باید بگویند و بسرایند و بنویسند و پس از این جلسه هم باید این حركت ادامه پیدا كند.

شعر حافظ مستفاد از قرآن می‌باشد

ما حافظ را فقط به عنوان یك حادثه تاریخی ارج نمی‌نهیم، بلكه حافظ همچنین حامل یك پیام و یك فرهنگ است.

دو خصوصیت وجود دارد كه ما را وا می‌دارد از حافظ تجلیل كنیم و یاد او را زنده نگاه داریم، اول زبان فاخر او كه همچنان بر قله زبان و شعرفارسی ایستاده است و ما این زبان را باید ارج بنهیم و از آن معراجی بسازیم به سوی زبان پاك، پیراسته، كامل و والا، چیزی كه امروز از آن محرومیم.

دوم، معارف حافظ كه خود او تاكید می‌كند كه از نكات قرآنی استفاده‌كرده است. قرآن درس همیشگی زندگی انسان است و شعر حافظ مستفاد از قرآن می‌باشد.

حافظ خود اعتراف دارد كه نكات قرآنی را آموخته و زبان خودش را به آنها گشوده است. پس محتوای شعر حافظ آنجا كه از جنبه بیانی محض خارج می‌شود و قدم در وادی بیان معارف و اخلاقیات می‌گذارد یك گنجینه و ذخیره برای ملت ما و ملت‌های دیگر و نسل‌های آینده است. چرا كه معارف والای انسانی مرز نمی‌شناسد. از این روز بزرگداشت حافظ، بزرگداشت فرهنگ قرآنی و اسلامی‌و ایرانی است و نیز بزرگداشت آن اندیشه‌های نابی است كه در این دیوان كوچك گردآوری شده و به بهترین و شیواترین زبان، بیان گردیده است.

من مایل بودم كه امروز حداقل بتوانم بحثی مورد قبول در این مجمع داشته باشم. ارادت به حافظ و احساس مسوولیت در مقابل پیام حافظ و جهان بینی و زبان او مرا به شركت در این اجتماع و همكاری با شما وا می‌دارد. اما وقت محدود و گرفتاری‌ها به من اجازه نمی‌دهد، آنچنان كه دلخواه یك دوستدار حافظ است درباره او سخن بگویم، در استعجال با استمداد از حافظه و حافظ مطالبی را آماده كرده‌ام كه عرض می‌كنم.

بحث را در سه قسمت مطرح خواهم كرد: یك قسمت در باب شعر حافظ، قسمت دیگر در باب جهان‌بینی حافظ و قسمت سوم در باب شخصیت او.

شعر حافظ؛ اوج سخن فارسی

آنچنان كه من از دیوان حافظ و از مجموعه سخن او برداشت می‌كنم، شعر حافظ دراوج هنر فارسی است و از جهات مختلف در حد اعلاست. این بحث كه بهترین شاعر فارسی كیست، تا كنون بحث بی‌جوابی مانده است و شاید بعد از این هم بی‌جواب بماند. اما می‌توان ادعا كرد كه به اوج سخن حافظ، یعنی به اوجی كه در سخن حافظ هست، هیچ سخنسرای دیگری نرسیده است. نه‌اینكه مرتبه شعر حافظ در همه غزلیات و سروده‌ها در مرتبه‌ای والاتر از دیگران است، بلكه به‌این معنا كه در بخشی از این مجموعه گرانبها و نفیس اوجی وجود دارد كه شبیه آن را در كلام دیگران مشاهده نمی‌كنیم. غزل به طور طبیعی شعر عشق است. هر نوع غزل، چه عارفانه و چه غیر عارفانه، بیان لطیف‌ترین احساسات انسان متعهد است و به طور طبیعی نمی‌تواند از شیوه‌ها و اسلوب‌ها و كلماتی استفاده كند كه به سخافت شعر خواهد انجامید. چیزی كه در قصیده و مثنوی به راحتی می‌توان از آن بهره برد، لذا شما می‌بینید كه سعدی بزرگ استاد سخن، سخایی را كه در بوستان نشان می‌دهد در غزلیات خودش نمی‌تواند نشان بدهد. این طبیعت زبان غزل است و هر شاعری ناگزیر در غزل محدودیت‌هایی دارد، حالا اگر نگاه كنید به تشبیه‌ها و نسیب‌هایی كه شعرا معمولا در مقدمات قصاید داشته‌اند، در گذشته كمتر قصیده‌ای بود كه از تشبیب و نسیب، یعنی از همان ابیات عاشقانه‌ای كه شاعر درابتدای قصیده می‌سرود خالی باشد، خواهید دید كه هیچكدام از این ابیاتی كه به عنوان تشبیب در مقدمه و طلیعه قصاید سروده شده، نتوانسته است كار یك غزل را در بین مردم بكند، با اینكه غزل است نه هرگز خواننده‌ای با آن آوازی سروده و نه به عنوان وصف الحال عاشقی به كار رفته است. با این حال طنطنه قصیده مانع آن شده است كه لطف و لطافت غزل را داشته باشد.

