تبیان، دستیار زندگی
در سبک عراقی: از نیمه دوم سده 5ق، هم‌زمان با رواج عرفان در شعر و گسترش غزل ـ که غالباً شکل تحول‌یافته همان تغزل قصاید پیشینیان است بهار با رنگ و بو حال و هوای روحانی، شبیه بهار روحانی ناصرخسرو جلوه‌‌گر می شود...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ب ه ا ر یه (2)

بخش اول ، بخش دوم :

بهاریه

2. در سبک عراقی: از نیمه دوم سده 5ق، هم‌زمان با رواج عرفان در شعر و گسترش غزل ـ که غالباً شکل تحول‌یافته همان تغزل قصاید پیشینیان است(شمیسا، انواع...، 275، نیز نک‍: سبک‌شناسی، 194-207) ـ بهار با رنگ و بو حال و هوای روحانی، شبیه بهار روحانی ناصرخسرو جلوه‌‌گر می‌شود. این بهار نه فقط با بهار آفاقی در سبک خراسانی نسبتی ندارد، بلکه با بهار در شعر انوری(د 583یا585ق/1187یا1189م) ـ که سبکش واسطه سبک خراسانی و عراقی است و بهارش نگارنده ی چهره ی باغ به زیبایی و نیکویی است(نک‍: 1/9، 79، 106-109) ـ نیز فرقها دارد، به سبب آنکه در این دوران، دید انفسی بر آفاقی چیره گشته است و شاعران تحت تأثیر اندیشه‌های عرفانی، به تعبیر حافظ نه با «چشم جهان‌بین» ، که با «دیده جان‌بین» (غزل 53، بیت 2) به پدیده‌ها ـ و از جمله به بهار ـ می‌نگرند و لاجرم بر جنبه انفسی تأکید می‌ورزند. حتى در منظومه‌های عاشقانه نظامی(د614ق/1217م)که آغاز رواج سبک عراقی است، جنبه انفسی و حال وهوای روحانی که به مدد استعاره‌ و نماد بیان می‌شود، آشکار است؛ چنان‌که فی‌المثل در منظومه خسرو و شیرین ، بهار غالباً استعاره یا نماد از شیرین همراه با بیان تأسف و تحسر از محرومیت و بی‌بهرگی و از دست‌دادگی(ص86، 172)، یا همراه با وصف زیبایی و شایستگی وی است(ص390). این جنبه انفسی و این حال و هوای روحانی را در شعر شاعران سبک عراقی، به ویژه در غزل آنان با شدت و ضعف و به گونه‌ای مستقیم و غیرمستقیم و با اتخاذ شیوه‌ای درونی(انفسی)یا بیرونی(آفاقی)می‌توان دید:

الف- شیوه آفاقی، شیوه‌ای است برون‌گرایانه که برطبق آن، شاعر به وصف جهان بیرونی یا آفاقی توجه دارد، اما هدف او به ظاهرمحدود نمی‌شود و در ورای ظاهر الفاظ، معانی باطنی، و در ورای توصیف آفاق، توجه به انفس نهفته‌است. سعدی(د 692ق/1293م)و حافظ(د 792ق/1390م)پیروان این شیوه‌اند و آن را نه تنها در غزلهای صرفاً عاشقانه یا صرفاً عارفانه، بلکه در غزلهایی به کار می‌گیرند که باید از آنها به عاشقانه ـ عارفانه و در عرف حافظ‌شناسی به غزلهای رندانه تعبیر کرد(نک‍: حمیدیان، 28-40؛ دادبه «مکتب...»، 128-134). به عنوان نمونه می‌توان از غزلهایی مثل «وقتی دل سودایی می‌رفت به بستانها...» و «شب فراق که داند که تا سحر چند است...» در غزلهای سعدی(حمیدیان، 38-40)یاد کرد؛ همچنین تأمل در «بهار»، «گل» و «نوروز» در غزلهای رندانه حافظ مانند «عید است وآخر گل و یاران در انتظار...»(غزل 241)، یا «حاشا که من به موسم گل ترک می‌کنم...»، تا «این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست...»(غزل343)و مثلِ «زکوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی...»(غزل445)و دهها بیت دیگر این حقیقت را آشکار می‌سازد که درورای توصیفهای آفاقی و ظاهری حافظ ، حکایتهای انفسی و معانی باطنی نهفته است و ماجرای بهاریه‌ها و بهارهای توبه‌شکن حافظ(نک‍: خرمشاهی ، 2/986-987)نیز ماجرایی است پایان‌ناپذیر چونان ماجرای پایان‌ناپذیر مِی در شعر وی(نک‍: دادبه، «ماجرای...»، 309-330).

در شیوه آفاقی، اصطلاحات عرفانی یا به کار نمی‌رود، یا کاربرد آن بسیار اندک است و شاعر در بیان اندیشه‌های خود زبانی شاعرانه برمی‌گزیند و تعبیرات دلپذیر شاعرانه ـ عارفانه به کار می‌برد(حمیدیان، 37).

