ارزش وقت در سیره پیشوایان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ارزش وقت در سیره پیشوایان - نسخه متنی

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ارزش وقت در سيره پيشوايان

حجة‏الاسلام و المسلمين محمد محمدى اشتهاردى

سرمايه گرانبها

بى شك وقت و فرصت بزرگترين سرمايه گرانبها و بى‏نظير براى بشر است، كه مى‏توان در استفاده بهينه از آن، در همه عرصه‏ها به پيش رفت و به عالى‏ترين درجات مادى و معنوى نايل گشت.

وقت يعنى فرصت‏ها، ساعت‏ها، روزها و ماه‏ها و سال‏ها بلكه دقيقه‏ها و ثانيه‏ها و لحظه‏ها، بهره‏گيرى از وقت بزرگترين توفيقى است كه نصيب بشر مى‏شود، و او مى‏تواند در پرتو آن به اهداف عاليه برسد، و به پيروزى در همه ابعاد دست يابد، وقت گوهر ناب و گران سنجى است كه ارزش هيچ‏چيز را نمى‏توان با آن مقايسه كرد، اين كه مى‏گويند وقت طلاست، تعريف صحيحى نيست، چرا كه:




  • وقت گذشته را نتوانى خريد باز
    مفردش خيره كاين گهر پاك بى‏بهاست



  • مفردش خيره كاين گهر پاك بى‏بهاست
    مفردش خيره كاين گهر پاك بى‏بهاست



سعدى چيزى را براى سنجش ارزش وقت نيافته جز شب قدر را كه مطابق قرآن بهتر از هزار ماه است آنجا كه گويد:




  • قضا روزگارى زمن در ربود
    مكن عمر ضايع به افسوس و حيف
    كه فرصت عزيز است و الوقت ضيف



  • كه هر روزش از پى شب قدر بود
    كه فرصت عزيز است و الوقت ضيف
    كه فرصت عزيز است و الوقت ضيف



وقت همان عمر انسان است كه سرمايه‏اى بالاتر از آن نيست، مشروط بر اين كه از آن براى رشد و ترقى ظاهر و باطن استفاده شود، يعنى وقت نردبان ترقى گردد، و گرنه نه تنها سرمايه نيست بلكه شرمايه، و وسيله شرّ و تيره بختى است. بر همين اساس امام سجّاد(ع) در فرازى از دعاى خود به خداوند عرض مى‏كند: «وَ عَمِّرنِى ماكانَ عُمرِى بِذلَةً فِى طاعَتِكَ، فَاِذا كانَ عُمرِى مَرتَعاً لِلشَّيطانِ فاقبِضنِى اِلَيكَ؛ عمر طولانى تا هنگامى كه عمرم در راه اطاعت تو صرف شود به من عطا كن، و هرگاه عمرم چراگاه شيطان گردد، جانم را قبل از پيشى گرفتن عذابت بگير.»(1)

و در فراز ديگر عرض مى‏كند: «وَ نبّهِنى لِذِكرِكَ فِى اَوقات الغَفلَةِ، وَ استَعمِلنِى

بِطاعَتِكَ فِى اَيّامِ المُهلَةِ؛ خدايا مرا در وقت‏هاى غفلت و بى‏خبرى، براى ياد خودت هوشيار و بيدار كن، و در روزگار فرصت و فراغت، به عبادت و بندگى بگمار.»(2)

انسان‏ها معمولاً وقت را فداى مال و ثروت مى‏كنند، و آن را وسيله ترقى مادى قرار مى‏دهند، در صورتى كه بايد مال و ثروت در خدمت وقت باشد، و آنها را وسيله بهره‏مندى برتر از وقت قرار داد. بر همين اساس پيامبر(ص) فرمود: «كُن عَلى عُمرِكَ اَشَحُّ مِنك عَلى دِرهَمِكَ وَ دِينارِك؛ در مورد حفظ عمر خود بخيل‏تر از پول و ثروت خود باش.»(3)

به طور كلى هركس براى وقت ارزش قايل شد، و از آن با آگاهى و جدّيت استفاده صحيح نمود، به جايى رسيد، و هركس آن را عاطل و باطل نمود، قطعاً خود را تيره بخت نموده و درچاه هلاكت انداخته است. از اين رو حضرت على(ع) فرمود: «وقت‏هاى زندگى تو جزء جزء عمر تو است، پس بكوش كه هيچ

وقتى از عمر تو جز در موارد امورى كه عامل نجاتت است تلف نشود.»(4)

