نقش علما در جامعه پذیرى سیاسى(1)
امروزه بررسى نظریات درباره بىثباتى و تحولات سیاسى در جامعه، اهمیت ویژهاى یافته و ضرورت بحث ایجاب مىنماید كه از منظرهاى گوناگون بدان پرداخته شود .
یكى از این نظریات، بحران مشروعیت است و این زمانى به وقوع مىپیوندد كه جامعهپذیرى سیاسى در جامعه منتهى به دوگانگى یا چند گانگى در باورهاى سیاسى و به ویژه ناسازگارى باورهاى جامعه با ایدئولوژى و كاركردهاى نظام سیاسى گردد . باورهاى سیاسى در جامعه از طریق جامعه پذیرى سیاسى و به وسیله كارگزاران و نهادهاى جامعهپذیر كننده شكل مىگیرد كه عمدتا به صورت حفظ و نگهدارى، تغییر و تحول و خلق فرهنگ سیاسى انجام مىپذیرد .
نهادهاى دینى در تاریخ معاصر ایران یكى از نهادهاى اصلى جامعهپذیر كننده در جامعه ایران به شمار مىآید . این نهاد همواره در تحولات سیاسى - اجتماعى ایران با ابزارهایى كه در اختیار داشت، نقشهاى بسزایى ایفا كرده است . مقاله حاضر در صدد تبیین نقش عالمان دینى در شكلگیرى انقلاب اسلامى از طریق ابزارهاى جامعهپذیرى سیاسى است .
مقدمه
نهاد روحانیت در ایران معاصر همواره به عنوان نهادى مؤثر در جامعهپذیرى عمل كرده است . بنابراین باورهاى حاصل از جامعهپذیرى این نهاد به علت تفكیك ساختارى روحانیت از نهاد سیاست، با باورهاى سیاسى هیات حاكمه تعارض پیدا نموده و هر گاه مساله خاصى حادث مىشد این تعارض علنى مىگشت . نقش این تعارض در شكلگیرى انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامى قابل بررسى است، زيرا نتيجه آن بحران مشروعیتسياسى و بروز انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامى بود . در اين مقاله به بررسى اين تعارض از منظر جامعهپذیرى سیاسى توسط نهاد روحانيت در انقلاب اسلامى مىپردازيم و در اين راستا اين سؤال را پاسخ مىدهيم كه نقش روحانيت - به عنوان يكى از عوامل جامعهپذیرى سیاسى - در فرآیند تحولات سیاسى ایران معاصر به خصوص انقلاب اسلامى چیست؟
1 . جامعه پذیرى سیاسى
جامعهپذیرى از دیدگاههاى مختلف قابل تعریف است; از جمله:
جامعه پذیرى عبارت است از مراحلى كه شخص طى آن خصوصیات مناسب مورد نیازش را براى عضویت در جامعه به دست مىآورد، كه مهمترین پیامد آن، شناختى است از خود به عنوان یك موجود استوار اجتماعى، كه به وسیله هنجارها، نقشها و روابط با دیگران هدایت مىشود .
فرهنگ علوم رفتارى از زاویه دیگرى جامعهپذیرى را تعریف كرده، آن را «فرآیندى مىداند كه به وسیله آن فرد راهها، افكار، معتقدات، ارزشها، الگوها و معیارهاى فرهنگ خاص جامعه خود را یاد مىگیرد و آن را جزء شخصیتخویش مىنماید» .
براى جامعهپذیرى سیاسى تعاريف گوناگونى همچون «دايمى ساختن فرهنگ سیاسى» و «شكلگيرى بقا و تغيير فرهنگ سیاسى» ارائه شده است .
در مقاله حاضر تعریف ذیل مد نظر است:
روندى است كه افراد به وسیله آن دیدگاهها و الگوهاى رفتار سیاسى را كسب كرده و به وظایف، حقوق و نقشهاى سیاسى خود در جامعه آگاه مىشوند و موجب انتقال آن از نسلى به نسل دیگر مىشود، كه این خود مقدمهاى براى ثبات و یا انقلاب مىباشد .
بنابراین بستر و حوزه مطالعات جامعهپذیرى سیاسى، فرهنگ سیاسى است . حال اين سؤال مطرح مىشود كه جامعهپذیرى سیاسى طى كدام مراحل و همراه با چه روشهايى صورت مىپذيرد؟ براى پاسخ به این پرسش، سؤال اصلى محققان جامعهپذیرى سیاسى را يادآور مىشويم كه «چه كسى، چه چیز را، از چه كسى، تحت چه شرایط محیطى و با چه اثرى مىآموزد؟» اين كه چه كسى مىآموزد و مخاطبان جامعهپذیرى سیاسى چه كسانىاند، محققان معتقدند جامعهپذیرى سیاسى روندى است كه در همه عمر ادامه دارد; یعنى همه انسانها و در همه مراحل زندگى خود ممكن است گرایشها و ارزشهاى سیاسى و غیر سیاسى جدیدى فراگیرند; بنابراین مخاطبان جامعهپذیرى سیاسى از كودك تا افراد كهنسال را شامل مىشود . اين كه چه چیز را مىآموزند؟ - همان طور كه در تعريف جامعهپذیرى سیاسى بيان شد تقريبا تمام اعتقادات، ارزشها، عقاید و وظایف سیاسى را مىآموزند . این كه از چه كسى و تحت چه شرایطى این امر صورت مىگیرد، بايد گفت كه كارگزاران جامعهپذیرى سیاسى اين وظيفه را بر عهده دارند و شرايط پذيرش آن نيز همان راهى است كه ساختارهاى موجود با آن عمل جامعهپذيرى را انجام مىدهند و داراى روشهاى گوناگونى است . مهمترین آنها روش «آشكار یا مستقیم» و روش «پنهان یا غیر مستقیم» مىباشد .
