تبیان، دستیار زندگی
اگر بلعم واژه ای عربی باشد به معنی مردی است که زیاد می‌خورد و غذا را می‌بلعد.1 اما گویند بلعم همان بِلْعام در تورات و نامی عبری می‌باشد به معنای «خداوند مردم» بلعم باعورا از علماء بنی اسرائیل، معاصر حضرت موسی (ع) بود که در یکی از قریه های بلقاء
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سگی که مستجاب الدعوة بود!

بلعم باعورا

اگر "بلعم" واژه ای عربی باشد به معنی مردی است که زیاد می‌خورد و غذا را می‌بلعد.1 اما گویند بلعم همان "بِلْعام" در تورات و نامی عبری می‌باشد به معنای «خداوند مردم»2

"بلعم باعورا " از علماء بنی اسرائیل، معاصر حضرت موسی (ع) بود که در یکی از قریه های بلقاء شام زندگی می‌کرد.3 برخی او را از نوادگان لوط یا داماد وی ذکر کرده اند.4

بلعم پیشگویی می‌کرد و از حوادث آینده خبر می‌داد. گویا پیرو آئین ابراهیم بوده و مردم از اطراف به نزد او می‌آمدند تا درباره آنان پیشگویی کند و برای برکت یافتن دارایی و زندگی آنها دعا کند.5

تشبیه به سگی كه در هر حال زبانش بیرون است برای كسی است كه چه او را موعظه كنى یا موعظه نكنى، سودی به حالش نمی‌كند و همیشه به گمراهی می‌رود‏. همچنین او را از این جهت به سگ تشبیه كرده است كه پستى و بى‏ارزشى او را برساند.

یاد کرد قرآن از بلعم بن باعورا:

نام بلعم صریحاً در قرآن نیامده است لكن بسیاری از مفسران مضمون آیات 175 و176 سوره اعراف را درباره او دانسته اند:6

« وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوین‏»7

«و بر آنها بخوان سرگذشت آن كس را كه آیات خود را به او دادیم ولى (سرانجام) خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد.»

قرآن در اینجا  داستان دیگرى از بنى اسرائیل را شرح مى‏دهد و آن داستان "بلعم بن باعورا " است، خداى تعالى رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) را دستور مى‏دهد كه داستان مزبور را براى مردم بخواند تا بدانند صرف در دست داشتن اسباب ظاهرى و وسایل معمولى براى رستگار شدن انسان و مسلم شدن سعادتش كافى نیست، بلكه مشیت خدا هم باید كمك كند، و خداوند، سعادت و رستگارى را براى كسى كه به زمین چسبیده (سر در آخور تمتعات مادى فرو كرده) و یكسره پیرو هوا و هوس گشته و حاضر نیست به چیز دیگرى توجه كند، نخواسته است، زیرا چنین كسى راه به دوزخ مى‏برد. علامت اینگونه اشخاص این است كه دلها و چشمها و گوشهایشان را در آنجا كه به نفع ایشان است بكار نمى‏گیرند، و علامتى كه جامع همه علامتها است این است كه مردمى غافلند.8

امام باقر (ع) فرمود:

«اصل آیه، درباره بلعم است. سپس خداوند آن را مَثَل قرار داده براى مردمى كه اهل قبله هستند و هواى خود را بر هدایت الهى مقدم مى‏شمارند.»9

بلعم نخست در صف مؤمنان بود و حامل آیات و علوم الهی گشته بود، حتی موسی (ع) از وجود او به عنوان یک مبلغ نیرومند استفاده می‌کرد و کارش در این راه آنقدر بالا گرفت که متسجاب الدعوة شد.10

اینکه منظور از آیاتی که به او داده شده چیست، مورد اختلاف است، برخی آن را اسم اعظم، برخی استجابت دعا یا برخورداری از معارف تورات، علم و حجج دانسته اند. این آیات، کرامت های خاصی است که راه شناخت خداوند را واضح به وی نشان میداده که به موجب آن هیچ شک و تردیدی نسبت به حق برایش باقی نمی‌مانده است.11

انحراف عابد بنی اسرائیل:

بلعم باعورا،

قرآن سرانجام این عابد مستجاب الدعوة را چنین بازگو می‌كند:

«وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ یَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُون‏» 12

«و اگر مى‏خواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا مى‏بردیم (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست پس او را به حال خود رها كردیم) و او به پستى گرایید، و از هواى نفس پیروى كرد. مَثَل او همچون سگ (هار) است كه اگر به او حمله كنى، دهانش را باز، و زبانش را برون مى‏آورد، و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همین كار را مى‏كند (گویى چنان تشنه دنیاپرستى است كه هرگز سیراب نمى‏شود.)این مَثَل گروهى است كه آیات ما را تكذیب كردند این داستانها را (براى آنها)بازگو كن، شاید بیندیشند(و بیدار شوند).»