چگونگى استفاده از وقت

چگونگى استفاده بهينه از وقت به اين است كه انسان با برنامه ريزى صحيح، كارهاى مثبت خود را با تنظيم خاصى بين ساعات شبانه روز تقسيم كند، و هر ساعت يا هر چند ساعت را براى انجام كارى قرار داده، و به اين برنامه و نظم ادامه دهد، به گونه‏اى كه اگر روزى در نظم و برنامه‏اش خللى وارد شد احساس چالش و كمبود نموده و به جبران آن بپردازد، مثلاً در امور معنوى و خودسازى، چنان كه علماى اخلاق گفته‏اند وقتى كه صبح فرا رسيد تا شب هنگام خواب پنج مرحله را با ترتيب و برنامه خاص بپيمايد كه عبارتند از: مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه و مكافئه. يعنى در مرحله نخست با خدا و خود شرط و عهد كند كه گناه نكند و دچار لغزش نگردد. در مرحله دوم، مراقب و متوجه باشد كه به عهد خود وفا نمايد، و با مراقبت و نگهبانى جدّى به ترك گناه ادامه دهد، و با اراده نيرومند از ورود گناه بر زندگيش جلوگيرى نمايد، و در مرحله سوم در پايان كار، خود را محاسبه كند، و اعمال و گفتارش راحساب‏رسى نمايد، و با كنترل دقيق ريز و درشت كارهاى خود را تجزيه و تحليل نمايد، در مرحله چهارم هرگاه دريافت كه در حساب‏رسى خود دچار گناه و لغزشى شده است توبه كند، و با عتاب و سرزنش خود، نفس سركش خويش را رام نموده و طغيان آن را سركوب نمايد. و در مرحله پنجم توجه داشته باشد كه گناه موجب چالش شده، با انجام كارهاى نيك آن را جبران نمايد، و خلأ به وجود آمده را پُر كند.

اين برنامه ريزى پنج مرحله‏اى يك نوع وقت‏شناسى، و بهره‏مندى از فرصت طلايى وقت است، كه قطعاً باعث رشد و تعالى شده و موجب نجات و پيروزى در دو جهان خواهد شد. اميرمؤمنان على(ع) براى استفاده از ساعات شبانه روز و چگونگى بهره‏مندى از آن ساعت‏ها در سخنى مى‏فرمايد:«انسان با ايمان ساعت‏هاى زندگيش را به سه بخش تقسيم مى‏كند، 1ـ بخشى را به مناجات با خدا و برقرارى ارتباط با آفريدگار جهان مى‏پردازد. 2ـ و بخشى را در طريق تأمين هزينه زندگى و سامان دادن به معاش(مانند غذا، لباس، مسكن و مركب) به كار مى‏گيرد 3ـ و بخش ديگر را براى استراحت و بهره‏گيرى از لذّت‏هاى حلال و آرامش بخش روح و روان برمى‏گزيند، و براى خردمند صحيح نيست كه حركتش جز در يكى از اين سه مورد باشد، يعنى تأمين معاش، و عبادت و آباد نمودن آخرت يا بهره‏گيرى از لذّت و آسايش غير حرام.»(5)

ارزش وقت از ديدگاه قرآن

در قرآن به قدرى به وقت احترام شده كه گويى در اوج ارزش‏ها و مادر فضايل است، تا آنجا كه خداوند به آن سوگند ياد نموده و مى‏فرمايد: «والعصر؛ سوگند به وقت»(6)

زيرا عصر به معنى زمان و روزگار است، كه در تفسير اين آيه به عنوان يكى از تفاسير ذكر شده، و زمان همان وقت است.

در قرآن آنچه را كه موجب اتلاف وقت مى‏شود به عنوان لغو، باطل، افراط و به طور كلّى بيهوده گرايى و پوچى، از آن سرزنش شده است، چرا كه موجب نابودى عالى‏ترين سرمايه زندگى، و آفت زيست سالم مى‏گردد، خداوند در تعريف انسان با ايمان مى‏فرمايد: «و الّذين هم عن اللّغو معرضون؛ مؤمنان از كارهاى بيهوده روى‏گردان هستند.»(7) نيز در چندين آيه، خسارت و آه و افسوس آنان را كه به وقت اهمّيت ندادند، در قيامت متذكر شده در يك‏جا مى‏فرمايد: «و خسر هنا لك المبطلون؛ در قيامت اهل باطل و اتلاف‏گران وقت زيان خواهند ديد.»(8) و در مورد ديگر مى‏فرمايد: «ان تقول نفسٌ يا حسرتى على ما فرّطت فى جنب اللّه؛ بايد ترسيد از آن روزى(قيامت) كه انسان بيهوده گرا بگويد افسوس بر من از افراط كارى و كوتاهى‏هايى كه در راه اطاعت خدا نمودم.»(9)

تا آنجا كه با ناله و فرياد مى‏گويند به دنيا باز گرديم و از وقت استفاده كنيم، ولى به آنها گفته مى‏شود، ما عمر و وقت وسيعى در اختيار شما گذاشتيم، چرا استفاده نكرديد؟ «و هم يصطرخون فيها ربّنا اخرجنا...؛ دوزخيان فرياد مى‏زنند پروردگارا! ما را از دوزخ خارج كن تا عمل صالحى انجام دهيم، غير از آنچه انجام داديم(در پاسخ به آنان گفته مى‏شود) آيا شما را به اندازه‏اى وقت وسيع نداديم به طورى كه هر كس پندپذير است، پندها را بپذيرد و آيا انذار كننده الهى به سراغ شما نيامد؟ اكنون عذاب الهى را بچشيد كه براى ظالمان هيچ ياورى نيست.»(10)

