خونه‌تکونی من و صبا
تو خونه ی ما همیشه برای تصمیم های مهم جلسه گذاشته می شه و همه با هم مشورت می کنن. دیشب هم توخونمون یه جلسه ی خانوادگی تشکیل شد.
قرار بود که بابا، مامان و خواهر بزرگم صبا و من با هم صحبت کنیم. بعد از شام که همه نشسته بودیم یه دفعه مامانم گفتن: امسال هم باید مثل هر سال قبل از عید همه خونه تمیز بشه. و بهتره که به هم دیگه کمک کنیم تا کارها زودتر تموم بشه. بابا گفتن: بهترین روز برای خونه تکونی جمعه هست. چون هممون خونه ایم. من و مامانتون سر کار نمیریم .مدرسه ی صبا هم که تعطیله. من گفتم تازه مهد کودک من هم جمعه ها تعطیله. من هم می تونم کمک کنم.صبا خندید و گفت: ما دو تا پنجشنبه هم خونه ایم. می تونیم کارا رو از پنجشنبه شروع کنیم. اتاقمون رو دو تایی با هم مرتب میکنیم تا مامان و بابا بیان خونه. مامان پرسید: یعنی شما دو تا تنهایی کارها رو شروع کنید؟ و بعد هم رفت تو فکر... من گفتم : قول می دم که به خواهرم کمک کنم. مامان گفت مثلا قراره چه جوری کمک کنی؟ یه خورده فکر کردم ولی زود یادم اومد. گفتم: من همه مداد رنگی هامو جمع میکنم. دفترا و کتاب داستاهایم رو مرتب می گذارم توی کشو. همه لباس هایم رو تو کمد مرتب آویزون می کنم و .... داشتم فکر می کردم که خواهرم گفت: خلاصه قول می دی به حرفای من گوش بدی و تو همه کارا کمک کنی! مگه نه؟؟؟
همه خندیدن و من بلند گفتم:با اجازه آبجی خانم بله...
بابا و مامان هم ازمون قول گرفتن که تا اون ها نیامدن خونه هیچ کار خطرناکی نکنیم.
هدیه آقایان
بخش کودک و نوجوان تبیان
مطالب مرتبط:
