تبیان، دستیار زندگی
انفجاری مهیب فضا را نورانی کرد و بعد همه چیز آرام گرفت. خمپاره به گونه ای به او اصابت کرد که دو پایش جدا و چند متر آن طرفتر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یاد کربلای پنجی ها بخیر

ثلث سوم دیماه هر سال که شروع می شود آغاز شبهای قدر کربلای 5 است. یاد آن شب ها به خیر؛ یاد همه کسانی که شلمچه را به آسمان بردند و با همان بهانه هزار عالم را سپری کردند به خیر...

دفاع مقدس

یاد آنهایی که قدر واقعی آن را دانستند و دیگر نیستند و همان شب ها بال های نور خود را آماده حرکت به سوی او کردند. همان ها که زمین و آسمان با همه بزرگی قفسی برای آن پرنده های شیدا بود.

همان ها که دلهای صیقلی شان آن سوی دنیا را به خوبی نشان می داد. همان ها که آغوش بارگاه بی نهایت رب الارباب به رویشان باز شد. آنهایی هم که مانده اند تا عمر دارند در غم آنها شب های پر نور، ناله سر می دهند.

یاد آن شب ها به خیر، یاد شامگاه 19 دیماه 65 که بیابان های دو طرف جاده اهواز خرمشهر و جاده شهید صفوی نورانی شده بود. یاد آن شب ها به خیر که ایام فاطمیه بود و نوحه و سینه زنی. یاد خنده آنها که نوبت به خط رفتنشان بود و گریه آنها که باید منتظر می ماندند. یاد آن قامت بلندانی که دیگر نشانی از آنها نیست.

یاد تقی نوجوان 14 ساله دامغانی که راننده بولدوزر بود و با قد کوتاه و جثه کوچکترش برای دیدن جلو باید از جا بلند و به جلو خم می شد. یاد جهادگر شهید رمضان زاده که قصه عجیبی داشت به خیر :

انفجاری مهیب فضا را نورانی کرد و بعد همه چیز آرام گرفت. خمپاره به گونه ای به او اصابت کرد که دو پایش جدا و چند متر آن طرفتر پرت شد. اثری از دست راستش نبود و سرش هم از بدن جدا شده بود و در کنار خاکریز برق می زد. بدن قطعه قطعه او را راننده دیگری در بیل لودر گذاشت و با احترام تشییع کرد.

تصویری از دفاع مقدس

 گویی ورقهای قرآن را از زمین برداشته است. بچه های گردان مهندسی دور لودر را گرفتند و اشک ریختند. جوانی از راه رسید و گفت: من با برادر رمضان زاده کار دارم. کسی جواب نداد تا اینکه کارش را گفت." دیروز ظهر برادرش در کنار نهر خین شهید شد!"

یاد همه کسانی که شلمچه را به آسمان بردند و با همان بهانه هزار عالم را سپری کردند، یاد کانال زوجی، کانال پرورش ماهی، نهر دوعیجی، نهرجاسم، سه راه مرگ، بوارین، میدان امام رضا(ع)، نوک خودنویسی کانال ماهی ...  یاد آن هوای معطر که انگار تمام زمین و آسمان را یاس گرفته است، یاد آن آدمهایی که دیگر نیستند ولی هیچ چیز جز سادگی و دلدادگی نداشتند، یاد آنها که دیگر نایابند به خیر...

آسمان یک روز دریا کبوتر بود و نیست
سهم ما خون و تفنگ و زخم و خنجر بود و نیست
هر دری را می زدی دربان جنت می گشود
راهی از میدان مین تا کوی دلبر بود و نیست
نردبامی از دعا می برد ما را تا خدا
ساحت سجاده هامان جملگی تر بود و نیست


منبع :

جام جم

تنظیم برای تبیان :

بخش هنر مردان خدا - سیفی