مهمترين كاركردى كه براى جامعهپذیرى سیاسى به شيوههاى مذكور مىتوان بر شمرد، عبارتند از: 1 . حفظ و نگهدارى فرهنگ سیاسى; 2 . تغيير و تحول در فرهنگ سیاسى; 3 . خلق فرهنگ سیاسى .
درباره نهادها و كارگزاران جامعهپذیرى سیاسى، تقسیمبندىهاى مختلفى ارائه شده كه به نقش گروهها و افراد در جامعهپذیر كردن مىپردازند . از جمله تحقیق «ایزن اشتات» مىباشد كه راجع به نسلها و گروههاى سنى به كار گرفته است . در مورد نهاد روحانيت و عالمان دینى و نقشى كه در جامعهپذیرى سیاسى ايفا مىكنند، نظرهاى متفاوتى وجود دارد و از همین رو آن را در تقسیمبندىهاى مختلف قرار مىدهند، چرا كه نقش گروههاى مذهبى در همه جوامع مشاهده مىگردد، هر چند متفاوت باشد . علت عمده این تاثیرگذارى این است كه مذاهب حاملان ارزشهاى فرهنگى و اخلاقى هستند كه خواه ناخواه پیامدهاى سیاسى نیز دارد و بر مسائل سیاسى و سیاستهاى عمومى تاثیر مىگذارد . رهبران مذهبى بزرگ خود را آموزگار مردم مىدانند و پیروان آنها معمولا كوشیدهاند تا از طریق آموزش به جامعهپذیرى شكل بخشند و از طریق موعظه و مناسك مذهبى، نومذهبان را در هر سنى جامعهپذیر سازند .
در تشیع به دلیل اصول اعتقادى - درباره دستگاه رهبرى - پیوند نزدیكى بین دین و دنیاى مردم وجود دارد . رهبران مذهبى و عالمان دینى نقش محورى و بنيانى دارند كه با نگاهى به تاريخ شيعه اين امر كاملا مشاهده مىگردد كه علاوه بر رهبرى معنوى مردم، رهبرى و هدایتسیاسى مردم را در بسیارى از مقاطع تاریخ شیعه عهدهدار بودند . اين نشان دهنده تاثير روحانيان به عنوان حاملان دين در امر جامعهپذیرى سیاسى است كه سعى دارند فرهنگ سیاسى بر اساس ارزشها و اعتقادات شيعى را تبيين و ترويج كنند .
2 . فرهنگ و هویتسیاسى
«واژه فرهنگ از زبان پهلوى (فارسى میانه) از دو جزء «فر» و «هنگ» تشكیل شده است . فر یا فره نمود بارقه الهى كه بر دل انسان تجلى مىكند و مایه تعالى و كمال نفس مىگردد و هنگ یا هنج از مصدر هیختن یا هنجیدن به معناى آوردن و جلوهگر ساختن است; فلذا فرهنگ تجلى كمال و تعالى در انسان و جامعه است» . (9)
هنگامى كه فرهنگ با واژه دیگرى همراه مىشود هدف نشان دادن یا تمركز روى ابعاد، آثار و تجلیات آن واژه است; از اين رو فرهنگ سیاسى يعنى «نظامى از باورهاى تجربى و نمادهاى عاطفى و ارزشها، كه موقعیت وقوع كنش سیاسى را تعیین و تعریف مىكند» .
عناصر تشكيل دهنده فرهنگ سیاسى عبارتند از:
1 . سمتگیرى در مورد قدرت سیاسى ;(Orientation)
2 . نگرشهاى موجود به قدرت سیاسى ;(Attitudes)
3 . احساسات مختلف در مورد قدرت سیاسى ;(Sentiments)
4 . ارزشها .(Values)
يكى از موضوعاتى كه در فرهنگ سیاسى مطرح مىشود، ترميم عرصهاى از تاثيرگذارى يك فرهنگ سیاسى است: در پاسخ اين سؤال كه چگونه فرهنگ سیاسى يك ملتبر رفتار شهروندان و رهبران آن در سراسر نظام سياسى تاثير مىگذارد و چگونه مىتوان جنبههاى مختلف فرهنگ سیاسى ملتها و جوامع مختلف را با هم مقايسه كرد و از اين راه تمايلات آنها را براى رفتارهاى حال و آينده دريافت؟ مبحثسطح تحلیلها مطرح مىشود; بر اين اساس بررسى و مطالعه فرهنگ سیاسى يك ملت را در سه سطح مىتوان انجام داد: 1 . سطح نظام یا تمایلات سیستمى; 2 . سطح فرآیند یا تمایلات فرآیندى; 3 . سطح سیاست گذارى یا تمایلات سیاستگذارى .
