تبیان، دستیار زندگی
هر نسلی سایزی دارد، قواره‏ای، شکل و شمایلی مخصوص به خودش! بعضی آدم‏ها سایزشان لارج است. بعضی‏‏ها مدیوم و بعضی‏ها small! بزرگ
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نسلی با یک عالمه X

هر نسلی سایزی دارد، قواره‏ای، شکل و شمایلی مخصوص به خودش! بعضی آدم‏ها سایزشان لارج است. بعضی‏‏ها مدیوم و بعضی‏ها small! بزرگ‏ترها باید بروند XL  بخرند. هر چه بزرگ‏ تر باشند. تعداد X ها هم بالاتر می‏رود. بعضی‏ها توی هیچ چند ایکسی جا نمی‏شوند. بعضی‏ها هم قواره خودشان را دارند. با هیچ استانداردی نمی‏شود، اندازه‏شان را تعیین کرد. وقتی می‏خواهی تعریفشان کنی، اندازه‏شان را بگیری، مجبوری بروی سراغ متر و اندازه خودشان ! استانداردها به دردت نمی‏خورند. برای خودشان یک معیار می‏شوند. بچه‏های جنگ این طوری بودند. شکل و شمایل خودشان را داشتند. با این‏که خیلی بزرگ نبودند اما هر چه هم به تعداد ایکس‏ها اضافه کنی، توی هیچ قالبی نمی‏گنجند.

دفاع مقدس

برای همین شدند

بچه‏های جنگ!

نسل دوم انقلاب!

ویژگی‏های خاص‏شان :

تجربه انقلاب و جنگ

ترسیم مدینه فاضله و تلاش برای رسیدن به آن

دسترسی نداشتن به فن‏آوری‏های اطلاعاتی (ویدئو، ماهواره...)

نداشتن دسترسی به اطلاعات به صورت نامحدود (یعنی مثل الان اینترنت و این قرتی‏ بازی‏ها نبود)

حواس‏شان هنوز به آداب و رسوم بود، اما سنت شکن‏هایشان معروف‏ تر شدند.

آرمان‏گرا

عدالت‏خواه

پذیرش حکومت دینی

توجه زیاد به مناسک و اعمال دینی

ساده زیست بودند و نمی‏شد خیلی حرف‏ دنیا را جلویشان زد

توجه به بعد اسلامی  و فرهنگ ایرانی

بعضی‏ها قواره خودشان را دارند. با هیچ استانداردی نمی‏شود، اندازه‏شان را تعیین کرد. وقتی می‏خواهی تعریفشان کنی، اندازه‏شان را بگیری، مجبوری بروی سراغ متر و اندازه خودشان ! استانداردها به دردت نمی‏خورند.

کارهایی که کرده‏اند :

توی شهرش بنا بود؛ جنگ که شد کار و خانواده‏اش را رها کرد و خودش را به میدان جنگ رساند.

پشت نیمکت مدرسه هم کوچک به نظر می‏رسید. بسیج عمومی که اعلام شد شناسنامه‏اش را بزرگ کرد.

دانشگاه تعطیل شده بود. غمش نبود جای دیگری امتحان مهم‏تری داشت.

معلم شده بود و می‏خواست آدم تربیت کند. مدرسه را زدند. فرصتی برای تربیت نبود گفت می‏روم خودم تربیت شوم. بعضی‏ها می‏گویند جنگ بد آمد، بی‏موقع آمد، ناگهانی آمد. اما جنگ که برای آمدن خبر نمی‏کند، هر جور هم که بیاید بد است. بعضی‏ها می‏گویند جوان‏های زیادی را از ما گرفت، فرصت‏های زیادی را نابود کرد، سرمایه‏ های زیادی بر باد رفت؛ جنگ می‏آید که نابود کند، جوان بگیرد، خانه ویران کند. اما آنها متفاوت عمل کردند. متفاوت با همه دیگر جوان‏ها که پیش از این جنگیده بودند. متفاوت با همه قهرمان‏های دیگر! مدال افتخار با پیروزی هم نمی‏خواستند. چشم و چراغ خانه‏هایشان بودند. از خانه‏ها که رفتند، چراغ‏ها خاموش شد. جمع که شدند، چلچراغی ساخته بودند، آنها از تاریکی نور گرفتند.

با اینها می‏شناسیمشان :

نسل ما گوش شنوا ندارد، چون دیداری تربیت شده است. رفیق گرمابه و گلستان همه ما تلویزیون، ویدئو، سینما و این سال‏های آخر اینترنت و آی پاد و ... بوده است. هر چه را بخواهیم بدانیم از اینها می‏پرسیم. هر چه را بخواهیم بشناسیم از اینها سراغش را می‏گیریم. شناسنامه نسل من تکمیل است چون در باره خودمان خیلی توی وبلاگ‏ها و اس‏ام‏اس‏ها صحبت می‏کنیم. شناسنامه نسل قبل‏تر از ما اما کامل نیست. ما هر کداممان اقلاً دو تا اسم مستعار و چند تا اسم خودمانی داریم.

پلاک

اما آنها را فقط با چند اسم صدا می‏زنیم: شهید! ایثارگر! جانباز! توی ما همه جور آدمی پیدا می‏شود، همه جور تیپی داریم. اما همه آنها را ما فقط با یک تیپ می‏شناسیم: لباس خاکی، رئیس و چفیه! ما بچه درس خوان داریم، شر داریم، شوخ داریم، بداخلاق و خوش‏‏اخلاق داریم. اما آنها همه آرام و متین و سر به زیر بوده‏اند. بچه با معرفت محله‏شان بوده‏اند. اما ما بهشان می‏گوییم: بچه مثبت! اینها را ما از خودمان نساخته‏ایم، دیگران برای ما ساخته‏اند. می‏گویند آن موقع آنقدر کار زیاد بوده که اگر همه با هم کار می‏کردند باز هم کار انجام نشده زیاد بود؛ برای همین تقسیم کار کرده بودند.

بک عده قرار بود بروند جلو بجنگند، یک عده قرار بود بمانند پشت سر تا بسازند. آنها که رفتند نمی‏توانند از خودشان بگویند آنها هم که ماندند، گفتند و ما شنیدیم، ساختند و ما دیدیم. نسل ما گوش شنوا ندارد اما خوب می‏بیند. به شرط آنکه چیز خوبی برای دیدن باشد.

نمره تک در تاریخ معاصر :

* تار یخ را کی می‏سازد؟ تاریخ را می‏گویند ما می‏سازیم، ما آدم‏ها! آدم بزرگ‏ها! تاریخ ما را کی ساخته است؟ تاریخ  ما را گذشتگان ما ساخته‏اند. پدربزرگ‏ها! هر چه جلوتر بیایی آدم‏های تاریخ‏ساز به ما نزدیک‏تر می‏شوند. تاریخ نزدیک ما را آنها ساخته‏اند که به ما خیلی نزدیک بودن. ما انگار دیده با شیمشان... می‏شناسیمشان!

* تاریخ را کی می‏نویسد؟ تاریخ را دو جور می‏نویسند. اول: همان موقعی که دارد اتفاق می‏افتد، می‏نویسند، مثل ابوالفضل بیهقی! دوم: می‏گذارند آب ها از آسیاب بیفتد، سال‏ها بگذرد، آیندگانی پیدا شوند آن وقت می‏روند تاریخ را می‏نویسند؟ از ما اگر بپرسید مدل اولی خیلی بهتر است چون خیال پردازیش کمتر است اما همیشه یک ابوالفضل بیهقی پیدا نمی‏شود که در گیرودار حادثه‏ها بنشیند به نوشتن! گاهی هم مثل جنگ خودمان جایی برای نشستن نمی‏ماند و آنها که نشسته‏اند پیش خود و وجدان تاریخی که نوشته‏اند معذب خواهند بود. برای همین تاریخ معاصر ما را تقریباً گذاشتند بعد بنویسند.

* تاریخ را کی می‏خواند؟ پدربزرگ‏ها! بگذار کمی سوال را دستوری کنیم؛ تاریخ را کی باید بخواند؟ خب البته ما! برای شناسایی بهترشان، برای نزدیک شدن به آنها باید بروی سراغ کتاب‏ها، باید به سراغ تاریخ بروی. مثلا تاریخ به تو می‏گوید: امیرکبیر که بود و چه کرد. و تاریخ به تو می‏گوید: چطور درباره ناصرالدین شاه فکر کنی و تصمیم بگیری. تاریخ این چیزها را می‏گوید اما تو خیلی فرصت نداری درباره‏شان فکر کنی و تصمیم بگیری، چون سر کلاس درس هستی و هی باید پیامک رفیقت را جواب بدهی و هی منتظری که زنگ بخورد. راستی نمره درس تاریخ معاصرتان چند بود؟! شده این همه به رفقا پیامک می‏دهیم یک بار هم سالگرد یک عملیات را تبریک بگوییم؟


منبع :

ویژه نامه سند غربت

تنظیم برای تبیان :

بخش هنر مردان خدا - سیفی