همزمانی لطافت و استحكام در غزل حافظ

به نظر می‌رسد لطافت و نازكی در غزل به طور طبیعی با طبیعت استحكام و محكم بودن شعر در قصیده منافات دارد. اما اگر ما شعری پیدا كردیم كه با وجود غزل‌بودن از لحاظ استحكام الفاظ كوچكترین نقیصه‌ای نداشته باشد این شعر، برترین شعر است.

اگر غزلی را ما یافتیم كه علاوه بر لطف سخن و لطافت كلمات از یك استحكام و استواری هم برخوردار بود به طوری كه بتوان جای كلمه‌ای از كلمات آن را عوض كرد یا چیزی بر آن افزود یا چیزی از آن كاست باید قبول كنیم كه‌این غزل در حد اوج است و در دیوان حافظ از این قبیل اشعار بسیار است.

استحكام سخن در غزل حافظ نظرها را به خودجلب می‌كند كسانی كه درخصوصیات لفظی سخن او كار می‌كنند منهای مسایل معنوی بلاشك یكی از چیزهایی كه‌ آنها را مبهوت می‌كند، همین استحكام سخن خواجه است.

البته نمی‌خواهم بگویم كه همه غزلیات حافظ چنین است، به قول غنی كشمیری:

شعر اگر اعجاز باشد بی‌بلند و پست نیست در ید بیضا همه انگشت‌ها یكدست نیست

بنابراین در شعر حافظ هم كوتاه و بلند وجود دارد و تصادفا شعرهای پایین حافظ آن چیزهایی است كه نشانه‌های مدح در آن هست:

احمد الله علی معدله السلطانی احمد شیخ اویس حسن ایلكانی

حافظ این را برای مدح گفته است و می‌توان گفت كه شعر حافظ به شمار نمی‌آید. شعر حافظ را در جاهای دیگر و بخش‌های دیگری بایستی جست و جو كرد.

خصوصیّات لفظی حافظ

برخى از خصوصیات شعر حافظ را من عرض مى‌كنم.

1- قدرت تصویر

یكی از خصوصیات شعر حافظ، قدرت تصویرهاست و این از چیزهایی است كه كمتر به آن پرداخته شده است.

تصویر در مثنوی چیز آسان و ممكنی است. لذا شما تصویرگری فردوسی را در شاهنامه و مخصوصا نظامی ‌را در كتاب‌های مثنویش مشاهده می‌كنید، كه طبیعت را چه زیبا تصویر می‌كند. این كار در غزل كار آسانی نیست، بخصوص وقتی كه غزل باید دارای محتوا هم باشد. تصویر با آن زبان محكم و با لطافت‌های ویژه شعر حافظ و با مفاهیم خاصش چیزی نزدیك به اعجاز است، چند نمونه‌ای از تصویرهای شعری حافظ را من می‌خوانم.

چون روی این قسمت تصویرگری حافظ گمان می‌كنم كمتر كار شده است ببینید چقدر زیبا و قوی به بیان و توصیف و توصیف می‌پردازد:

در سرای مغان رفته بود و آب‌زده

نشسته پیر و صلایی به شیخ و شاب‌زده

سبوكشان همه در بندگیش بسته كمر

ولی زترك كله چتر بر سحاب‌زده

شعاع جام و قدح نور ماه پوشیده

عذار مغبچگان راه آفتاب‌زده

گرفته ساغر عشرت فرشته رحمت

زجرعه بر رخ حور و پری گلاب‌زده

تا می‌رسد به‌اینجا كه:

