تبیان، دستیار زندگی
ان روانشاد ایران آقایی و مؤذن زاده اردبیلی ای خدا کن روزی اهل ولااجر یک تکبیر شاه کربلا موذنان پاسداران هنگام فرا رسیدن نیایش به درگاه ایزد پاک هستند، پروردگاری که بخشنده و بخشاینده است. پس از ورود اسلام به ایران، گفتن اذان د...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به یاد مؤذنان روانشاد ایران آقایی و مؤذن زاده اردبیلی

ای خدا کن روزی اهل ولااجر یک تکبیر شاه کربلا


موذنان پاسداران هنگام فرا رسیدن نیایش به درگاه ایزد پاک هستند، پروردگاری که بخشنده و بخشاینده است. پس از ورود اسلام به ایران، گفتن اذان در هر محله و شهر و روستا و قصبه ای رواج فراوان یافت، تا بدانجا که صنف مؤذنان پدید آمد واینان از خادمان درگاه الهی محسوب می شدند( و اینک نیز چنین محسوب می شوند) چرا که پاسداری وقت نماز را به عهده دارند و به همین سبب ایرانیان عموماً بر این اعتقادند که مؤذن فراری دهنده ابلیس است. در کتاب فتوحات المکیه در جلد اول مؤذن را از جمله دشمنان درجه اول شیطان می نامد، در این باره آمده است که : ان المؤذن یشهد له کل من سمعه و لهذا یدبر الشیطان و له ضراط، حتی لا یسمع صوت المؤذن فلیزمه ان یشهد له فیکون من یسعی فی سعادته و هو عدو محض.

در باورهای ایرانی، دو مرغ از خانواده پرندگان و ماکیان نیز مؤذن اند و پاسدار وقت نماز:

1- چلچله ( پرستو)

2- خروس

ایرانیان به همین سبب در خانه ها بیشتر خروس نگهداری می کردند و هنوز نیز در برخی شهرها و روستاها این کار را انجام می دهند، چون پاسدار وقت نماز است، اما درباره پرستو که اعتقاد به قاری بودن او نیز دارند دیدگاهشان زیباتر است، پرستو پیک خوش خبری، نیکی و خوش یمنی نیز هست و به همین سبب جایگاه چشمگیری در اشعار و ادبیات ایرانی دارد.

ثقة المحدثین حاج ملا اسمعیل سبزواری قدس سره در کتاب ارزشمند خود به نام ملائکه و ابلیس روایت جالبی در این باب آورده اند که:

روزی شخصی خطاف( پرستو) کشته ای در دستش بود، آمد برود حضرت صادق (ع) دید، برخاست، آن پرستوی مرده را گرفت و دور انداخت، قال: فقیهکم امرکم بهذا ام عالمکم، چرا این حیوان را کشته ای این حیوان حافظ قرآن است و سوره حمد را می خواند، نمی بینی که در آخر، صوتش را می کشد و آن مد ولاالضالین است، چون این حیوان قرائت قرآن می کند شیطان از او رم می کند ونفرت دارد. (ص 193،ج2)

روزی شخصی خطاف( پرستو) کشته ای در دستش بود، آمد برود حضرت صادق (ع) دید، برخاست، آن پرستوی مرده را گرفت و دور انداخت، قال: فقیهکم امرکم بهذا ام عالمکم، چرا این حیوان را کشته ای این حیوان حافظ قرآن است و سوره حمد را می خواند، نمی بینی که در آخر، صوتش را می کشد و آن مد ولاالضالین است، چون این حیوان قرائت قرآن می کند شیطان از او رم می کند ونفرت دارد. (ص 193،ج2)

به همین قسم خروس هم از دشمنان شیطان محسوب می گردد چون پاسدار وقت نماز است. چون اذان گفتن اهمیت بسیار در نگهداری وقت نماز و نیایش و اعلام آن به جامعه مسلمین داشته و دارد، بدین لحاظ مؤذن بی هنگام اذان گو را با مرگ رو به رو می ساخت به همان سان خروسی که ناهنگام بانگ کند، به مسلخ برده می شود، چون نظم آیین داری را به هم زده است. در مورد اذان ناهنگام گفتن، داستانهای فراوانی وجود دارد، یکی از بدترین سرانجامهایی که در تاریخ اذان گفتن وجود دارد، مرگ بشار ابن برد است.

