تبیان، دستیار زندگی
در ادبیات انگلیس، دشوار می‌توان رمانی را یافت که بیش از «موج‌ها» به شعر نزدیک باشد. استیون اسپندر «موج‌ها» را بزرگ‌ترین دستاورد ویرجینیا وولف می‌داند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روایت یک عمر کوتاه

موج‌ها

«موج‌ها» از زبان شش راوی از خردسالی تا بزرگسالی بیان می‌شود. راوی داستان در این اثر تمام بیهودگی و شکوهی را که در زندگی تجربه کرده، یکجا گردآوری کرده و در قالب کلمات ریخته است.

به گزارش خبرآنلاین، «موج ها» به قلم ویرجینیا وولف با ترجمه مهدی غبرایی برای چارمین بار از سوی انتشارات افق منتشر شده است.

«موج ها» 9 فصل دارد بی اینکه شماره گذاری شده باشند. هر فصل با تابلویی به سبک نقاشی های سورا شروع می شود. نمای اول از دریاست. بسته تر می شود. می گردد روی جنگل و درخت. به خانه می آید و اشیا را زیر نور توصیف می کند.

این 9 تابلو در مجموع یک روز را تشکیل می دهند. شش راوی داستان رمان را حکایت می کنند و در طول داستان از کودکی به پیرسالی می رسند و یکی دو نفر از آنها از دست می روند. پیر شدن راوی های داستان و این که رمان در یک روز اتفاق می افتد به عقیده غبرایی نشان از اشاره وولف به کوتاهی عمر دارد.

در ادبیات انگلیس، دشوار می‌توان رمانی را یافت که بیش از «موج‌ها» به شعر نزدیک باشد. استیون اسپندر «موج‌ها» را بزرگ‌ترین دستاورد ویرجینیا وولف می‌داند

پرویز داریوش در سال 1356 ترجمه ای از این رمان با نام «خیزاب ها» منتشر کرد که به گفته غبرایی 50 صفحه آخر رمان وولف در ترجمه او به کل نادیده گرفته شده بود. غبرایی در مقدمه این رمان نوشته است: «مترجم سلف ام در کوره راهی که گشود، حدود 20 در صد از مطلب را به فارسی ادا کرد. من اما مدعی ام که تا 80 درصد موفق به ترجمه آن شده ام. 20 درصد باقی را می گذارم برای نسل بعد.»

در بخشی از این کتاب می خوانیم:

«کلمات چیست؟ مگر هنوز نمی‌دانم چطور قافیه بسازم. چطور از پوپ، درایدن، حتی شکسپیر تقلید کنم؟ ‌اما نمی‌توانم صبح تا غروب توی آفتاب بایستم و به توپ چشم بدوزم؛ نمی‌توانم پرتاب توپ را از میان تنم حس کنم و فقط به فکر توپ باشم. همه‌ عمرم با او سر کنم و حماقتش عذابم بدهد. بعدها مرد نخراشیده‌ای می‌شود و خروپف می‌کند. زن می‌گیرد و سر صبحانه عشقش گل می‌کند. اما حالا جوان است. بین او و خورشید، بین او و باران، بین او و ماه نه تکه نخی حایل است و نه برگ کاغذی...».

در پشت جلد این کتاب آمده است: «در ادبیات انگلیس، دشوار می‌توان رمانی را یافت که بیش از «موج‌ها» به شعر نزدیک باشد. استیون اسپندر «موج‌ها» را بزرگ‌ترین دستاورد ویرجینیا وولف می‌داند».

ویرجینیا وولف نویسنده نامدار انگلیسی یکی از بنیانگذاران جنبش مدرنیزم بود که نخبگانی چون گرترود استین. جیمز جویس. عزرا پاند و توماس الیوت نیز بیش از 50 سال ادامه دهنده راه آن بودند. ویرجینیا که بیمار اسکیزوفرنی بود و همیشه خنده های عصبی برلب داشت در خانواده‌ای روان پریش بدنیا آمد و هر چند اختلال روانی میراث خانواده پدری بود اما مادرش نیز دمدمی مزاج بود.

ویرجینیا وولف نویسنده نامدار انگلیسی یکی از بنیانگذاران جنبش مدرنیزم بود که نخبگانی چون گرترود استین. جیمز جویس. عزرا پاند و توماس الیوت نیز بیش از 50 سال ادامه دهنده راه آن بودند

او چهارمین فرزند از ازدواج دوم پدر بود. برادر با هوش و پژوهشگرش توبی با درد آنفلونزا در جوانی مرد و برادر دیگرش آدریان هم که روان نژند بود چند بار قصد خودکشی کرد ولی خواهرش وانسا با تمام رمیده گی روحی آرامتر از دیگران با ویرجینیا همدم بود. خصوصیات خانواده ولف در نبوغ بالا و اختلالات روانی خلاصه می شود. پدر بزرگش حقوقدان بود که بعدها تیفوس گرفت. پسر خاله شاعرش از کمبریج فارغ التحصیل شد.

پدرش فرهنگ قطور شرح احوال ملی را نوشت ولی به شدت در رنج روحی بود. خواهرش نقاشی نابهنجار ولی یکی از برادرانش اولین روانشناس انگلستان بود. ویرجینیا خجالتی و سخت کار بود و مثل پدر روزانه 16 ساعت می نوشت. در بحث کتاب و نویسندگان و سیاست و غیره جدی بود ولی تلاطم امواج روحی اش با لطیفه و نشستن پای صحبت کودکان فروکش می کرد. در پنجاه سالگی با خودش حرف می زد ولی در پنجاه و هفت سالگی به خودش پاسخ هم می داد که این اوج یک طغیان اسفبار بود.

در صبح مه آلود 28 مارس 1941 در سن 59 سالگی به رودخانه‌ای در نزدیکی خانه‌اش رفت و سنگی بخود بست و در موج و گرداب محو شد. در یادداشتی که قبل از آن برای شوهرش لئوناردو و خواهرش وانسا گذاشت نوشته بود: شما بیش از حد مهربان بودید و من را تحمل کردید. بیش از این دیگر توان ماندنم نبود.

مهدی غبرایی، مترجم این اثر، در مرداد 1324 در لنگرود به دنیا آمد. در رشته حقوق سیاسی از دانشگاه تهران تحصیلات خود را به پایان برد. ترجمه را به طور حرفه‌ای از 1360 آغاز کرد و تا کنون کتب بسیاری را ترجمه کرده است.


تهیه و تنظیم: گروه کتاب تبیان - محمد بیگدلی