تبیان، دستیار زندگی
برای احضار ارواح نام برده اوراد و ادعیة خاصی وجود دارد كه با خواندن آنها این ارواح ظاهر می شوند . ارواح دیگری نیز وجود دارند كه بسیار كمیاب و نادر هستند و یا اینكه احضار آنها بسیار مشكل است و این خود تشریفات خاصی دارد ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امضا با خون انسان!

فاوست کیست؟

بخش اول ( جادوی سفید و جادوی سیاه ) ؛ بخش دوم :

امضا با خون انسان!

برای احضار ارواح نام برده اوراد و ادعیة خاصی وجود دارد كه با خواندن آنها این ارواح ظاهر می شوند . ارواح دیگری نیز وجود دارند كه بسیار كمیاب و نادر هستند و یا اینكه احضار آنها بسیار مشكل است و این خود تشریفات خاصی دارد . یا اینكه احضار شیطان یا ارواح جهنمی دیگر كه بسیار سخت و مشكل هستند و نیروی خاصی را طلب می كنند . استفادة دائمی از خدمات شیطانی به وحدت جسم و جان نیاز دارد و جسم و جان باید به عنوان مزد به شیطان سپرده شوند . این داد و ستد به وسیلة قراردادی نوشته و امضاء می شود كه در نوشتن آن باید از خون انسان به جای جوهر استفاده شود . محلی كه شیطان ظاهر می شود معمولاً یك چهار راه است كه انتخاب این محل با صلیب در رابطه است ، كه صلیب در حقیقت یك چهار راه را نمودار می كند . جادوگر یا احضار كنندة روح در محل چهارراه قرار می گیرد و دایره ای به دور خود می كشد كه ارواح از ورود به این دایره منع شده اند و اجازة ورود به این دایره را ندارند . شیطان در یك هیبت وحشتناك ظاهر می شود . ظاهری سیاه و هیكلی بزرگ و هراسناك دارد، بیشتر به یك سایه شبیه است . هیبت و ظاهر او چنان خوفناك و وحشت انگیز است كه حتی جنگجویان نیز طاقت نگریستن به چهرة او را ندارند . بعد از عقد و امضای قرارداد ، شیطان تغییر هیبت داده و غالباً به هیبت سگی در می آید كه جادوگر یا احضاركنندة روح را مشایعت و همراهی می كند و خدمات خود را یا برای مدتی معین و محدود ویا دائمی به جادوگر اهدا می كند . در جامعه قدیمی مسیحی شخصی بوده به نام "سیمون ماگوس ". در كتب مسیحی و خاصه در تاریخ حواریون فصل هشتم و نهم حكایت وی و چگونگی گرویدن وی به دین مسیحیت به وسیلة یكی از حواریون به نام فیلیپ تعریف شده است . در قرن دوم میلا دی به حكایت "سیمون ماگوس" مواردی افزوده شد، از جمله "مسیحیان یهودی " كه به آنها "پترینر " می گفتند و در دوران اولیة مسیحیت ، این لقب به مسیحیانی اطلا ق می شد كه از جوامع یهودی آمده بودند و در حقیقت مسیحی شده بودند ولی هنوزبه قوانین و قواعد و دستورات دین قدیمی خود یعنی یهودیت معتقد و پایبند بودند.

این داد و ستد به وسیلة قراردادی نوشته و امضاء می شود كه در نوشتن آن باید از خون انسان به جای جوهر استفاده شود .

نقطة مقابل "مسیحیان یهودی" را "مسیحیان كافر" می نامیدند. مسیحیان كافر كه به آنها "پاولینر " می گفتند ، این لقب به مسیحیانی اطلا ق می شد كه از جوامع یهودی نیامده بودند ، غیره ، هر كس دیگری كه مسیحی می شد ولی یهودی نبود به این لقب خوانده می شد. گروهی نیز بوده اند كه به آنها "كلمنتینن " می گفتند ، و" پتروس " رهبر و مغز متفكر آنها بوده است . این گروه از عارفان بوده اند . بسیاری از متفكرین معتقدند كه منظور از "سیمون ماگوس"، همانا "پاولوس " یكی از حواریون و مدافعین سرسخت مسیحیت كه خود از جوامع یهودی می آمد و یهودی بود ، كه می خواستند آن را در مقابل "سیمون پتروس " علم كنند . "سیمون" خواستار آن است كه تفكر كفر آمیز و فلسفة كفار را در مسیحیت وارد كند ، او سعی می كند از جادو و جادوگری و معجزه كمك بگیرد و ضمناً نیروهای "نرون" نیز وی را تعقیب می كنند و خواستار دستگیری وی هستند . ولی "پتروس" وی را رسوا می كند و دستش رو می شود .

امضا با خون انسان!

