روزی که مظهر کمال مبعوث شدبعثت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، حادثه ای بود که مسیر هستی را برای همیشه تغییر داد و حاصل آن کتابی بود که به حق، معجزه ی تمام دوران است. بزرگداشت این روز و این واقعه بر همهی مسلمانان واجب و لازم است. چرا که این کتاب در حقیقت هویت و شناسنامه ی مسلمانی است.
گروه کتاب تبیان، به مناسبت فرا رسیدن این روز قصد دارد تا کتابی را معرفی کند که مطالعه ی آن می تواند قشر جوان ایران را با حقیقت این حادثه بیشتر آشنا کند. البته کتاب مذکور حاوی مطالب دیگری نیز هست که مطالعه ی آن خالی از لطف نخواهد بود.
کتاب «بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی» نوشته محمدرضا حکیمی که برای نوجوانان و جوانان به رشته تحریر درآمده، در دوازده گفتار به مباحثی نظیر بعثت، غدیر، عاشورا و مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف میپردازد.
از نظر علامه حکیمی، موضوعات این اثر، از مهمترین موضوعات اسلامی است که بررسی هریک از آنها میتواند پایههای باورهای دینی قشر جوان مسلمان را به بهترین نحو پیریزی و آنها را از همان ابتدا به درک و برداشتی صحیح و درست از سیر تکوینی و اعتقادی دین مبین اسلام، رهنمون سازد.
کتاب دارای 4 بخش است:
بخش اول: بعثت.
بخش دوم: غدیر.
بخش سوم: عاشورا.
و بخش چهارم: مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف.
در بخشی از مبحث «بعثت» کتاب حاضر میخوانیم: "محمد صلی الله علیه آله به آستانه چهل سالگی پا نهاده بود. در این چهل سال، زندگی را از هر نظر آزموده بود: یتیم، شبان، بازرگان جوان، سیاح، عابد، اندیشمند صحرا و داور قوم و امین. او که چهل سال از عمر خویش را در زمان جاهلیت و در میان قبایلی متجاوز و بیفرهنگ گذرانیده و «امین» لقب یافته بود، اکنون خویشتن را در آستانه مسوولیتی شگرف میدید.
در اوقات نزدیک بعثت، بیشتر وقتها از شهر و جنجال شهر دور میشد. هرسال یک ماه در کوه «حرا» به عبادت میپرداخت. در آن ماه هر مستمندی نزد او میرفت وی را طعام میداد. و چون یک ماه سپری میشد، پیش از اینکه به خانه خود بازگردد به کعبه میرفت و طواف میکرد.
محمد صلی الله علیه وآله، که چهل سال از عمر خویش را در زمان جاهلیت و در میان قبایلی متجاوز و بیفرهنگ گذرانیده و «امین» لقب یافته بود، اکنون خویشتن را در آستانه مسوولیتی شگرف میدید
چون سال بعثت رسید، محمد(ص) به کوه حرا رفت و به هنگام مبعث، جبرئیل نزد او آمد. محمد(ص) میگوید: «من خفته بودم. جبرئیل نزد من آمد، گفت: بخوان! گفتم: خواندن نمیدانم. مرا سخت بفشرد، سپس رها کرد و گفت: بخوان. گفتم چه بخوانم؟ گفت: بخوان "اقرا باسم ربکالذی خلق..."؛ بخوان به نام پروردگارت که آفرید، پس خواندم.
او مرا واگذاشت. گویا در دل من کتابی نوشته شده بود. از غار بیرون آمدم. چون به وسط کوه رسیدم، آوازی از آسمان شنیدم که میگفت: ای محمد! تو رسول خدایی و من جبرئیلم، سر به آسمان کردم، جبرئیل را در صورت مردی دیدم، که دو گام خود را در افق آسمان نهاده است و میگوید: ای محمد! تو رسول خدایی و من جبرئیلم. پس ایستادم و او را مینگریستم. نه پیش میرفتم و نه پس. چون روی خود را از او برمیگرفتم و در آفاق آسمان مینگریستم، در هیچ طرفی نگاه نمیکردم، جز آنکه او را همچنان میدیدم...».
بدینگونه پیامبر اکرم(ص) از سوی خداوند، به پیامبری مبعوث و به سوی اجتماعات فرستاده شد، تا بزرگترین تحول فکری و عملی را در زندگی و تاریخ انسان پدید آورد."
منبع: ایبنا
تهیه و تنظیم: گروه کتاب تبیان - محمد بیگدلی.