ابومعاذ بشار ابن برد طخارستانی که شاعر، مدیحه سرا، آواز خوان و موسیقیدانی ایرانی تبار و متولد بصره و تحصیل کرده همانجاست، ابوالفرج اصفهانی می نویسد: بشار به نژاد ایرانی خود افتخار می کرد، نام بیست و پنج پشت او تا لهراسب کیانی را ذکر کرده و او را شعوبی مسلک می داند و در مذهب او را به اعتزال و شیعه منتسب می داند، مرگ بشار را که نابینا نیز بوده چنین می نویسد: مهدی عباسی از بغداد رهسپار بصره گردید، در نزدیکی آن شهر در بطیحه( منطقه ای نزدیک بصره) پیش از ظهر و پیش از وقت نماز صدای اذان شنید.

گفت: ببینید چه کسی بی هنگام اذان می گوید؟

معلوم شد بشار است که در حال مستی و بی خودی اذان سر داده است، چون او را نزد مهدی آوردند گفت: ای زندیق... تعجب می کردم اگر جز تو کسی چنین کاری کند، آیا اذان را استهزاء می کنی و بی هنگام و در حال مستی اذان می گویی؟

پس ابن نهیک را به حضور خواند و دستور داد بشار را تازیانه بزند.

... هر زمان ضربت تازیانه بر تنش فرود می آمد می گفت: حس ( این کلمه را عربها هنگام وارد آمدن دردی بر تنشان می گفتند) یکی از حاضران گفت: ای امیرالمومنین زندقه او را ببین که می گوید: حس و نمی گوید: بسم ا... ؟ بشار گفت: وای بر تو مگر مرا بر سر سفره غذا نشانده اند که نام خدا را بر زبان آورم.

دیگری گفت: چرا نمی گویی الحمد... ؟ گفت: مگر این نعمت است که بر آن خدا را شکر گویم؟

وقتی هفتادمین ضربه بر بدنش فرود آمد آثار مرگ بر وی آشکار گردید... ( الاغانی، ص 322، ترجمه محمد حسین مشایخ فردنی) این واقعه در سال 168 هجری پیش آمده است.

از مسائل مهم مربوط به اذان شیعه گفتن جمله :" حی علی خیر العمل" است که از بارزترین شعارهای شیعه بوده و پس از آن گفتن جمله" اشهد ان علیاً ولی ا..." است، با این دو جمله زیبا که از بالای مناره ها و با صدای بلند برمی خاست، پیروی مردم آن ناحیت از مذهب تشیع مشخص می گردید. نگارنده کتاب ارزشمند آل بویه در این موارد می نویسد: هر گاه یک حکومت شیعی مذهب، بر محلی غلبه می یافت، یکی از نخستین کارهای آن حکومت، این بود که به مؤذنها دستور می داد در مناره ها، در اذان جمله" حی علی خیر العمل" بگویند، همان طور که پس از غلبه فاطمیها بر مصر این شعار در آنجا برقرار گردید، در زمان آل بویه، گاهی این شعار برقرار بود، گاهی منع می شد، تنوخی از قول ابولافرج اصفهانی صاحب کتاب الاغانی( آوازها) گفته است: مؤذنی در محله قطیعه بغداد ( کاظمین کنونی) در اذان جمله "حی علی خیر العمل "می گفت و در زمان گفتن اذان، جمله ای از ابو منصور خطیب که در مسجد براثا گفته بود: هر کس علی (ع) را مولای خود بداند بیامرز؛ نیز می گفتند.