حكایت "سیمون ماگوس" بدین ترتیب تا قرون وسطی و حتی بعد از آن نیز تا عهد جدید سینه به سینه نقل شده است . "سیمون ماگوس" با "هلنا"  ازدواج می كند . "هلنا"  را در زبان یونانی "سلن  " می نامیده اند. "سیمون ماگوس" و "هلنا" به وسیلة دگردیسی عناصر صاحب پسری می شوند. این دگردیسی نیز بدین ترتیب بوده كه عنصر آتش به عنصر هوا تبدیل شده، عنصر هوا به عنصر آب تبدیل شده ، عنصر آب به خون تبدیل شده و خون نهایتاً به گوشت تبدیل شده و پسر آنها بدین ترتیب بوجود آمده است . یعنی "هومون كولوس ."  فاوست نیز كه از نیروهای معجزه آمیز استفاده می كند ، با "هلنا " زندگی می كند، و پسری از وی دارد ، بنابراین طبیعی است اگر حكایت "سیمون ماگوس" و "حكایت فاوست"  در هم آمیخته شوند ، یا با هم در رابطه باشند .

در گروه معروف به "كلمنتینن"  نیز اسامی "فاوستوس" ، "فاوستینوس" و نیز "فاوستینیانوس " وجود داشته اند .

دانشمندان زیادی موافق یا مخالف این تئوری ها ، كتب زیادی نوشته اند. معروفترین آنها "تسان "  نام دارد . وی نمایندة گروهی است كه مایلند این حكایت را به عرفان و معرفت پیوند بزنند . "كونو فیشر  " نیز دلا یل و برهان وی را با دلیل و مدرك رد كرده است . گروه دیگری سعی دارند كه حكایت "فاوست" را به "سوپریان  " ربط دهند . "سوپریان"  جادوگری بوده است كه مرد جوانی به نام"آگلا یداس "  از وی خواهش می كند كه جادوی مهر و محبت برای یك زن مسیحی به نام "یوستینا "  بخواند. زیرا كه "آگلا یداس"  عاشق "یوستینا"  بوده و وی نیز به مرد جوان روی خوش نشان نمی داده است . "یوستینا"  كه مسیحی بوده ، یك گردنبند به شكل صلیب به گردنش آویزان كرده بود، که تمامی سحر و جادوی  "سوپریان"  در برابر این صلیب را بی ثمر می کرده است. "سوپریان" می بیند كه تمام سحر و جادوی وی در برابر صلیب بی اثر مانده، فرار می كند و خود بعد ها به مسیحیت روی می آورد . در مقابل این عدة قلیل كه از اوائل مسیحیت خبر می دهند ، عدة بسیار بیشتری وجود دارند كه از قرون وسطی گزارش می دهند . این گزارش ها در رابطه با سحر و جادو و شیطان و ارواح می باشند . از عده ای از روحانیون قرون وسطی ، منجمله از چند تن از پاپ های كاتولیك نیز در این رابطه نام برده می شود. قبل از همه "پاپ سیلوستر دوم "، "پاپ گرگور هفتم" ، "پاپ پل دوم" ، و "پاپ الكساندر ششم" . در جوار این روحانیون نیز تنی چند از مردم معمولی كه با سحر و جادو در رابطه بوده اند ، نام برده شده است كه معروفترین آنها "مرلین " جادوگر معروف بوده و همچنین "روبرت " معروف به  "روبرت شیطان" . و نیز "تانهویزر " و "راجر بیكو " .  از كسانی كه معروف خاص و عام شدند و از سحر و جادو در راه درست!  استفاده می كردند (جادوی سفید) ، "آلبرتوس ماگنوس" را باید نام برد . وی كه یك روحانی بلند پایه در شهر "رگنسبورگ"  در آلمان بوده، و گویا در سال 1248 در مقابل چشمان "ویلهلم فون هلند"   یك باغ سرسبز و خرم را ظاهر می كند . دیگری نیز "یوحان تویتونیكوس  " نام داشته است . از دیگر مردانی كه باید در این رابطه از آنها نام برد ، یكی "یوحانس تریتمیوس  " (1541 - 1493) می باشد ، كه آنطور كه مخبرین قرون وسطی گزارش داده اند ، وی شخصیت عجیب و غریبی بوده و در برابر "قیصر ماكسیمیلیان"  پیكر همسرش را ظاهر می نماید . دیگری "پاراسلزوس  " است. شیطان را دوست خود می نامیده و هر نیمه شب ارواح زیادی را ظاهر می نموده است . وی فیلسوف و پزشك حاذقی بوده و استفاده از شیمی در داروسازی نیز از ابداعات وی می باشد . ما طب مدرن را مدیون زحمات وی هستیم . این مردان همه در قرون وسطی زندگی می كرده اند . در این دوره یعنی از 1483 تا  1546  جهان  به شیطان اهمیت بیشتری می داده اند و شیطان نیز در این دوره از قدرت بیشتری برخوردار بوده است . این جهان برای "مارتین لوتر" مالا مال از شیطان بوده است. هر چیز زیان آوری به یك نوع شیطان خاصی ارتباط داده می شده است . پاره ای از این شیاطین عبارت بودند از : "شیطان لعن  و نفرین" ، "شیطان ازدواج" ، "شیطان شكار" ، "شیطان مشروب خوری" ، "شیطان جادوگری" ، "شیطان خانه" ، "شیطان لباس" ، "شیطان شلوار" و غیره .