شیوه آفاقی، شیوه‌ای است برون‌گرایانه که برطبق آن، شاعر به وصف جهان بیرونی یا آفاقی توجه دارد، اما هدف او به ظاهرمحدود نمی‌شود و در ورای ظاهر الفاظ، معانی باطنی، و در ورای توصیف آفاق، توجه به انفس نهفته‌است.
بهاریه

ب- شیوه انفسی، شیوه‌ای است درون‌گرایانه که بر طبق آن شاعر چشم از آفاق فرو می‌بندد و برعالم روح و جهان نفس(درون)تأکید می‌کند و در سخن خود از مصطلحات و مفاهیم سنتی و نمادهای رایج در عرفان بهره می‌گیرد(همو، 27، 29)و در وصف بهار و طبیعت نیز همین روش را دنبال می‌کند و آفاق را مقدمه انتقال به انفس قرار نمی‌دهد، چنان‌که خزان و بهار در بیتِ «ای برادر عقل یک دم با خودآر/ دم به دم در تو خزان است و بهار»(مولوی ، مثنوی...، دفتراول، بیت 1896)نماد قبض و بسط عارفانه است(گوهرین، 2/179)و بهاریات و آنچه لازم بهار و مربوط بدان است، یعنی حالات برآمده از بسط عارفانه و رحمت الاهی(همانجا؛ نک‍: مولوی ، همان، دفتر اول، بیتهای 2062-2063، نیز فیه مافیه، 167؛ فروزانفر ، شرح...، 1(2)/747-748). مولوی همچنین در تفسیر حدیث «اِغْتَنِموا بَرْدَالرّبیع...» و تأکید پیامبر اکرم(ص) بر اینکه نباید از سرمای بهار تن پوشید، اما باید از «سردخزان» گریخت، می‌گوید: راویان از ظاهر به باطن ره نبرده‌اند و ندانسته‌اند که «خزان» به نظر آن حضرت نماد «نفس و هوى» است که باید از آن گریخت و «بهار»، نمادِ «عقل و جان» است که باید بدان روی آورد(مثنوی، دفتر اول، بیتهای 2046-2059).

در شیوه انفسی، مولوی در اوج است، عطار و عراقی در شمار پیشروان و کمال آفرینان‌اند و سنایی بنیان‌گذار محسوب می‌شود. با آنکه پیش از سنایی ، ناصرخسرو «بارها در شاهکارهای کم‌نظیر خود، میان طبیعت و الاهیات، یا جهان محسوس و معقول ارتباط هنری برقرار کرده است و از این دیدگاه پیش‌کسوت حکیم سنایی است»(شفیعی، تازیانه‌ها...، 107)، اما پیش از سنایی ، بی‌گمان، هیچ شاعری بهار را مانند او فی‌المثل در قصیده «باز متواری رُوان عشق، صحرایی شدند...»، با چشم‌اندازی عرفانی همراه با عناصری از زندگی و دیدِ اهل عرفان توصیف نکرده است(همان، 107-109)، یا آن‌سان که وی در قصیده «آراست دگر باره جهاندار جهان را» - که باید آن را منطق‌الطیر سنایی خواند – هیچ شاعری به وصف بهار و احوال پرندگان، به ظاهر در ارتباط با طبیعت، و در واقع با توجه به ماوراءطبیعت و حق‌تعالى نپرداخته است(همان، 83-87).