هر فرد دانشها، اعتقادات، ارزشها، هنجارها و انتظارات جامعه خویش را از این طریق كسب مىكند و از طریق یادگیرى (درونى كردن) فرهنگ، انسان موفق مىشود براى خویش شخصیت كسب كند، و مهارتهایى را كه براى بقایشان در محیطهاى طبیعى گوناگون لازم است فرا مىگیرند . از جمله آنها آموزههاى سياسى است و افراد از طريق جامعهپذیرى سیاسى مىآموزند و به آنان فرهنگ سیاسى خاصى منتقل مىگردد . بنابراین بين جامعه پذيرى و فرهنگ سیاسى رابطه ناگسستنى وجود دارد و در اين ميان، سخن از نهادهايى است كه در فرآيند جامعه پذیرى سیاسى نقش ايفا مىكنند . اگر نهادى توانايى ايجاد و انتقال فرهنگ سیاسى خاصى را دارا باشد زمينههاى حاكم شدن آن فرهنگ سیاسى نيز فراهم مىشود و اگر با فرهنگ سیاسى حاكم هماهنگى و وجه اشتراك وجود داشته باشد زمينههاى بقا و تداوم آن را در پى خواهد داشت و اگر تزاحم و تضاد واقع شود زمينههاى شورش و انقلاب و دگرگونى را فراهم مىآورد .
3 . مشروعیت
«مشروعیت» مصدر جعلى (مصدر صناعى) از كلمه مشروع است . مشروع (اسم مفعول) یعنى آنچه موافق شرع باشد یا چیزى كه طبق شرع جایز باشد . مشروعیت در اصطلاح براى بیان قانونى بودن حكومتبه كار مىرفته است . با توجه به سابقه این دانشواژه و تعاریف گوناگونش مىتوان آن را «نوعى توجیه عقلى اطاعت مردم از زمامداران و اعمال قدرت آنان بر مردم» یا «توجیه عقلى اعمال قدرت حاكم» تلقى كرد . در این مفهوم، مشروعیت مظهر و ميزان و ملاك پذيرش ذهنى قدرت حاكم در نزد افراد جامعه است كه با مفهوم سيادت به معناى اعمال قدرت مرتبط مىشود .بنابراین بين مشروعیت مصطلح در علم سياستبا مشروعیتبه معناى مطابقتبا شرع و حكم دين فرق وجود دارد و آنچه از Legitimacy فهمیده مىشود، با معادلهایى چون مقبولیت، حقانیت، قانونیت و روایى بیشتر هماهنگ است . از اين رو مشروعیتبه معناى ظرفيت نظام سياسى براى ايجاد و حفظ اعتقاد به اين اصل است كه نهادهاى سياسى موجود از صحت عمل برخوردار بوده يا نه .
مشروعیت مد نظر این نوشته برگرفته از نگاهى كلى به این واژه است، چرا كه مشروعیت نظامهاى سياسى معاصر بيشتر معلول موفقيت آنها در حل و فصل اختلافات درونى سيستمها و از ميان بردن تفرقه در جامعه است; بنابراین بحران مشروعیت همچون بحران هويت، توزیع و مشاركت اهمیت پیدا مىكند . منظور از بحران مشروعیت، بحران تغییر و تحول است . اختلال در نظام فلسفى و ارزشى جامعه موجب بروز بحران مشروعیت مىگردد . بحران مشروعیت زمانى دامنگير يك نظام سياسى مىگردد كه آن نظام سياسى از پاسخگويى به خواستهاى شهروندان ناتوان شود و پشتيبانى مردم از آن نظام متزلزل گردد .
نكته مهم در مقاله نشان دادن اين مطلب است كه در جامعهپذیرى سیاسى، فرهنگ سیاسى محور كارهاست; یعنى از این طریق، فرهنگ سیاسى جامعه شكل مىگيرد و از راه فرهنگ سیاسى كه همان باورها، اعتقادات، ارزشها و هنجارهاى جامعه در خصوص مباحثسیاسى و نظام حكومتى است، تداوم و بقا را در پى خواهد داشت، زيرا اگر فرهنگ سیاسى كه از طريق جامعهپذيرى به وسيله ابزارهاى مختلف به جامعه و به ويژه نسل آينده منتقل مىگردد، همخوانى با نظام حكومتى و سیستم سیاسى داشته باشد، همگامى و همراهىاى بين مردم و نظام سياسى ايجاد مىگردد كه نتيجه آن افزايش مشروعیت نظام سياسى است و با افزايش مشروعیت نظام، بقا و تداوم آن براى مدت زمان بیشترى بیمه مىگردد.
این مطلب ادامه دارد....
فصلنامه علوم سیاسى، شماره 21، علویان، مرتضی؛ تنظیم:مجید نقدی گروه حوزه علمیه