از زمان روی کار آمدن "طغرل سلجوقی" تا زمان شاه اسماعیل صفوی در قرن دهم، به مدت پانصد و بیست و هشت سال گفتن این اذکار در اذان ایران منع شده بود! (علی اصغر فقیهی، ص 457و 458، 1366)
به قول حسن بیک روملو، از زمان روی کار آمدن "طغرل سلجوقی" تا زمان شاه اسماعیل صفوی در قرن دهم، به مدت پانصد و بیست و هشت سال گفتن این اذکار در اذان ایران منع شده بود! (علی اصغر فقیهی، ص 457و 458، 1366)

بر اساس این کتاب طغرل سلجوقی در ابتدا اهل محله کرخ که مشخص ترین محله شیعه نشین بغداد بوده را مجبور می کند تا به جای جمله" حی علی خیر العمل"، جمله "الصلوة خیر من النوم" را بگویند!

آن گونه که از اسناد تاریخی موجود برمی آید، گفتن تسبیحات در بین جملات اذان را ایرانیان بسیار شایسته می دانسته اند و همواره آن را اجرا می کرده اند، چندان که استادان شادروان آقاتی و مؤذن زاده نیز این کار را انجام می دادند، تا جایی که در خاطر این حقیر درگاه الهی مانده. در سالهای دور، گاه به گاه اذان به همراه تسبیحات استاد مؤذن زاده از رادیو پخش می شد اما از حدود سالهای پنجاه به بعد آن تسبیحات از جملات اذان، ادیت( حذف به زبان فنی رادیویی) شد.

کاربرد اذان در بین ایرانیان تنها به مسئله برپایی نماز خلاصه نمی شد، بلکه در واقعات روزمره طبیعی، واقعات سیاسی جامعه، رحلت روحانیون معظم و متشخص در جامعه، اتفاقات ویژه، همیاری طلبیدنها و تولد نوزادها نیز خوانده می شده است که امروزه فقط نقشی از آن در ذهن جامعه ایرانی باقیمانده است.

جالب است که بدانید در عصر قاجار بسیاری از استادان موسیقی آوازی از مشهورترین مؤذنان زمان خود بوده اند مانند:

سید حسین عندلیب اصفهانی که در مسجد سپهسالار( مطهری کنونی) مؤذن بوده است.

حاج مؤذن تفرشی پدر حسنعلی خان نکیسا که در عهد محمدعلی شاه مؤذن مشهوری بوده است.

جناب دماوندی که مؤذن صدراعظم مظفرالدین شاه بوده و صفحه ای هم از او باقی است.

سید عبدالرحیم اصفهانی که استاد جناب دماوندی بوده و در اصفهان می زیسته است.

قربان خان قزوینی معروف به شاهی که مؤذن مشهوری نیز به شمار می آمده.

استاد شادروان تاج اصفهانی نیز اذان بسیار زیبایی را اجرا کرده که گویا به دلیل اشتباه در یک اعراب غیر قابل پخش است.

مسئله اذان و مؤذنی به حدی در میان ایرانیان و شیعیان دارای اهمیت است که برای آن قوانین و مقررات ویژه ای نیز درطول تاریخ وضع شده، که با ارائه نمونه ای از این دستورات این مقاله را به پایان می برم و امیدوارم که بتوانم کتاب اذان در ایران را به زودی به پایان برسانم و در اختیار جامعه قرار دهم، به یاری حق تعالی .

حضرات آیات عظام گلپایگانی، مرعشی نجفی و به ویژه اعلم فقها و مجتهدین عصر، حضرت امام خمینی قدس سره الشریف در رساله های عملیه خودشان در مسئله شماره 930 در رساله امام مسئله شماره (92) متفق القول و به طور اجماع فرموده اند:

اگر در اذان و اقامه صدا را در گلو بیندازند، چنانچه غنا شود یعنی به طور آوازه خوانی که در مجالس لهو و بازیگری معمول است، اذان و اقامه را بگوید حرام است و اگر غنا نشود مکروه می باشد.

( موسیقی در تاریخ و قرآن، علی اسماعیل پور، ص 182، 1368 )

هوشنگ جاوید