تبیان، دستیار زندگی
بصیرت در میان کوفیان مرده بوده و یا در سیاهچاله وحشت از مرگ و هراس از کشته شدن به دست پلید یزیدیان به اسارت رفته بود .دیگر چشمی جز به تاریکی عادت نداشت و دلی جز به آوای بدشگون حی علی الجحیم و الجهنم ابن نحس سعد و ابن زیاد در گناه شنوا نبود.آه کجایند عماره
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بینا ترین نابینای کوفه

عصر عاشورا

بصیرت در میان کوفیان مرده بوده و یا در سیاهچاله وحشت از مرگ و هراس از کشته شدن به دست پلید یزیدیان به اسارت رفته بود .دیگر چشمی جز به تاریکی عادت نداشت و دلی جز به آوای بدشگون حی علی الجحیم و الجهنم ابن نحس سعد و ابن زیاد در گناه شنوا نبود.آه کجایند عمارها! کجایندمالک ها!

این بار نابینایی از تبار یاران علی علیه السلام این سکوت سهمگین وسیاهچاله را درهم شکست تا کوفیان رسم یاری را ازیاد نبرند و ره به سوی نور ببرند.

شهادت عبدالله بن عفیف ازدی - سال 61 هجری قمری

عبدالله بن عفیف ازدی، یكی از شیعیان كوفه و از هواداران جدّی امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) و فرزندان معصومش امام حسن مجتبی (ع) و امام حسین (ع) در این شهر بزرگ بود و در قیام مسلم بن عقیل (ع) بر ضد یزید بن معاویه و عاملش عبیدالله بن زیاد، از وی حمایت می نمود. عبدالله بن عفیف در ایام حكومت امام علی (ع) در كوفه، از یاران وی به شمار می آمد و در یاری وی چشمان خود را در جنگ های آن حضرت با مخالفانش، از دست داد. وی هم چنان با روحیه بالا، ایمانی سرشار و در كمال زنده دلی و دلیر مردی از حقانیت اهل بیت (ع) حمایت می كرد. در ماجرای قیام امام حسین (ع)، وی به خطر سالخوردگی و نابینایی، توفیق یاری آن حضرت در سرزمین كربلا را نداشت. اما هنگامی كه سرهای شهیدان كربلا را به همراه اسیران اهل بیت، وارد كوفه كرده و عبیدالله بن زیاد برای زهر چشم نشان دادن به مخالفان و اظهار پیروزی و شادمانی در شهادت امام حسین (ع) و یارانش در واقعه كربلا، در مسجد اعظم كوفه برای مردم سخنرانی كرد و به مقام شامخ امیرمؤمنان (ع) و امام حسین (ع) اسائه ادب و بی حرمتی نمود، با عكس العمل شدید عبدالله بن عفیف روبرو گردید. وی در برابر عبیدالله برخاست و با صدای بلند به او خطاب كرد: ای پسر مرجانه! فرزندان پیامبر (ص) را می كُشی و بر فراز منبر و مقام صدّیقین تكیه می زنی و سخنان كفرآمیز بر زبان جاری می كنی؟ عبیدالله بن زیاد كه انتظار چنین پیشامدی را نداشت، با تكبر و خودخواهی تمام دستور داد، وی را دستگیر و صدایش را خاموش گردانند. عبدالله بن عفیف، مردان طایفه "أزد" را به یاری طلبید و بی درنگ هفتصد تن از مردان این طایفه، از داخل و خارج مسجد به یاری او شتافته و او را از دست دژخیمان عبیدالله رهانیدند. اما همین كه تاریكی شب فرا رسید و مردم در خانه های خویش آرمیدند، مأموران عبیدالله به خانه عبدالله بن عفیف هجوم آورده و او را با ضربات شمشیر به شهادت رسانیدند. آن گاه، سرش را بی رحمانه از بدن جدا كرده و پیكر بی جانش را در محله "سبخه" به دار آویختند.1 بدین گونه، نخستین جرقه ای كه می رفت كوفه را پس از شهادت امام حسین (ع) به حركت در آورد و جنبش عظیمی را پی ریزی كند، به دست مزدوران حكومت اموی به خاموشی گرایید. ولی همین امر، جرئت و جسارت مردم در برابر عامل زورگو و ستم پیشه ای چون عبیدالله بن زیاد را زیادتر نمود و زمینه قیام های بعدی را فراهم كرد.

تنظیم برای تبیان: رضا سلطانی


1- نك: الارشاد (شیخ مفید)، ص 474؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج1، ص 414؛ كشف الغمه (علی بن عیسی اربلی)، ج2، ص 251 ؛ لهوف سید بن طاووس، ص 185

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.