سلام كردم و با من به روی خندان گفت

كه‌ای خماركش مفلس شرابزده

چه كسی هستی و چكاره‌ای و چگونه‌ای، سوال می‌كند تا می‌رسد به‌اینجا:

وصال دولت بیدار ترسمت ندهند

كه خفته‌ای تو در آغوش بخت خواب‌زده

پیام شعر را ببینید چقدر زیبا و بلند است و شعر چقدر برخوردار از استحكام لفظی كه حقیقتا كم نظیر است هم از لحاظ استحكام لفظی و هم در عین حال، اینگونه تصویرگری سرای مغان و پیر و مغبچگان را نشان می‌دهد و حال خودش را تصویر می‌كند، تصویری كه انسان در این غزل مشاهده می‌كند چیز عجیبی است و نظایر این در دیوان حافظ زیاد است. همین غزل معروف:

دوش دیدم كه ملائك در میخانه زدند

گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

ساكنان حرم ستر و عفاف ملكوت

به من راه‌نشین باده مستانه زدند

یك ترسیم بسیار روشن از آن چیزی است كه در یك مكاشفه یا در یك الهام ذهنی یا در یك بینش عرفانی به شاعر دست داده است و احساس می‌كند كه‌این را به بهترین زبان ذكر می‌كند و اگر ما قبول كنیم - كه قبول هم داریم- كه‌این پیام عرفانی است و بیان معرفتی از معارف عرفانی، شاید حقیقتا آن را به بهتر از این زبان به هیچ زبانی نشود بیان كرد.

تصویرگری حافظ یكی از برجسته‌ترین خصوصیات اوست، برخی از نویسندگان و گویندگان نیز ابهام بیان حافظ را بزرگ داشته‌اند و چون درباره‌اش زیاد بحث شده من تكرار نمی‌كنم.

2- شورآفرینی

از خصوصیات دیگر زبان حافظ شور آفرینی آن است. شعر حافظ شعری پر شور است و شورانگیز. با اینكه در برخی از اشكالش كه شاید صبغه غالب هم داشته باشد. شعر رخوت و بی‌حالی است، اما شعر حافظ شعر شور‌انگیز و شورآفرین است.

سخن درست بگویم نمی‌توانم دید كه می‌خورند حریفان و من نظاره كنم

در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد

حالتی رفت كه محراب به فریاد آمد

ما در پیاله عكس رخ یار دیده‌ایم

ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما

حاشا كه من به موسم گل ترك می‌كنم

من لاف عقل می‌زنم این كار كی كنم

این شعار، سراسر شعر و حركت و هیجان است و هیچ شباهتی به شعر یك انسان‌بی حال افتاده و تارك دنیا ندارد.

همین شعر معروفی كه اول دیوان حافظ است و سرآغاز دیوان او نیز می‌باشد:

الا یا ایهاالساقی ادر كاسا وناولها

كه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشكل ها

نمونه‌بارزی از همین شور‌آفرینی و ولوله آفرینی است و این یكی از خصوصیات شعر حافظ است.

3- استفاده‌ی گسترده از مضامین

خصوصیت دیگرش این است كه شعر حافظ سرشار از مضامین و آن هم مضامین ابتكاری است. خواجه مضامین شعرای گذشته را با بهترین بیان و غالبا بهتراز بیان خودشان ادا كرده است. چه مضامین شعرای عرب و چه شعرای فارسی زبان پیش از خودش مثل سعدی و چه شعرای معاصر خودش مثل خواجو و سلمان ساوجی كه گاهی مضمونی را از آنها گرفته و به زیباتر از بیان خود آنها، آن را ادا كرده است. اینكه گفته می‌شود در شعر حافظ مضمون نیست، ناشی از دو علت است: یكی اینكه مضامین حافظ آنقدر بعد از او تكرار و تقلید شده است كه امروز وقتی ما آن را می‌خوانیم به گوشمان تازه نمی‌آید. این گناه حافظ نیست. در واقع این مدح حافظ است كه شعر و سخن و مضمون او آنقدر دست به دست گشته و همه آن را تكرار كرده‌اند و گرفته‌اند و تقلید كرده‌اند كه امروز حرفی تازه به گوش نمی‌آید، دوم اینكه زیبایی و صفای سخن خواجه آنچنان است كه مضمون در آن گم می‌شود، بر خلاف بسیاری از سرایندگان سبك هندی كه مضامین عالی را به كیفیتی بیان می‌كنند كه زیبایی شعرلطمه ‌می‌بیند البته‌این نقص آن سبك نیز نیست. آن هم در جای خود بحث دارد و نظر هست كه‌این خود یكی از كمالات سبك هندی است. به هر حال مضمون در شعر حافظ آنچنان هموار و آرام بیان شده كه خود مضمون گویی به چشم نمی‌آید.