امضا با خون انسان!

در سال 1569 تمامی كتب و رسالا ت مربوط به شیاطین در یك جلد جمع آوری شدند ، و اسم این كتاب را گذاشتند "تئاتروم دیابولوروم " . علت جمع آوری این رسالا ت و مقالا ت نیز آن بوده است كه مردم (یعنی مسیحیان) بدانند و بخوانند كه آنها نه با پادشاه و ملكه و خان و رئیس بلكه با قوی ترین پادشاه و ملكة آنها یعنی شیطان باید نبرد كنند . "مارتین لوتر" معتقد بود كه هر چیز بد و پلید و پلشت از شیطان مأخوذ می شود و سرچشمه می گیرد . بدین ترتیب اعتقاد قدیمی به شیطان در قرون وسطی و دورة رفورماسیون تقویت می شود . استفاده یا بهتر است گفته شود كه سوء استفاده از این اعتقاد در جهت منافع شخصی و پست را گروهی ترویج كردند كه به آنها "شاگردان سیار " می گفتند . این گروه كه غالباً دانشجویان دانشگاه های مختلف بودند ، هنوز از تحصیل فارغ نشده ، یا اینكه ترك تحصیل كرده ، وارد بازار می شدند و با نیمچه اطلا عی كه از خواندن و نوشتن و انجیل داشتند، شروع به ترویج شیطان پرستی و استفاده از روش های گوناگون در سحر و جادومی‌كردند . اكثراً نیز از كتب قدیمی استفاده می كردند و یا اینكه خود اوراد و ادعیه و فرمولهای گوناگونی را اختراع می كردند ، تا به كمك آنها بتوانند به احضار روح و احضار شیطان و ارواح خبیث دیگر بپردازند . تا شاید از این طریق بتوانند امرار معاش كنند یا به شهرت كاذب برسند . "هانس  زاکس"  از نویسندگان و شاعران دورة رفورماسیون ، كتابی  دارد با عنوان "شاگردان متحرك شیطان  " كه در آن به تصویر و  توصیف و تفسیر حیله و مكری كه "شاگردان سیار" در حرفة خود استفاده می كردند و همچنین عزت و احترام و ترسی كه مردم از آنها داشتند پرداخته است . گذشته از این دلا یل و مدارك زیادی در دست است كه نشان می دهند كه مردم از همة طبقات و اقشار اجتماعی دارای این افكار و نظرات بوده اند . "حكایت فاوست" دارای چنین زمینه ای است . شاگردان "پاراسلزوس" نیز یادگاری در این زمینه از خود باقی گذاشتند .

بدین ترتیب اعتقاد قدیمی به شیطان در قرون وسطی و دورة رفورماسیون تقویت می شود . استفاده یا بهتر است گفته شود كه سوء استفاده از این اعتقاد در جهت منافع شخصی و پست را گروهی ترویج كردند كه به آنها "شاگردان سیار " می گفتند .

در تاریخ 16 آگوست 1561 "گسنر  " طبیعی دان معروف ، به پزشك مخصوص "فردیناند اول"  چنین نوشت :« شما به نجوم و فال گیری در انواع و اقسام آن از قبیل گئومانتی  ، نكرومانتی  و غیره می پردازید ، كه عملی است عبث و بیهوده و بی فایده . به عقیدة من دانش و اطلا عات شما از "درواید ها"   سرچشمه می گیرد . درواید ها روحانیون سلتی بودند كه سالیان سال در مكانهای زیرزمینی از طرف شیاطین و ارواح خبیث تدریس می شدند . همانطور كه در دورة ما نیز در محلی به نام "سالا مانكا"  هنوز اتفاق می افتد . در این مكتب نیز گروهی كه به نام "شاگردان سیار"  معروف شدند ، پرورش یافتند . در میان این "شاگردان سیار" شخصی بود به نام "فاوست"  كه از مرگ وی هنوز مدت زیادی نمی گذرد . شهرت وی حتی بعد از مرگش نیز از میان نرفته است . این شهرت و معروفیت خاص "فاوست"  است ، كه نام و شهرت وی را به گونه‌ای ابدی كرده است و نامیرا . در جوار شهرت وی باید به عمل شجاعانة وی نیز اشاره كرد . شاید هم به فاكتوری به نام اتفاق بتوان اشاره كرد ، كه چگونگی  مرگ وی نیز در رابطة وی با شیطان دخیل و سهیم بوده است.

ادامه دارد ...

نویسنده: گرد اِِِِِِِورِسبِرگ/مترجم: شاپور چهارده‌چریک

تهیه و تنظیم برای تبیان:زهره سمیعی/بخش ادبیات تبیان