فلسفهی آیینهای نوروزی(2)
بخش اول ، بخش دوم
اما اصیل ترین پیک نوروزی سفرهی هفت سین بود که به شمارهی هفت امشاسپند از عدد هفت مایه میگرفت. دکتر بهرام فره وشی در جهان فروری مبنای هفت سین را چیدن هفت سینی یا هفت قاب بر خوان نوروزی میداند که به آن هفت سینی میگفتند و بعدها با حذف (یای) نسبت به صورت هفت سین در آمد. او عقیده دارد که هنوز هم در بعضی از روستاهای ایران این سفره را سفرهی هفت سینی میگویند. چیزهای روی سفره عبارت است از :
- آب و سبزه، نماد روشنایی و افزونی.
- آتشدان، نماد پایداری نور و گرما که بعدها به شمع و چراغ مبدل شد.
- شیر، نماد نوزایی و رستاخیز و تولد دوباره.
- تخم مرغ، نماد نژاد و نطفه.
- آیینه، نماد شفافیت و صفا.
- سنجد، نماد دلدادگی و زایش و باروری.
- سیب، نماد رازوارگی عشق.
- انار، نماد تقدس ،
- سکههای تازه ضرب، نماد برکت و دارندگی.
- ماهی، نماد برج سپری شدهی اسفند حوت (= ماهی).
- نارنج، نماد گوی زمین.
- گل بید مشک - که گل ویژهی اسفند ماه است -، نماد امشاسپند سپندارمز
- بَرسَم (= شاخههایی از درخت مقدس انار،بید، زیتون، انجیر در دستههای سه یا هفت یا دوازده تایی)
- نان پخته شده از هفت حبوب.
- خرما، پنیر، شکر.
- گلاب که باز ماندهی رسم آبریزان یا آبپاشان است (بر مبنای اشارهی ابو ریحان بیرونی چون در زمستان انسان همجوار آتش است، به دود و خاکستر آن آلوده میشود و لذا آب پاشیدن به یکدیگر نماد پاکیزگی از آن آلایش است.)
- کتاب مقدس ، اوستا ( و مسلمانان قرآن هم می گذاردند)
بعضی از مؤمنان مسلمان نوروز را مقارن با روز آغاز خلافت علی علیه السلام میدانستند. چنانکههاتف اصفهانی میگوید:
نسیم صبح عنبر بیز شد ، بر تودهی غبرا |
زمین سبز نسرین خیز شد چون گنبد خضرا |
همایون روز نوروز است امروز و به فیروزی |
بر اورنگ خلافت کرده شاه لافتی مأوا |
بد نیست اشاره شود که در زمان شاهی ِ فتحعلیشاه قاجار و به فرمان او دستور داده بودند که شاعران به جای مدح، حقیقت گویی کنند. شاعری با تکیه بر این فرمان شعر زیر را سرود و آن را در حضور شاه خواند و پُر واضح است که صله ی جانانه ای هم دریافت کرد!
مگر دارا و یا خسرو ست این شاه |
بدین جاه و بدین جاه و بدین جاه |
ز کیخسرو بسی افتاده او پیش |
بدین ریش و بدین ریش و بدین ریش |
ز جاهش مُلک کیخسرو خراب است |
ز ریشش ریشهی ایران در آب است |
در پایان با آرزوی سالی خجسته با غزلی بهارانه نوشتار را به انجام میبریم.
نوروز بمانید که ایام شمایید |
آغاز شمایید و سرانجام شمایید |
آن صبح نخستین بهاری که ز شادی |
میآورد از چلچله پیغام شمایید |
آن دشت طراوت زده، آن جنگل هشیار |
آن گنبد گردنده ی آرام شمایید |
خورشید گر از بام فلک عشق فشاند |
خورشید شما، عشق شما، بام شمایید |
نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟ |
اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید |
عشق از نفس گرم شما تازه کند جان |
افسانه ی بهرام و گلاندام شمایید |
هم آینه ی مهر و هم آتشکده ی عشق |
هم صاعقه ی خشم بههنگام شمایید |
امروز اگر میچمد ابلیس غمی نیست |
در فن کمین حوصله ی دام شمایید |
گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است |
در کوچه ی خاموش زمان، گام شمایید |
ایّام ز دیدار شمایند مبارک |
نوروز بمانید که ایام شمایید! |
منابع:
? – نوروز، زمان مقدس/دکتر مهرداد بهار/ماهنامه ی چژستا/سال دوم/شماره ی 7و8/ص 772-778
? - آیین ها و جشن های کهن در ایران امروز/محمود روح الامینی /چاپ اول، زمستان 1376.
? - نوروز جمشید/ دکتر جواد برومند سعید/ انتشارات توس/تهران/چاپ نخست 1377
پیرایه یغمایی تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی