تبیان، دستیار زندگی
از تفاوت های مهمی که بین قرآن و سائر کتب علمی و فلسفی وجود دارد این است که زبان قرآن زبان زندگی است و آن زبان خشک و انتزاعی که در علم و فلسفه وجود دارد در قرآن دیده نمی شود و غالب گفتارهای قرآنی در قالب قصه و حکایت است که می توان آن را بهترین زبان انتقال
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گمشده ای در زندگی ما

قرآن

از تفاوت های مهمی که بین قرآن و سایر کتب علمی و فلسفی وجود دارد این است که زبان قرآن زبان زندگی است و آن زبان خشک و انتزاعی که در علم و فلسفه وجود دارد در قرآن دیده نمی شود و غالب گفتارهای قرآنی در قالب قصه و حکایت است که می توان آن را بهترین زبان انتقال مفاهیم دانست .

"لَقَدْ كَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِی الأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِیثًا یُفْتَرَى وَلَـكِن تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ كُلَّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ؛البته در سرگذشت آنان برای خردمندان درس عبرتی است این سخنی نیست که ساخته شده باشد بلکه تصدیق کننده آنچه پیش روی آن است و شرح هر چیز و هدایت و رحمتی است برای مردمی که ایمان می آورند " (یوسف /111 )

قرآن درباره ی چند ساخت از حیات با ما سخن می گوید اول وقایعی که در بدو خلقت آدم صورت گرفته و چگونگی پیدایش اتفاقات فرا زمینی و در واقع قرآن شناخت و یقین فرا تاریخی به ما می دهد و ما را با خلقت بهشتی آشنا می سازد "و قلنا یا آدم اسکن انت و زوجک الجنه و کلا منها رغدا حیث شئتما و لا تقربا هذه الشجره فتکونا من الظالمین ؛ و گفتیم ای آدم تو و همسرت در این باغ منزل کنید و به فراوانی از هر جا می خواهید بخورید ولی نزدیک این درخت نشوید که از ظالمان خواهید بود "وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَـؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ ؛ و به آدم همه اسماء را آموخت سپس آنها را بر فرشتگان عرضه داشت و گفت اگر راست می گویید مرا از نام اینان خبر دهید " (البقره آیه 31)

در اینجا قرآن ما را با گذشته و ریشه ی آسمانی ما آشنا می کند و از حیات اولیه ما در ماوراء طبیعت و دنیا و زمین سخن می گوید . بنابراین با این معرفت و آگاهی جواب بسیاری از پرسشهای ما داده می شود و علت بسیاری از دردها و دلتنگی های ما روشن می شود . با همین حس حضور اولیه در ملکوت جان خسته از خاک ، نفسی تازه می کند .بنابراین از ثمرات ایمان و انس با قرآن یافتن ریشه و پیشینه حقیقی خود و خلاصی از سرگشتگی است.

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود

آدم آورد در این دیر خراب آبادم

اما ساحت دوم فرآیند تاریخی تکامل بشر و زمین است و قرآن با طرح حکایات انبیاء و امتهای گذشته صفحه دیگری به روی ما می گشاید و ما در کنار قرآن اسم و رسم پاک مردان و نیک زنانی را به زبان می آوریم و در ذهن می سپاریم که جمود جامعه و حکم و حکومت طاغوت ها را بر نتافتند و خود را به دنیا عادت ندادند و جان با این آموزه ها و با تأسی از ایشان حال بیداری و اصلاح می یابد.

هر زن و مردی که کاری نیکو انجام دهد ، اگر ایمان آورده باشد زندگی خوش و پاکیزه ای بدو خواهیم داد و پاداشی بهتر از کردارشان عطا خواهیم کرد.

بنابراین اگر در بیان وقایع قبل از هبوط به دنیا قرآن به ما معرفت و هویت می آموزد در حکایت انبیاء حیات اجتماعی و سیاسی بر محور توحید را تبیین می کند.

قرآن

اما در ساحت سوم؛ قرآن از عوالمی پرده بر می دارد که در باطن هستی پنهان است درسوره ی واقعه می خوانیم "و اصحاب الیمین ما اصحاب الیمین ، فی سدر مخضود و طلح منضود و ظل ممدود و ماء مسکوب و ... "تصویر زیبای بهشت و مقام اهل یمین که ما را از دنیای فانی و آلوده دور می سازد و یا آنجا که فرمود : " و اصحاب الشمال ما اصحاب الشمال فی سموم و حمیم و ظل من یحموم لا بارد و لا کریم ... " توصیف جهنم و جایگاه گنهکاران که قلب خاشع را از خشیت و ترس و تقوی لبریز می سازد . بنابراین ما در روایت از بهشت و جهنم با ابدیت آشنا گشته و با تذکر آیات الهی دل برخوردار از خوف و رجایمان جان و حیات معنوی می یابد و تکرار آیات ابدیت خود بهترین ایجادگر اخلاق و تقوی روحی خواهد بود که فرمود :

"وَكَذَلِكَ أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا وَصَرَّفْنَا فِیهِ مِنَ الْوَعِیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْرًا؛ و اینگونه آن را قرآنی عربی نازل کردیم و در آن از انواع هشدارها سخن آوردیم شاید تقوا پیشه گیرید یا ذکری برای آنها پدید آید " (طه /113 ) بنابراین مومن مونس قرآن با تلاوت و توجه به آیات این کتاب از بسیاری از کتب اخلاق و موعظه بی نیاز می شود و اولین و آخرین معلم اخلاق او قرآن خواهد بود .

و اما ساحت چهارم که قرآن به آن اشاره دارد ، فراتر از حکایت و روایت و بلکه عینیت یک زندگی است و آن حس حضور خداوند که مبدأ و منتهی حقایق است می باشد که فرمود : "ذلک بان الله هو الحق ؛ این از آن روست که خدا حق است "و این بار اهل قرآن با ایمان به مبدأ و معاد و ذکر دائم آیات آسمانی عینیت همان وعده ی الهی را در همین دنیا حس می کند و با گذر از حجاب دنیا و جسم به مرتبه ای از حضور می رسد که چون بهشتیان جانش سیراب از اسرار آسمانی می گردد که در آیه ی قبل نیز بدان اشاره شد که "او یحدث لهم ذکرا " یا ذکر بر آنها حادث خواهد شد و این ذکر همان حال عرفانی است که در پرتو قرآن به سالک سلوک قرآنی دست می دهد . بنابراین قرآن بهترین مرشد و سپهر عرفانی خواهد بود و اهل قرآن برخوردار از لذت و احوال عارفان و واصلان به حقیقت اند که فرمود : "مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ یَعْمَلُونَ ؛ هر زن و مردی که کاری نیکو انجام دهد ، اگر ایمان آورده باشد زندگی خوش و پاکیزه ای بدو خواهیم داد و پاداشی بهتر از کردارشان عطا خواهیم کرد."(نحل / 97 )

و نتیجه آنکه ما در قرآن حداقل با چهار ساحت ؛ بدو خلقت ، ابدیت ، حیات تاریخی و اجتماعی و بالاخره زندگی ذاکرانه آشنا می شویم و در دنیای کنونی که مملو از تردید و شک و مجاز و خیال است تنها تمسک به قرآن می تواند قلب و عقل ما را از اضطراب و اضطرار برهاند و یقین گمشده را به زندگی ما برگرداند و هم متن اندیشه و عمل اجتماعی و سیاسی و هم مرجع اخلاق و عرفان ما باشد .

منبع:زارعی، مرتضی،مجله ی راه قرآن،ش 21

گروه دین و اندیشه - مهدی سیف جمالی