3. در سبک هندی: در میان ویژگیهای سبک هندی دو ویژگی چشم‌گیر است: الف- اجتماع شماری از صنایع، مثل استعاره‌های مرکب، مجازهای بعید، شخصیت بخشیدن به اشیاء یا انسان‌انگاری آنها، تشبیه‌های اغراق‌آمیز، تمثیلها، تازه‌جویی، غرابت، به کارگیری لحنی نزدیک به لحن عامه که همه اینها در جهت خیال‌انگیزی، خیال‌بافی و مضمون‌سازی مورد استفاده شاعر قرار می‌گیرد(ذکاوتی، 6). ب- عریان‌سازی طبیعت در خود، یعنی شاعر می‌کوشد وجودی ذهنی از طبیعت در خود بیافریند که نه فقط مطابق با واقع نیست، بلکه دستخوش تخیلات شاعرانه نیز هست. شاعر به دنبال خلق این وجود ذهنی که چیزی جز یک تخیل شاعرانه غریب نیست، تلاش می‌کند تا از این طبیعت یا از این تخیل پرده برگیرد و به زبان شعر آن را عریان سازد(خانلری ، 315؛ شمس لنگرودی، 67)؛ بهار نیز یکی از بُن‌مایه‌های شاعر سبک هندی در این خیال‌بافی، مضمون‌بندی و عریان‌‌سازی است. حاصل تلاش نخستین، یعنی اجتماع صنایع، شکل‌گیری تعبیراتی است چون «سخنهای بهاراندوده» در مصراع «شب از رویت سخنهای بهار اندوده می‌گفتم»(نک‍: شفیعی، شاعر...، 43)«به صدا آمدن رنگ گُل» در مصراع «رنگ گل آید به صدا گر پَر بلبل شکند» (نک‍: همانجا) از بیدل دهلوی و تعبیراتی چون «دندان از شکوفه تیز کردن بهار» در مصراع «... که تیزکرده بهار از شکوفه دندانها»(صائب، ج1، غزل 670)و «در آینه شبنم نگریستن گل در اثر خود شیفتگی» در بیتِ «گل آن‌چنان فریفته حُسن خود شده است / کز شبنم است آینه دائم برابرش»(همو، ج5، غزل 5058)؛ و نتیجه تلاش دوم، یعنی عریان‌سازی طبیعت(بهار)درونی، توصیفهای زیباترین بهاریه سُرای سبک هندی، یعنی کلیم کاشانی (د 1061ق/1651)است که وصف بهار کشمیر وی را در غزلی به مطلعِ«شمیم خُلد گدای بهار کشمیر است / شکفتگی گُل خار دیار کشمیر است» (ص 138) برترین بهاریه سبک هندی دانسته‌اند(برای آگاهی از بهاریه‌های شاعران شبه قاره، نک‍: خان، 28-31). کلیم در جریان عریان‌سازی طبیعت درونی، از آسمان بهاری در قصیده‌ای به مطلعِ «هوا چندان ‌تر از ابر بهار است / که همچون آب از او عکس آشکار است»(ص6) تاب‌ترین تصویرها و تخیلات را خلق می‌کند که از جمله آنهاست: «سایه افکندن برگ چنار برزمین» با این تعبیر که «زمین را آب می‌پاشد زسایه / چه تردستی که با برگ چنار است»(ص7)و «دیده شدن گُلی که هنوز نَرُسته از گریبان پیراهن شاخه مثل دیده شدن می از مینا» در این بیت: «گل نارُسته از پیراهن شاخ/ به سان می ز مینا آشکار است»(همانجا؛ نیز نک‍: شمس لنگرودی، همانجا).

در شیوه انفسی، مولوی در اوج است، عطار و عراقی در شمار پیشروان و کمال آفرینان‌اند و سنایی بنیان‌گذار محسوب می‌شود.
بهاریه

4. در دوره بازگشت ادبی: بهاریه در دوره بازگشت ادبی که همانا بازگشت شاعران به شیوه استادان سبک خراسانی در قصیده‌سرایی و استادان سبک عراقی در غزل‌سرایی است، به بهاریه‌سرایی در سبک خراسانی می‌ماند. شاعر قصیده‌سرای این دوره گاه بهاریه‌هایی می‌سازد که به راستی یادآور بهاریه‌های بلند منوچهری و فرخی است، و گاه در این شیوه چنان طبیعت و لوازم آن را تصویر می‌کند و استادانه و ماهرانه صحنه می‌آراید که گویی خود نه مقلد، که نوآور این طرز است. در شعر دوره بازگشت، تقلید از طبیعت و رعایت ایجاز و بلاغت به صورت سادگی، روشنی و فخامت زبان جلوه‌گر می‌شود (شمیسا ، سبک‌شناسی، 320). وصف بهار و طبیعت در شعر این دوره، همچون شعر شاعران سبک خراسانی با استفاده از تشبیهات محسوس به معقول، و گاه با استفاده از تشبیهات مرکب صورت می‌پذیرد(همان، 324-325)؛ فی‌المثل از مقایسه بهاریه‌ای به مطلع «دو ابر بانگ‌زن گشت از دو سوی آسمان پیدا» اثر سروش اصفهانی(1/7)دریافت می‌شود که بهاریه او تقلیدی است از بهاریه فرخی سیستانی به مطلع «برآمد نیلگون ابری ز روی نیلگون دریا»(ص1-3)که با زبانی ساده‌تر سروده شده است، با این تفاوت که به جای تشبیه‌های پیچیده و بدیع فرخی ، شاعر تنها به توصیف قناعت کرده، و فقط یک بار به طرز فرخی از تشبیه محسوس به معقول سود جسته است(شمیسا، همان، 325). در این میان، بهاریه‌های ممتاز قاآنی(1223-1270ق/1808-1854م) درخور توجه خاص است(برای نمونه، نک‍: آرین‌پور، 1/107). وصف بهار و خزان و ابر و صحرا در سخن او از احساس واقعی و از عشق به لطایف طبیعت نشان دارد(زرین‌کوب، 340). تغزلات زیبا و صحنه‌آراییهای دلپذیر و رنگارنگ قاآنی در وصف بهار، غالباً به قدری بدیع و نغز است که گویی وی نخستین سراینده بدین سبک و سیاق است(آرین‌پور 1/97).

ادامه دارد ...

اصغر دادبه

تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی