تبیان، دستیار زندگی
امام رضا علیه السلام فرمود: «انّ الخالق لا یوصف الاّ بما وصف به نفسه» آفریدگار، جز به آنچه خود توصیف كرده، وصف نمى‏شود. یعنى نمى‏توان از پیش خود بر خدا نام نهاد. مثلاً او را عفیف و شجاع و امثال آن نامید.(
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خدا شجاع نیست!

گرچه همه‏ى نام‏ها و صفات الهى نیكوست و خداوند همه‏ى كمالات را دارد كه قابل احصا و شماره نیست، امّا در روایات، بر 99 اسم تكیه شده، كه در كتب اهل‏سنّت مانند صحیح مسلم، بخارى، ترمذى نیز آمده است. و هركس خدا را با آنها بخواند، دعایش مستجاب مى‏شود.(1) و هركس آنها را شماره كند، اهل بهشت است. البتّه منظور تنها شمردن لفظى و با حركات لب نیست، بلكه توجّه و الهام گرفتن از این صفات و اتّصال به آنهاست. این 99 اسم، عبارتند از:

الله خطرات سے  بچاتا ہے

«اللّه، اله، الواحد، الاحد، الصّمد، الاوّل، الآخر، السّمیع، البصیر، القدیر، القاهر، العلىّ، الاعلى، الباقى، البدیع، البارّ، الاكرم، الظاهر، الباطن، الحىّ، الحكیم، العلیم، الحلیم، الحفیظ، الحقّ، الحسیب، الحمید، الحفىّ، الربّ، الرّحمن، الرّحیم، الذّارء، الرّازق، الرّقیب، الرؤوف، الرّائى، السّلام، المؤمن، المهیمن، العزیز، الجبّار، المتكبّر، السیّد، السُبّوح، الشهید، الصادق، الصانع، الطاهر، العدل، العفو، الغفور، الغنىّ، الغیاث، الفاطر، الفرد، الفتّاح، الفالق، القدیم، الملك، القدّوس، القوىّ، القریب، القیّوم، القابض، الباسط، قاضى‏الحاجات، المجید، المولى، المنّان، المحیط، المبین، المقیت، المصوّر، الكریم، الكبیر، الكافى، كاشف الضرّ، الوتر، النور، الوهّاب، الناصر، الواسع، الودود، الهادى، الوفىّ، الوكیل، الوارث، البرّ، الباعث، التوّاب، الجلیل، الجواد، الخبیر، الخالق، خیر النّاصرین، الدیّان، الشكور، العظیم، اللطیف، الشافى».(2)

در قرآن، اسامى خدا تا 145 نام آمده و عدد 99 در روایات، یا براى این است كه برخى نام‏ها قابل ادغام و تطبیق بر بعض دیگر است، یا مراد این است كه این نام‏ها در قرآن نیز هست، نه اینكه فقط این تعداد باشد. در بعضى آیات، مضمون این نام‏ها وجود دارد. مثلاً «صادق»، به عنوان نام خدا در قرآن نیست، ولى آیه‏ى «و من أصدق من اللّه قیلاً»(3) یعنى چه كسى راستگوتر از خداست؟ آمده است. در برخى روایات و دعاها مانند دعاى جوشن كبیر، نام‏هاى دیگرى هم براى خدا بیان شده است، البتّه بعضى از اسماى حسناى الهى، آثار و بركات و امتیازات خاصّى دارد. فخررازى مى‏گوید: همه‏ى صفات خداوند، به دو چیز بر مى‏گردد: بى‏نیازى او و نیاز دیگران به‏او.(4)

امام صادق علیه السلام فرمود: به خدا سوگند، اسماى حسنى ماییم.(5) یعنى صفات الهى در ما منعكس شده است و ما راه شناخت واقعى خداییم. طبق این احادیث، جمله‏ى «ذروا الّذین یلحدون»، به ما مى‏گوید كه به ملحدین فضائل اهل‏بیت‏علیهم السلام تكیه و اعتنا نكنید.

در روایت دیگرى امام رضا علیه السلام فرمودند: ما اهل‏بیت‏علیهم السلام اسماى حسناى خدا هستیم كه عمل هیچ كس بدون معرفت ما قبول نمى‏شود. «نحن واللّه الاسماء الحسنى الّذى لایقبل اللّه من احد عملاً الاّ بمعرفتنا»(6)

عبارت «الاسماء الحسنى»، چهار بار در قرآن آمده است.(7) اسماى حُسنى‏ سه مصداق دارد: صفات الهى، نام‏هاى الهى و اولیاى الهى.(8)

امام رضاعلیه السلام فرمود: هرگاه به شما مشكلات و سختى روى آورد، به وسیله‏ى ما از خداوند كمك بخواهید و سپس فرمود: «وللّه الاسماء الحسنى فادعوه بها»(9)

امام رضا علیه السلام فرمود: «انّ الخالق لا یوصف الاّ بما وصف به نفسه» آفریدگار، جز به آنچه خود توصیف كرده، وصف نمى‏شود. یعنى نمى‏توان از پیش خود بر خدا نام نهاد. مثلاً او را عفیف و شجاع و امثال آن نامید.(10)

اسم، نمایانگر مسمّى است، ذات خداوند مقدّس است، نام او هم باید مقدّس باشد. بنابراین هم ذات خدا را باید منزّه شمرد، «سبحانه عمّا یشركون»(11) و هم نام او را تنزیه كرد. «سبّح اسم ربّك الاعلى»(12) لذا قرار دادنِ نام دیگران در ردیف نام خدا جایز نیست و نمى‏توان گفت: به نام خدا و خلق.

شهید مطهرى مى‏گوید: نام‏هاى خداوند جنبه علامت ندارند، بلكه نمایان‏گر صفت و حقیقتى از حقایق ذات مقدّس او مى‏باشند.(13)

امام صادق‏علیه السلام ذیل این آیه 181 اعراف فرمود: غیر خدا را با اسم‏هاى الهى نام ننهید و آنگاه به مناسبت جمله «یلحدون فى اسمائه» فرمود: «یضعونها فى غیر مواضعها» آنان نام‏هاى الهى را در غیر مورد آن بكار مى‏برند و با این كار، مشرك مى‏شوند و به همین دلیل خداوند فرمود: و ما یؤمن اكثرهم باللّه و هم مشركون»(14) ایمان اكثر مردم با شرك همراه است.(15)و(16)

___________________

1) تفاسیر المیزان و نمونه.

2) تفاسیر مجمع‏البیان و نورالثقلین؛ توحید صدوق.

3) نساء، 122.

4) تفسیر كبیرفخررازى.

5) تفسیر نورالثقلین؛ كافى، ج‏1، ص 143.

6) تفسیر اثنى‏عشرى.

7) اسراء، 110 ؛ طه، 8 ؛ حشر، 24 و این آیه 181 اعراف.

8) تفسیر فرقان.

9) بحار، ج‏91، ص 5.

10) تفسیر فرقان.

11) توبه، 31.

12) اعلى، 1.

13) آشنایى با قرآن، ص‏14.

14) یوسف، 106.

15) تفسیر نورالثقلین ؛ توحید صدوق، ص‏324.

16)400نکته از تفسیر نور


تنظیم برای تبیان: شکوری