تبیان، دستیار زندگی
فیلم "عزیزم ! من کوک نیستم" ساخته محمد رضا هنرمند کوک بودن یا نبودن سالها پیش اصغر هاشمی یک فیلم تلخ و سیاه به نام "همسفر" ساخت. تلخی فیلم به حدی بود که سرانجام با تهیه پوستر و پلاکاردهای طنز آمیز به سبک...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وقتی واقعیت لو برود؛ مروری بر فیلم "عزیزم ! من کوک نیستم" ساخته محمد رضا هنرمند

کوک بودن یا نبودن

سالها پیش اصغر هاشمی یک فیلم تلخ و سیاه به نام "همسفر" ساخت. تلخی فیلم به حدی بود که سرانجام با تهیه پوستر و پلاکاردهای طنز آمیز به سبک و سیاق فیلمهای "نور من ویزدوم" بر روی پرده رفت. هر چند این تمهید ناخواسته انجام شده بود و برای رفع بلا تکلیفی فیلم ، تهیه کننده های فیلم مجبور شدند از این شیوه استفاده کنند ؛ اما محمد رضا هنرمند در فیلم "عزیزم من کوک نیستم" عامدانه چنین می کند تا تلخی و سیاهی فیلم را بپوشاند.

از آنجا که چند سالی است فیلمسازان تلاش می کنند فیلم خود را در قرنطینه بسازند بطوری که هیچ کس از مضمون فیلم سردر نمی آورد ؛ ما با توجه به عکسهایی که از فیلم "عزیزم من کوک نیستم" در مطبوعات چاپ شده بود ، به این نتیجه رسیدیم که بار دیگر هنرمند پس از "مرد عوضی" و "مومیایی3" به سراغ مضمون کمیک آمده است. شکل پردازش کمیک این فیلم نیز در یک سوم ابتدایی آن چنین است ، اما هر چه فیلم به جلو می رود ، شاهد تلخی و سیاهی بیشتری هستیم. اکنون دیگر باید کمی جرات به خرج داد و گفت که هنرمند تلخ ترین فیلم سینمایی خود در سینمای ایران ساخته است.

چاپلین کبیر در بسیاری از آثار خود به کمدی سیاه روی آورده است. یک نمونه برجسته از آثار او با مضمون کمدی سیاه "موسیو وردو" است. داستان مردی که با زنی ازدواج می کند تا او را بکشد و پولهایش را تصاحب کند. درست است که اینجا مجال پرداختن به مولفه های کمدی سیاه نیست و نمی توان به این نوع کمدی پرداخت ؛ همین قدر باید گفته شود که کمدی سیاه تنیده در بستری تلخ ، شاهد فضایی کمیک بوده و مشخص است که فیلم به چه مسیری خواهد افتاد ، اما از آنجا که سینمای ایران قواعد و تعریف خاص خود را از سینما دارد ، در فیلم هنرمند نیز ، چنین شده است. افشاری ، قهرمان اصلی فیلم با پسر زندگی می کند ، او وضع مالی مناسبی ندارد و نمی تواند برای پسرش کامپیوتر بخرد ، اهل زد و بند نیست و حتی مواقعی که مجبور می شود ، حسابی خرابکاری می کند. اما در لحظه ای که ما نمی دانیم چرا او (وقتی که از فروشگاه کامپیوتر بیرونش می اندازند) تصمیم می گیرد کاری کند که یک شبه ره صد ساله برود! برای همین تصمیم می گیرد پسر مرد متمولی را بدزدد ، غافل از این که او از ابتدا در تار عنکبوت واقعیت اسیر شده است و همه چیز نقشه است و او از همان ابتدا لو رفته است.

این چنین به نظرم می رسد که فیلمنامه نویس و البته کارگردان این فیلم، تمامی این صغری کبری چیدن ها را برای این انجام می داده تا سرانجام، ماجرای فیلم به داستان رابطه افشاری و رویا برسد.

افشاری دلبسته رویا می شود ، غافل از این که این همه نقشه است نقشه ای برای گیر انداختن افشاری. تمامی آمال و آرزوهای افشاری از میان می رود و او تنها تراز همیشه برجای می ماند. در اینجا نقطه عطف بسیار مهم فیلمنامه رخ داده است: افشاری پی می برد که فریب خورده است و این نقطه که مهمترین بخش فیلمنامه است فدای یک ضعف اساسی شده. افشاری رویا را برای شام دعوت می کند ، اما همکارانش او را با اتومبیل جلوی خانه افشاری می آورند. رویا در کیفش نوار ویدئویی دارد که نشان می دهد همه چیز نقشه است، افشاری نوار را پیدا می کند و می گریزد. سعی می کند که این بار به خواسته اش برسد ، اما همه چیز تمام شده است. افشاری مغبون واقع شده است. او با رویا روبه رو می شود و ویران شدن کاخ آمال و آروزهایش را به چشم می بیند.

"عزیزم ! من کوک نیستم" فیلمی نیست که تماشاگر آن را تا انتها همراهی کند. فیلم، به راه خود می رود و تماشاگر به راه خود. در واقع می توان گفت که این فیلم یک لنگرگاه عاطفی ندارد که بتواند تماشاگر را در میان امواج بی پایان رویدادهای فیلم نگه دارد. تنها لنگر عاطفی فیلم می توانست عشق میان افشاری و رویا باشد که آن هم در میانه از هم می پاشد.

در واقع این فیلم نمی تواند مخاطب خود را راضی کند. نگاه کنید به پایان پا در هوا و مبهم فیلم که افشاری در نمایی اسلومیشن (حرکت آهسته) به ناکجا آباد می گریزد. او کجا می رود؟ سرانجامش چه می شود ؟ تکلیف پسرش چیست ؟ فیلم نمی خواهد  و نمی تواند به این پرسش ها پاسخ دهد. بنابراین تماشاگر به تماشای فیلمی نشسته است که در او هیچ توازن عاطفی ایجاد نمی شود. ساختن شخصیت های داستان و تلاش برای ایجاد ارتباط میان آنها و تماشاگر، برای این است که در انتها تماشاگر بتواند بفهمد که داستان از چه قرار است. اما این فیلم چنین مجالی به تماشاگرش نمی دهد افشاری به ناکجا آباد می گریزد و چراغهای سالن روشن می شود و هیچ چیز بر جای نمی ماند. حتی تلخی فیلم نیز دیگر در ذهن تماشاگر نمی ماند. باید پذیرفت مشکل سینمای ایران چیست ؟ و بهترین پاسخ برای عمیق تر نشدن در موضوع این است: فیلمنامه.

به نقل از روزنامه جام جم 28 آذر 81