تبیان، دستیار زندگی
آن گاه رسول خدا(ص)در برابر لشکر ایستاده و خطبه‏اى ایراد کرد و ضمن سفارش به پایدارى و استقامت در برابر دشمنان دین و جهاد در راه خدا پاره‏اى از احکام اسلام را نیز بیان فرمود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پرچم های بر خاک افتاده

همبستگی دین و هنر

آن گاه رسول خدا(ص)در برابر لشکر ایستاده و خطبه‏اى ایراد کرد و ضمن سفارش به پایدارى و استقامت در برابر دشمنان دین و جهاد در راه خدا پاره‏اى از احکام اسلام را نیز بیان فرمود،و در این وقت بود که ابو سفیان به نزد پرچمداران قریش که در رأس آنها طلحة بن ابى طلحه قرار داشت و او را«کبش الکتیبة»یعنى مهتر و سردار لشکرمى‏خواندند آمده گفت :شما بخوبى مى‏دانید که هر چه بر سر ما بیاید از ناحیه شما خواهد آمد و در جنگ بدر به خاطر افتادن پرچم بود که ما شکست خوردیم،اکنون ببینید اگر تاب نگهدارى و محافظت آن را ندارید پرچم را به ما بسپارید تا ما بخوبى از آن نگهدارى کنیم.

این حرف بر طلحه گران آمد و برآشفت و بدو گفت:آیا به ما چنین مى‏گویى؟به خدا من امروز این پرچمها را تا وسط حوضهاى مرگ پیش مى‏برم و تا آخرین قطره خون خود از آنها دفاع خواهم کرد و به دنبال آن گفتار خود را به میان دو لشکر رسانده و مبارز طلبید و به خاطر غرورى که داشت از روى تمسخر فریاد زد:.

«اى محمد شما عقیده دارید با شمشیرهاى خود ما را به دوزخ مى‏فرستید و ما نیز شما را به بهشت روانه مى‏کنیم،پس هر کدام از شما که آرزوى رفتن بهشت را دارد به جنگ من بیاید.»

على(ع)که این سخن را شنید شتابان به سوى او رفت و با خواندن این ارجوزه آمادگى خود را براى جنگ با او اعلام فرمود:

یا

طلح ان کنتم کما تقول‏

لکم خیول و لنا نصول‏فاثبت لننظر اینا المقتول‏

و اینا أولى بما تقول‏فقد أتاک الاسد الصئول‏

بصارم لیس به فلول‏ینصره القاهر و الرسول‏طلحه

گفت:اى«قضم»مى‏دانستم که جز تو کسى جرئت کارزار و جنگ مرا نخواهد داشت.

این را گفته و حمله کرد،على(ع)ضربت او را با سپرى که داشت دفع نمود و خود شمشیرى بر سر او زد که کاسه سر او را از وسط شکافت و همچنان تا چانه‏اش را از میان دو نیم کرد و بر زمین افتاد و به نقلى شمشیرى حواله پاى او کرد که هر دو ران را با هم قطع کرد و از پشت بر زمین افتاد،با کشته شدن طلحه برادرش عثمان بن أبى طلحه پیش آمد و پرچم را برداشت او نیز به شمشیر على(ع)از پاى در آمد و همچنین یکى پس از دیگرى تا نه تن از قبیله بنى عبد الدار که پرچمدار قریش بودند هر کدام پرچم رابه دست گرفتند و به شمشیر على بن ابیطالب(ع)و برخى نیز با تیرهاى کارى عاصم بن ثابت(که در تیراندازى مهارت فوق العاده‏اى داشت)از پاى در آمدند.

دیگر کسى جرئت نکرد آن پرچم میشوم را بردارد تا اینکه زنى به نام عمره دختر علقمه پیش آمد و آن پرچم را برداشته روى زمین نصب کرد.

اى محمد شما عقیده دارید با شمشیرهاى خود ما را به دوزخ مى‏فرستید و ما نیز شما را به بهشت روانه مى‏کنیم،پس هر کدام از شما که آرزوى رفتن بهشت را دارد به جنگ من بیاید.

کشته شدن پرچمداران رعب عجیبى در دل قریش انداخت و آثار شکست در چهره‏ها ظاهر گردید و به دنبال آن حمله عمومى از طرف مسلمانان شروع شد.زنان قریش براى تحریک مردان شروع به خواندن شعر و نواختن دف کرده به صورت سرودهاى جنگى مى‏خواندند:

ویها بنى عبد الدار

ویها حماة الادبار

ضربا بکل بتار

و گاهى نیز مى‏خواندند:

غزوه بنی نضیر

ان تقبلوا نعانق‏

و نفرش النمارق‏

او تدبروا نفارق‏

فراق غیر وامق

از آن سو حمزة بن عبد المطلب عموى پیغمبر چون شیرى غران به راست و چپ لشکر دشمن حمله مى‏افکند و هر که سر راهش مى‏آمد او را از پاى در مى‏آورد ابو دجانه انصارى با شهامت بى‏نظیر خود و شمشیرى که پیغمبر به دستش داده بود مرد و مرکب را روى هم مى‏ریخت.مى‏نویسند آن شمشیر را بالاى سر هر کس به گردش در مى‏آورد جان سالم به در نمى‏برد و حتى در حین کارزار به«هند»همسر ابو سفیان رسید و خواست او را هم با آن شمشیر به قتل رساند اما متوجه شد که این شمشیر رسول خدا(ص)است.و او هم زنى است و نخواست آن شمشیر مقدس را به خون زنى مشرک آلوده سازد.على بن ابیطالب نیز از یک سو و سایر مسلمانان جانباز و فداکار از مهاجر و انصار نیز سر غیرت آمده و بسختى مشرکین را شکست دادند و هزیمت آنان به سوى مکه شروع شد،و بت بزرگ خودـیعنى هبل ـرا نیز که همراه آورده بودندرها کرده بر زمین افتاد و حتى اثاثیه و اسباب و خیمه و خرگاه خود را نیز رها کرده و فرار کردند،زنانى که همراه آنها آمده بودند شروع به سرزنش فراریان کرده با حماسه‏هاى جنگى و دف و چنگ خواستند آنها را باز گردانند،ولى نتوانستند و آنها نیز پا به فرار گذاردند.

تهیه و تنظیم برای تبیان: رضا سلطانی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.