بعد عرفانى و فلسفى و عقیدتى قرآن، یكى از ابعاد جاودان آن است كه پیوسته مورد توجه اندیشمندان بزرگ بوده و هم اكنون به عنوان عالى‏ترین محك براى شناخت عقیده صحیح از نا صحیح به شمار مى آید، قرآن درباره معارف، مطالبى را مطرح كرده است كه مرغ اندیشه هیچ فیلسوفى ب
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بعد معنوى قرآن در بینش امام

قرآن کریم

بعد عرفانى و فلسفى و عقیدتى قرآن، یكى از ابعاد جاودان آن است كه پیوسته مورد توجه اندیشمندان بزرگ بوده و هم اكنون به عنوان عالى‏ترین محك براى شناخت عقیده صحیح از نا صحیح به شمار مى آید، قرآن درباره معارف، مطالبى را مطرح كرده است كه مرغ اندیشه هیچ فیلسوفى به بلنداى آن نرسیده و گاهى در كوتاه‏ترین عبارت، نكته‏اى را یادآور شده است كه متفكران، بعد از قرنها به آن رسیده‏اند.

امام، در تفسیر كه بر سوره (حمد) دارد، به این بعد از ابعاد قرآن كاملاً توجه كرده و در حقیقت، این بعد فراموش شده را به صحنه باز گردانیده است. تفاسیرى كه در این چند قرن نوشته شده، غالباً به بعد ادبى یا تاریخى یا فقهى قرآن، توجه بیشترى كرده‏اند، اما بعد روح افزاى عرفانى آن، كه مى تواند عالى‏ترین و كامل‏ترین انسان ها را بسازد، تنها مورد توجه عده كمى قرار گرفته است.

حضرت امام، در سال 1369 هجرى قمرى در درس خود، چنین فرمود:

قرآن پاسخگوى كلیه نیازها، بالاخص خواست‏هاى عقل و خرد مى باشد. ما در حالى كه از یكسونگرى پرهیز داریم ولى باید به این بخش از قرآن، عنایت بیشترى نشان دهیم و اصولاً اختلاف الهیون درباره ذات خدا نیست؛ همگان وجود خدا را پذیرفته‏اند و اختلاف تنها درباره اسما و صفات و دیگر معارف عقلى است، و اگر محققان اسلامى، بدون پیشداورى و بدون تأثر از مكاتب دیگر به قرآن باز گردند، گمشده خود را در باب معارف و بالاخص صفات خدا، باز مى یابند.

این بخش از معارف در قرون نخستین، جنجال عظیمى میان اهل حدیث و معتزله، و اشاعره بر انگیخته است.

آن گاه حضرت امام، حدیث را از امام على بن الحسین علیه‏السلام یادآور شدند كه آن حضرت طبق نقل شیخ كلینى(م 329 ه.ق) چنین فرمود:

ان الله عزوجل علم انه یكون فى آخر الزمان اقوام متعمقون فانزل الله سوره التوحید و الایات الست من سورْ الحدید الى قوله علیم بذات الصدور.

سبح الله ما فى السموات و الارض و هو العزیز الحكیم، له ملك السموات و الارض یحیى و یمیت و هو على كل شئ قدیر، هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو بكل شئ علیم، هو الذى خلق السموات و الارض فى ستْ ایام ثم استوى و ما یعرج فیها و هو معكم اینما كنتم و الله بما تعملون بصیر، له ملك السموات و الارض و الى الله ترجع الامور، یولج اللیل فى النهار و یولج النهار فى اللیل و هو علیم بذات الصدور.»

ثم قال الامام السجاد علیه‏السلام: فمن رام ورأ ذلك فقد هلك».1

آن گاه حضرت امام (ره) از میان معارف وارد شده در سوره حدید روى دو بخش تكیه كردند:

1. هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن.

2. و هو معكم اینما كنتم.

آن گاه فرمود: اندیشه فلاسفه پس از بحث‏هاى گسترده به اینجا رسیده است كه وجود حق تعالى، وجود نامتناهى است و لازمه نا متناهى بودن حضور او در همه جا است و هرگز نمى‏توان ممكنى را از واجب تهى دید.

قرآن پاسخگوى كلیه نیازها ، بالاخص خواست‏هاى عقل و خرد مى باشد. ما در حالى كه از یكسونگرى پرهیز داریم ولى باید به این بخش از قرآن، عنایت بیشترى نشان دهیم و اصولاً اختلاف الهیون درباره ذات خدا نیست؛ همگان وجود خدا را پذیرفته‏اند و اختلاف تنها درباره اسما و صفات و دیگر معارف عقلى است.

افراد دور از معارف عقلى و قرآنى مى اندیشند كه این آیات ناظر به حلول واجب در ممكنات است، گروهى دیگر براى گریز از حلول، احاطه گسترده او را بر ممكنات به صورت «احاطه علمى» تفسیر مى كنند، یعنى وجود او محیط بر ممكنات نیست، بلكه احاطه علمى دارد و از همه چیز آگاه است، ولى باید گفت هر دو گروه(چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند/)

حلول از صفات امكانى و از ویژگى‏هاى جسمانى است و خداى واجب، خالق اجسام است، نه جسم است و نه در جسمى حلول مى كند.

امام خمینی

تفسیر این آیات، از طریق احاطه علمى، یك نوع تفسیر به رأى است، زیرا او به صورت روشن مى فرماید:<هو معكم اینما كنتم» او با شما است هر كجا باشید.(این مطلب غیر از آن است كه بگوید:« او از همه چیز آگاه است»)

نه تنها این آیه، از چنین احاطه وجودى و تسلط بر ممكنات حكایت مى كند، بلكه آیات دیگر نیز گواه بر این اندیشه است مانند:

«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مَا یَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»(مجادله، 58 / 7)

اكنون چه باید كرد؟ باید به یك دید عمیق به قرآن نگریست، موجود نا متناهى را در همه جا حاضر دید و حضور او را نه به صورت حضور جسمى، در كنار جسمى دیگر بلكه به سان حضور علت الهى در كنه معلول امكانى دانست و این حضور، جز احاطه قیومى خدا بر اشیا و قیام ممكنات به واجب چیز دیگرى نیست و این قیام، آن چنان ظریف و دقیق است كه بالاتر از قیام صور علمیه به نفس است و حضور خدا در جهان ممكنات، بالاتر از حضور او در كنار قواى قایم به نفس است.

دوست است كه نفس مجرد، یك نوع حضور در كنار صور علمى دارد. بالاتر از آن، حضور نفس در كنار قواى فعاله او است كه اگر ارتباط این صور و یا قواى فعاله با نفس قطع شود، نابودى براى آنها قطعى است، ولى حضور نزد ممكنات و قیام ممكنات به واجب، دقیق‏تر و ظریف‏تر است، زیرا مسأله، در این مورد، قیام ممكن به واجب است، نه قیام ممكن به ممكن. اینجا است كه بشر باید در برابر توحید قرآن و عرفان ظریف آن، سر تعظیم فرود آورد و خود را عاجز و ناتوان از درك كنه آن بداند.2

 

نویسنده: آیت الله جعفر سبحانى

گروه دین و اندیشه – مهدی سیف جمالی


1- حویزى، نور الثقلین، 5 / 231، ح 5/

2- در تفسیر سوره حمد به طور كم رنگ به این حقیقت علمى اشاره شده است