تبیان، دستیار زندگی
:«نقش روحانیون در این انقلاب نقش غیرقابل انكاری است هیچ كس هم تاكنون این نقش را انكار نكرده است. البته برای انكار كردن دیر نشده است! دستهای تحریف در جابه جای تاریخ ما از اول تا حال دخالت و اعمال نظر و اعمال نفوذ كرده اند. و این قضیه هم هیچ بعید نیست كه رو
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نقش روحانيت درگسترش فرهنگ ديني
fb4 1h-'fj* /1¯3*14 a1gf¯ /jfj

اين نوشتار سعي برآن دارد كه به اقدامات فرهنگي قشر روحانيت پس از انقلاب اسلامي در كشور بپردازد و در اين راستا به شش مورد در عرصه فرهنگي كشور به طور تفصيلي و هشت مورد ديگر به طور مختصر اشاره شده است.

البته گرايش مقاله بيشتر به سمت طرح مسائلي است كه غالباً تئوري و فرهنگ آن از ناحيه اين قشر آگاه و انديشمند (حوزه و روحانيت) به جامعه القا شده و در راستاي عملي ساختن و اجرايي نمودن آن نيز اقدامات وسيعي انجام گرفته است.

اگرچه ممكن است اين اقدامات به نتايج درخور انتظاري دست نيافته، و يا با دسيسه هاي دشمنان به گرايش هاي مخالفي كشيده شده باشد.

هدف اين نوشتار بيان و يادآوري همان خدمات شايسته و بي هياهوي فرهنگي روحانيت است كه غالباً با پوشش ها و نقدها وسانسورهاي افراد مختلف از داخل و خارج به فراموشي سپرده شده است. چنانكه، رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي (مدظله العالي) در سال هاي نخست انقلاب همواره نسبت به آن ابرازنگراني كرده و در سخنراني مورخ 17/2/63 فرمودند

:«نقش روحانيون در اين انقلاب نقش غيرقابل انكاري است هيچ كس هم تاكنون اين نقش را انكار نكرده است. البته براي انكار كردن دير نشده است! دستهاي تحريف در جابه جاي تاريخ ما از اول تا حال دخالت و اعمال نظر و اعمال نفوذ كرده اند. و اين قضيه هم هيچ بعيد نيست كه روزي يك عده آدم هايي پيدا بشوند، بنويسند و بگويند كه جامعه علمي اسلامي و روحانيت اسلام در اين انقلاب نقش و تأثيري نداشته اند.»(1)

روحانيت، عنصر اصلي مولد فرهنگ در كشور ما بوده است. ارزش ها و هنجارها، عمدتاً ازطريق روحانيت به جامعه تزريق گرديده و جزو فرهنگ عامه مردم درآمده و گفتار و كردار اين قشر معتمد ديني، همواره در طول تاريخ، حجت شرعي و مقبول افراد جامعه بوده است.

اين ارتباط وثيق بين مردم و روحانيت، ايجاب مي كند كه به نگاهي متأملانه به نقش حوزه در القاي فرهنگ عامه، بيندازيم و فلسفه اين امر را نيز مي توانيم در سخن مولا علي(ع) جويا شويم، كه فرمودند: (اللهم انه لا بد لك من حجج في ارضك، حجه بعد حجه علي خلقك، يهدونهم الي دينك و يعلمونهم علمك كي لايتفرق اتباع اوليائك)(2)

«خدايا ضرورت است كه در زمين تو حجت هايي باشد كه يكي پس از ديگري بر خلقت فرود آيند، تا آنها را به دينت هدايت سازند و علم ترا به آنها فرا دهند تا بدين طريق مواليان تو را از تفرقه و پراكندگي نجات دهند.»