تشبیه به سگی كه در هر حال زبانش بیرون است برای كسی است كه چه او را موعظه كنى یا موعظه نكنى، سودی به حالش نمی‌كند و همیشه به گمراهی می‌رود‏. همچنین او را از این جهت به سگ تشبیه كرده است كه پستى و بى‏ارزشى او را برساند.13

بلعم بر اثر تمایل به فرعون و وعده و وعیدهای او از راه حق منحرف شد و هم? مقامات خود را از دست داد، تا آنجا که در صف مخالفان موسی(ع) قرار گرفت.14

برای انحراف بلعم دلایل دیگری نیز مطرح شده از جمله، نفرین او بر بنی اسرائیل و به فساد و ارتداد کشاندن آنها به وسیله زنان، دنیا طلبی و حسادت او نسبت به موسی (ع).15

از امام رضا (علیه السلام) نقل شده است:

« ... روزى كه فرعون براى دستگیر كردن موسى و یارانش در طلب ایشان مى‏گشت، عبورش به بلعم افتاد، گفت: از خدا بخواه موسى و اصحابش را به دام ما بیندازد، بلعم بر الاغ خود سوار شد تا او نیز به جستجوى موسى برود، الاغش از راه رفتن امتناع كرد، بلعم شروع كرد به زدن آن حیوان، خداوند قفل از زبان الاغ برداشت و به زبان آمد و گفت: واى بر تو براى چه مرا مى‏زنى؟ آیا مى‏خواهى با تو بیایم تا تو بر پیغمبر خدا و مردمى با ایمان، نفرین كنى؟ بلعم این را كه شنید آن قدر آن حیوان را زد تا كشت و همانجا اسم اعظم از زبانش برداشته شد...» 16

 در برخی احادیث از الاغ بلعم در کنار چند حیوان دیگر یاد شده، که استثنائاً وارد بهشت میشوند.17

قرآن نتیجه كلى از سرگذشت بلعم و علماى دنیا پرست را اینگونه بیان می‌كند:

«سَاءَ مَثَلاً الْقَوْمُ الَّذِینَ كَذَّبُواْ بَِایَتِنَا وَ أَنفُسَهُمْ كاَنُواْ یَظْلِمُونَ »18

 «چه بد مَثَلى دارند گروهى كه آیات ما را تكذیب كردند و آنها تنها به خودشان ستم مى‏نمودند.»

«بلعم باعوراها» و «بو راهب‏ها» و «امیة بن ابى الصلت‏ها» و همه دانشمندانى كه علم و دانش خود را در اختیار فراعنه و جباران عصر خود قرار مى‏دهند و در اثر هوا پرستى و تمایل به زرق و برق جهان ماده یا به خاطر انگیزه حسد، همه سرمایه‏هاى فكرى خود را در اختیار طاغوتها مى‏گذارند و آنها نیز براى تحمیق مردم عوام، از وجود اینگونه افراد حداكثر استفاده را مى‏كنند، در حقیقت در حق خویش ظلم می كنند و عاقبت شومی در انتظار آنهاست و رهایی از این لغزش تنها در سایه هدایت الهی امكان پذیر است:19

«مَن یهَْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِى وَ مَن یُضْلِلْ فَأُوْلَئكَ هُمُ الخَْاسِرُونَ »20

«آن كس را كه خدا هدایت كند، هدایت یافته (واقعى) اوست و كسانى را كه (بخاطر اعمالشان) گمراه سازد، زیانكاران (واقعى) آنها هستند!»

... روزى كه فرعون براى دستگیر كردن موسى و یارانش در طلب ایشان مى‏گشت، عبورش به بلعم افتاد، گفت: از خدا بخواه موسى و اصحابش را به دام ما بیندازد، بلعم بر الاغ خود سوار شد تا او نیز به جستجوى موسى برود، الاغش از راه رفتن امتناع كرد، بلعم شروع كرد به زدن آن حیوان، خداوند قفل از زبان الاغ برداشت و به زبان آمد و گفت: واى بر تو براى چه مرا مى‏زنى؟ آیا مى‏خواهى با تو بیایم تا تو بر پیغمبر خدا و مردمى با ایمان، نفرین كنى؟ بلعم این را كه شنید آن قدر آن حیوان را زد تا كشت و همانجا اسم اعظم از زبانش برداشته شد...»

تنظیم برای تبیان: شکوری_گروه دین و اندیشه

[1] - ابن منظور، لسان العرب، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408ق، اول، ج 1، ص 486

[2] - مستر هاكس، قاموس كتاب مقدس، تهران، اساطیر،1377ش،اول ،ص180

[3] - شبستری، عبدالحسین؛ اعلام قرآن، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1379ش، اول، ص 20

[4] - مرکز فرهنگ و معارف، اعلام قرآن از دایرة المعارف قرآن، قم، موسسه بوستان کتاب، 1385ش،ج 2، ص 163

[5]- همان، ص 160

[6] - خرمشاهی، بهاءالدین؛ دانش نام? قرآن و قرآن پژوهی، تهران، دوستان و ناهید، 1377ش، اول، ج 1،ص 388

[7] -  اعراف / 175 (ترجمه آیات ازآیت الله مکارم شیرازی می باشد)

[8] - طباطبایی، محمد حسین؛ تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1374ش‏، پنجم‏، ج8، ص433

[9] - طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر مجمع البیان، ترجمه گروهی از مترجمان، تهران، فراهانى‏، 1360 ش،‏ اول، ج 10، ص115

[10] - مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش،اول، ج 7 ،ص 12-14

[11] - اعلام قرآن، مرکز فرهنگ و معارف، پیشین ص 164

[12] - اعراف /176

[13] - تفسیر مجمع البیان، پیشین، ص116

[14] - تفسیرنمونه، پیشین، ج 7، ص 15

[15] -  اعلام قرآن، مرکز فرهنگ و معارف، پیشین، ص 165

[16] - تفسیر المیزان، پیشین، ص440

[17] - عروسى حویزى، على بن جمعه‏، تفسیر نور الثقلین، تحقیق هاشم رسولى محلاتى‏، قم‏ ،اسماعیلیان،‏1415 ق‏ ، چهارم‏، ج2، ص102

[18] - اعراف/ 177

[19] - تفسیر نمونه، پیشین، ص17

[20] - اعراف/178