4-كم‌گویی و گزیده‌گویی

كم‌گویی و گزیده‌گویی خصوصیت دیگر شعر حافظ است، یعنی حقیقتا جز برخی از ابیات یا بعضی از غزلیات و قصایدی كه غالبا هم معلوم می‌شود كه مربوط به اوضاع و احوال خاص خودش یا مدح این و آن می‌باشد، در بقیه دیوان نمی‌شود جایی را پیدا كرد كه انسان بگوید در این غزل اگر این بیت نبود بهتر بود، كاری كه با دیوان خیلی از شعرا می‌شود كرد.

انسان دیوان‌های بسیار خوب را از شعرای بزرگ می‌خواند و می‌بیند در قصیده‌ای به‌این قشنگی با غزلی به‌این شیوایی بیت بدی وجود دارد و اگر شعر یك دست‌تر بود، بهتر بود. انسان در شعر حافظ چنین چیزی را نمی‌تواند پیدا كند.

5- شیرینی بیان

روانی و صیقل‌زدگی الفاظ، تركیبات بسیار جذاب و لحن شیرین زبان یكی از خصوصیات اصلی شعر حافظ است. بیان او بسیار شبیه به خواجو است. گاه انسان وقتی شعر خواجوی كرمانی را می‌خواند، می‌بیند كه خیلی شبیه به شعر حافظ است و قابل اشتباه با او. اما قرینه بیان حافظ در هیچ دیوان دیگری از دواوین شعر فارسی تاآنجایی كه بنده دیده‌ام و احساس كرده‌ام مشاهده نمی‌شود.

بعضی حافظ را متهم به تكرار كرده‌اند، باید عرض كنم تكرار حافظ، تكرار مضمون نیست، تكرار ایده‌ها و مفاهیم است. یك مفهوم را به زبان‌های گوناگون تكرار می‌كند، نمی‌شود این را تكرار مضمون نامید.

6- موسیقی گوش‌نواز

موسیقی الفاظ حافظ و گوش نوازی كلمات آن نیز یكی دیگر از خصوصیات برجسته شعر اوست. شعر او هنگامی‌كه به طرز معمولی خوانده می‌شود گوش‌نواز است. چیزی كه در شعر فارسی نظیرش انصافا كم است. بعضی از غزلیات دیگر هم البته همین گونه است. در معاصرین و خواجو نیز همین طور است. بسیاری از غزلیات سعدی بر همین سیاق است. بعضی از مثنویات نیز چنین‌اند، اما در حافظ این یك صبغه كلی است و كثرت ظرافت‌ها و ریزهكاری‌های لفظی از قبیل جناس‌ها و مراعات‌نظیرها و ایهام و تضادها، الی ماشاءالله. شاید كمتر بتوان غزلی یافت كه در آن چند مورد از این ظرافت‌ها و ریزه‌كاری‌ها و ترسیم‌ها و صنایع لفظی وجود نداشته باشد:

جگر چون نافه ام خون گشت و كم زینم نمی‌باید

جزای آنكه با زلفت سخن از چین خطا گفتم

7- رسایی بیان

یكی دیگر از خصوصیات شعر حافظ روانی و رسایی آن است كه هر كسی با زبان فارسی آشنا باشد شعر حافظ را می‌فهمد. وقتی كه شما شعر حافظ را برای كسی كه هیچ سواد نداشته باشد بخوانید راحت می‌فهمد:

پرسشی دارم زدانشمند مجلس بازپرس

توبه فرمایان چرا خود توبه كمتر می‌كنند

هیچ ابهامی ‌و نكته‌ای كه پیچ و خمی ‌در آن باشد مشاهده نمی‌شود. نو ماندن زبان غزل به قول یكی از ادبا و نویسندگان معاصر مدیون حافظ است و همین‌هم درست است.

یعنی امروز شیواترین غزل ما آن غزلی است كه شباهتی به حافظ می‌رساند، نمی‌گویم اگر كسی درست نسخه حافظ را تقلید كند این بهترین غزل خواهد بود نه، زبان و تحول سبك‌ها و پیشرفت شعر یقینا ما را به جاهای جدیدی رسانده و حق هم همین است. اما در همین غزل ناب پیشرفته امروز آنجایی كه شباهتی به حافظ و زبان حافظ در آن هست، انسان احساس شیوایی می‌كند.

8- بكاربردن كنایه

خصوصیت دیگر به كار بردن معانی رمزی و كنایی است كه‌این هیچ شكی درش نیست. یعنی حتی كسانی كه شعر حافظ را یكسره شعر عاشقانه و به قول خودشان رندانه می‌داند و هیچ معتقد به گرایش عرفانی در حافظ نیستند (واقعا این جفای به حافظ است) هم در مواردی نمی‌توانند انكار كنند كه سخن حافظ سخن رمزی است یعنی كاملا روشن است كه سخن حافظ اینجا به كنایه و رمز است:

نقد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد

ای بسا خرقه كه مستوجب آتش باشد

9- استفاده از لهجه‌ شیرازی

خصوصیات لفظی بسیاری در شعر خواجه وجود دارد، از جمله چیزهای دیگری كه به نظرم رسید و جا دارد پیرامون آن كار بشود، استفاده شجاعانه و باظرافت او از لهجه محلی است، یعنی از لهجه شیرازی. حافظ در شعرهای بسیار باعظمت خود از این موضوع استفاده كرده است و موارد زیادی از این نمونه رامی‌توان در میان اشعار او مشاهده كرد. برای مثال استفاده "به" به جای "با: "

اگر غم لشكر انگیزد كه خون عاشقان ریزد

من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم

كه تا امروز هم این "به" در لهجه شیرازی موجود است.

یا در این بیت: در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم

كاینچنین رفته است

از عهد ازل تقدیر ما

و موارد دیگری هم از این قبیل وجود دارد.

مثلا در این غزل معروف حافظ: " صلاح كار كجا و من خراب كجا" كه كجا در اینجا ردیف است و "ب" قبل از ردیف كه حرف روی است باید ساكن باشد. در حالی كه در مصرع بعد می‌گوید:

«ببین تفاوت ره از كجاست تا به كجا» الان هم وقتی شیرازی‌ها حرف می‌زنند همین طور می‌گویند، یعنی از لهجه شیرازی كه لهجه محلی است استفاده كرده و آن را در قافیه بكار برده است، استفاده از اصطلاحات روزمره معمولی و از این قبیل چیزها بسیار است كه اگر بخواهم باز هم در این زمینه حرف بزنم نیز بحث بسیار است.

اثرگذاری غزل حافظ بر سبك هندی

یك نكته دیگر را هم عرض بكنم و این قسمت مربوط به شعر را خاتمه بدهم و آن‌اینكه نشانه‌های سبك هندی را هم بنده در غزل حافظ مشاهده می‌كنم. یعنی ریشه‌های سبك هندی را در شعر خواجه می‌توان دید. و ارادت صائب و نظیری و عرفی و كلیم، شعرای بزرگ سبك هندی، به حافظ احتمالا به معنای انس زیاد ایشان با زبان حافظ است و یقینا خواجه در آنها تاثیر داشته است، مثلا بیت:

كردار اهل صومعه ام كرد می‌پرست

این دود بین كه نامه من شد سیاه از او

كاملا بوی سبك هندی را می‌دهد یا:

ای جرعه نوش مجلس جم سینه پاك دار

كاینیه‌ای است جام جهان بین كه آه از او

در زمینه مسایل شعر حافظ بحث‌ها و حرف‌های بسیار و خصوصیات ممتازی هست كه اساتید و نویسندگان روی آن كار كرده‌اند. باز هم باید كار شود من همین‌جا از فرصت استفاده كرده و برای كار روی دیوان حافظ از جهات مختلف توصیه می‌كنم با اینكه نسبتا كارهای خوبی انجام شده است، بازهم جای برخی از كارها خالی است.


سخنران: سید علی - حسینی خامنه ای

منبع: سایت - پژوهه دین - تاریخ شمسی نشر 24/07/1387


تهیه و تنظیم : بخش ادبیات تبیان