همه مي دانيم كه حجت هاي واقعي خدا بر روي زمين، انبياء عظام و ائمه اطهارند(ع) كه نور علم و معرفت الهي مزين هستند و به معناي حقيقي، منصوب پروردگارند وليكن در زمان غيبت علما؛ وارثان زمين و حجت هاي حق از ناحيه امامان معصوم و حجت غايب خويشند كه آن حضرت خود فرموده اند:

«و اما الحوادث الواقعه فارجعوا الي رواه حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجه الله عليهم»(3)

«در امور مستحدثه طبق حديث، به علما مراجعه كنيد كه آنها حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنها.» در عصر پرالتهاب كنوني، مخصوصاً در دو دهه اخير انقلاب، همه شاهد اين نقش بسيار مؤثر علما و روحانيت؛ مخصوصاً در راستاي احياي فرهنگ غني اسلام و نيز حفظ باورها و معتقدات ديني مردم و بالاخره انتقال علم و تئوري هاي پنهان دين، از لابلاي كتاب ها و يا نقل از رجال و علما و اعصار گذشته و همچنين شاهد گسترش و شكوفايي آن در سطح جامعه اي ديني هستيم كه بي ترديد بر جريده تاريخ رقم خواهد خورد و در ديدگان منصف بشر در زمان هاي بعدي نيز، به قضاوت خواهد نشست.

اكنون هيچ تحليلگر منصفي وجود ندارد كه جايگاه تاريخي و تعيين كننده روحانيت را در راستاي احياي فرهنگ و تبيين هويت فرهنگي ملت مسلمان، موردتأكيد قرار ندهد. اين فهم، خود تكيه بر تحولات شگرف فرهنگي دارد كه در باور و آرمان اين ملت به وقوع پيوسته است؛ چنان كه بعد از پيروزي انقلاب، روحانيت معظم، در ابعاد مختلف فرهنگي- كه متعاقباً بيان خواهد شد- باتوجه به عرصه برتر و وسيعتري كه ازطريق شبكه هاي گسترده و اختيارات فراگير دولتي پس از انقلاب به دست آمده، خدمات شاياني نموده است.

اما آن چيزي كه انگيزه ما را به نوشتن اين مقاله برانگيخته است؛ بي انصافيها و يا بي توجه بودن اغلب اصحاب قلم، در بازگويي اين نوع خدمات مي باشد، كه بيم آن مي رود؛ آيندگان به كلي، اين نقش سزاوار روحانيت را در عرصه فرهنگي كشور از ياد ببرند و يا آن را متحول سازند. رهبر معظم انقلاب سال ها قبل در اين باره ابراز نگراني كرده اند و حتي تأكيد فرموده اند كه: «اين تأثيرات روحانيت در انقلاب است كه تأثيرات شگرف و عجيب و عميقي است و درباره آن بايد به صورت تحليلي، كتاب نوشت. متأسفانه نه حالا چنين كتابي نوشتيم و نه ديگري؛ جوانان روحاني بايد به فكر باشند... نگاه نكنيد كه ما امروز در محيط و منطقه و شهر و روستاي شما، به نام شما شعار مي دهند؛ در تاريخ بايد معلوم باشد كه نسبت روحانيت با اين انقلاب چيست؟(4)

1- رهبري ديني

حوزه در تاريخ كشورمان، همواره به عنوان متولي اصلي هدايت ديني در جامعه به حساب مي آيد و به عبارت ديگر؛ مرجع رسمي تبيين ارزش ها و تثبيت باورهاي ديني و استنباط و افتاي احكام عملي روحانيت بوده و خواهد بود؛ چنانكه در پرتو پرسش هاي بسيط اعتقادي و نيز گفت و شنودهاي مذهبي ميان اديان، همواره ديدگان جامعه به حوزه و روحانيت معطوف گرديده و بدين گونه؛ ولايت حوزه در قلمرو دين، مقبول همگان واقع شده است. اكنون نيز پس از قرن ها طلوع خورشيد اسلام، روحانيت در پرتو همان محوريت ديني خويش توانست، انبوه مردم دين خواه را به دنبال خود گسيل دارد و بالاخره؛ هدايت و اجراي يك انقلاب مبتني بر دين را برعهده بگيرد.

شهيد مطهري (ره)، پيرامون ضرورت و عينيت رهبري روحانيت در نظام ديني كشور فرموده است:«هر نهضتي نيازمند به رهبر و رهبري است در اين جهت جاي سخن نيست يك نهضت كه ماهيت اسلامي دارد و اهدافش همه اسلامي است، به وسيله چه كساني و چه گروهي مي تواند رهبري شود؟ و بايد رهبري شود؟ و نهضتي را عهده دار شوند؟ بديهي است افرادي مي توانند عهده دار چنين رهبري شوند، كه در متن فرهنگ اسلامي پرورش يافته باشند و با قرآن و سنت و فقه و معارف اسلامي، آشنايي كامل داشته باشند و از اين رو تنها روحانيت است كه مي تواند نهضت اسلامي را رهبري نمايد.» (5)

روحانيت متعهد شيعه به جهت همان بعد محوريت ديني و مردمي بودن خود در جامعه، توانست بيش از ساير اقشار در دل ها رسوخ كند و هدايت دروني افراد را برعهده گيرد و در نتيجه؛ سيل خروشان انقلابي مردم را برانگيزد و يك حركت ديني عظيم را به رهبري داهيانه عالمي روحاني برپا نمايد.

براين اساس، هرگز نبايد نقش حركت گسترده نهاد روحانيت را در راستاي انقلاب ؛ كه بي ترديد دستاوردهاي بزرگ فرهنگي بيش از ساير زمان ها با خود به همراه داشته است، از ياد برد و يا در طول زمان و در پرتو امواج مخالف، چنين نقشي را به فراموشي سپرد.

شهيد مطهري (ره) همچنين با هشدار نسبت به اين مطلب تاكيد مي كند

«كساني كه آرزوي اعتلاي آئين مبين اسلام را درسر دارند و درباره علل ترقي و انحطاط مسلمين در گذشته دور و نزديك مي انديشند، نمي توانند درباره دستگاه رهبري آن، يعني سازمان مقدس روحانيت نينديشند و آرزوي ترقي و اعتلاي آن را درسر نداشته باشند و از مشكلات و نابساماني هاي آن رنج نبرند؛ زيرا قدر مسلم اين است كه هرگونه صلاح و اصلاحي در كار مسلمين رخ دهد، يا بايد مستقيماً به وسيله اين سازمان كه سمت رسمي رهبري ديني مسلمين را دارد، صورت بگيرد و يا لااقل، اين سازمان با آن هماهنگي داشته باشد. اگر بفرض، حركتي اصلاحي و ديني از ناحيه فرد يا افرادي آغاز گردد و سازمان روحانيت آمادگي و هماهنگي نداشته باشد، گمان نمي رود موفقيت زيادي نصيب گردد.» (6)

2-  مرزباني از فرهنگ مستقل ديني و گسترش آن

روحانيت شيعه در طول تاريخ، همواره به حراست از منابع و متون ديني پرداخته است؛ چنانچه از همان ابتدا مرحوم شيخ مفيد و سيد مرتضي در برابر متكلمين معتزله و زيديه، به دفاع از معاني انديشه هاي شيعي مي پرداختند و تا به امروز ارزش هاي ديني را پاس داشته و فرهنگ غني شيعه را براي همه نسل ها به ارمغان آوردند. اين خدمات و جانفشاني ها در پرتو انقلاب اسلامي به باروري لازم رسيد. در اين زمان كه فرهنگ فاسد غرب از قله كشورهاي ابر قدرت بر جهان اسلام؛ چون سيلي مخرب گسيل يافت، روحانيت مقتدر در جايگاه دفاعي خود قرار گرفت و به عنوان نظريه پرداز حكومت ديني، به مقابله فرهنگي و مرزباني از فرهنگ مستقل ديني پرداخت و به عنوان يك متكلم ديني، سعي كرد به دفاع از ارزش هاي ديني و نيز گسترش آن در مقابل انديشه هاي نفوذي غرب بپردازد.

حوزه و روحانيت توانستند بذر ايمان را در دل ها بكارند و باور ديني را در جان ها، بپرورانند ورايت دين را در اين مرز و بوم برافرازند. اين تلاش غالبا در شرايط سخت و به دور از رفاه و آسايش رقم خورد. امام راحل (ره) در اين باره فرمودند:

«اين حوزه علميه است كه اسلام را تا حالا زنده نگه داشته است. اگر روحانيون نبودند، از اسلام خبري نبود آنكه اسلام را زنده نگه داشته است، در مواقع سياه، در اين زمان هاي سياه، همين روحانيون بودند، پشتيباني كنيد از اينها»(7)

روحانيت انقلابي نيز در جايگاه متوليان اصلي فرهنگي ديني، همواره در گفتار و نوشتار خود به تعميق و گسترش مباني ديني و فرهنگ غني اسلام در سطح جامعه پرداخته اند. در اين راستا، اگر چه نقص ها و كاستي هايي هم داشتند؛ اما گام هاي بلندي نيز برداشتند.

مردم مومن و معتقد ما كه در جامعه اي دين طلب و ديندار رشد كرده اند و همواره تفسير و بيان ديني خويش را از سخنان و آثار قلمي روحانيت فراگرفته اند و بر پايه گفتار آنها باورها و رفتارهاي خود را- حتي در محيط هاي خفقان دهه هاي قبل از انقلاب- وفق داده اند؛ پس از انقلاب، به اين نتيجه و بلوغ فكري رسيده اند كه حقيقتاً روحانيان در سنگرهاي مرزباني از فرهنگ مستقل ديني و حتي شيوع و گسترش آن، تلاش هاي فراواني كرده و توانائي هاي بسياري از خود بروز داده اند.

اكنون نيز در مقابل مسائل متحدثه و مباحث و مجادلات نظري و نظريه ها و قرائت هاي مختلف از دين، و انگاره هايي چون: اصلاحات غربي، ناسيوناليسم افراطي، سكولاريسم و فمنيسم و ... كه زنگ خطري در دل سرزمين اسلام است، همين روحانيت مقتدر است كه با جديت و اقتدار علمي خود، ايستادگي نموده و با همه كاستي ها و نارسائي ها و ناهماهنگي هاي اقشار و مراكز مختلف ديگر، به مبارزه علمي با آنها برخاسته است.

شهيد مطهري با عنايت به اين ضعف ها و تاكيد بر اصلاح آن در درون روحانيت و نهادهاي بيرون از آن، اعلام مي دارد:«اگر اين پرچمداري از دست روحانيت گرفته شود و به دست به اصطلاح روشنفكران بيفتد، يك قرن كه هيچ؛ يك نسل هم كه بگذرد، اسلام به كلي مسخ مي شود. زيرا حامل فرهنگ اصيل اسلامي، در نهايت، باز هم همين گروه روحانيان متعهد هستند، به اين دليل الزامي است روحانيت اصلاح گردد.» (8)


سيد محمدابراهيم حسني .

تنظیم:امید واضحی آشتیانی.حوزه علمیه تبیان


پي نوشت ها:

1-آثار موضوعي دفتر دهم «روحانيت و حوزه هاي علميه از ديدگاه امام خميني(ره)»، تبيان، جلد 1، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، نشر عروج، اسفند ماه 1374، ص 63

2-اصول كافي شيخ محمد كليني، ج 1، ص .339

3-كتاب «الغيبه » مرحوم شيخ طوسي، ص .177

4-نگرش هاي موضوعي حوزه و روحانيت در آينه رهنمودهاي مقام معظم رهبري، جلد اول، تهران، نشر سازمان تبليغات اسلامي، پاييز 1375، ص .64

5-مرتضي مطهري، آشنايي با نهضتهاي اسلامي درصد ساله اخير، (تهران، انتشارات صدرا، 1365)، ص .71

6-مرتضي مطهري، ده گفتار، (تهران، انتشارات صدرا، پائيز 1369)، ص .239

7-تبيان، پيشين، بند 72، ص .92

8-مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، (تهران، انتشارات صدرا، بهار 1368)، ص .186