چنان كه ملاحظه مى‏كنيد قرآن با تعبيرات گوناگون و هشدارهاى شديد، ما را به بهره‏گيرى صحيح از وقت فراخوانده، و اتلاف‏گران وقت را به عذاب‏هاى سخت تهديد نموده است، بنابراين آنان كه وقت خود را به بطالت مى‏گذرانند در حقيقت بر ضد قرآن گام برداشته، و در راه گمراهى افتاده‏اند، چرا كه قرآن قدردانى از وقت را از اركان اصلى ايمان، و وسيله نجات و پيروزى قرار داده است. آخرين سخن اين كه به فرموده قرآن يكى از پرسش‏هايى كه كافران از پيامبر(ص) نمودند در مورد فوايد ماه‏ها بود، خداوند به پيامبر(ص) وحى كرد: «قل هى مواقيتٌ للنّاس...؛بگو اين ماه‏ها نشان دهنده وقت‏ها براى نظام زندگى مردم است.»(11)

از اين عبارت مى‏توان اين نتيجه را گرفت كه: زندگى فردى و اجتماعى، هيچ كس بدون وقت‏شناسى و ايجاد نظم و برنامه به سامان نمى‏رسد، نظم در تقسيم صحيح وقت، نظم در برنامه ريزى، نظم در مديريت و اجرا، ما با يك نگاه به جهان هستى مى‏فهميم كه همه چيز بر اساس نظم دقيق است، بنابراين بيهوده گرايى، درست گام نهادن بر خلاف نظم است، همان گونه كه گردش ماه وسيله‏اى براى نظام زمان بندى شده است، ما نيز بايد همسو با اين نظام، با برنامه ريزى صحيح حركت كنيم، و زندگى معنوى و مادى خود را با آن هماهنگ سازيم، و اين هماهنگى همان استفاده مطلوب از وقت‏ها، فرصت‏ها و لحظه‏ها است.

وقت‏شناسى در سيره پيشوايان

پيامبران و امامان (ع) به طور مكرر مردم را به اغتنام فرصت‏ها و اهميت دقت و استفاده صحيح از آن سفارش مى‏كردند، و خود در اين راستا پيشتاز و الگو بودند، پيامبر(ص) به ابوذر فرمود: «اِغتَنِم خَمساً قَبلَ خَمسٍ،حَياتَكَ قَبلَ مَوتِكَ، وَ صِحَّتَكَ قَبلَ سُقمِك وَ فِراغَكَ قَبلَ شُغلِك، وَ شَبابَكَ قَبلَ هِرَمِكَ، وَ غِناكَ قَبل فَقرِك؛ پنج چيز را قبل از فرارسيدن پنج چيز ديگر غنيمت بشمار؛ زندگى قبل از مرگ، سلامتى قبل از بيمارى، فراغت قبل از اشتغال، جوانى قبل از پيرى،و بى‏نيازى را قبل از تهى دستى .»(12)

اميرمؤمنان على(ع) فرمود: «تزوّد من يومك لغدك، واغتنم عفو الزّمان، و انتهز فرصة الامكان؛ از امروزت براى فردايت توشه برگير، و فراهم شدن وقت را غنيمت شمار، و از فرصت و مهلت و امكانات استفاده كن.»(13)

نيز فرمود: «المؤمن مشغولٌ وقته؛ همه وقت مؤمن پراست، و او در همه وقتش به كارهاى مثبت اشتغال دارد.»(14)

نيز در ضمن نامه‏اى به يكى از اصحاب فرمود: «با آن‏چه از عمرت باقى مانده از گذشته جبران كن، فردا و پس فردانگو( و كار امروز را به فردا وانگذار) زيرا گذشتگانى كه به هلاكت رسيدند، به خاطر پايدارى در آرزوها و امروز و فردا كردن بود، تا آنگاه كه ناگهان فرمان خدا(مرگ) به سويشان آمد، در حالى كه غافل بودند.»(15)

نيز فرمود:«مِنَ الخُرقِ؛ اَلمُعاجَلَةُ قَبلَ الاِمكانِ، وَ اَلاَناة قَبلَ الفُرصَةِ؛ شتاب در كار پيش از آمادگى و توانايى، ابلهى است، همان گونه كه اتلاف وقت پس از فراهم شدن فرصت از ابلهى و نادانى مى‏باشد.»(16)

نيز فرمود: «و الفرصة تمرّمرّ السّحاب فانتهزوا فرص الخير؛ فرصت وقت همچون ابر مى‏گذرد، فرصت‏هاى نيك را غنيمت بشماريد، و قبل از گذشتن، از آن‏ها بهره بگيريد.»(17)

و از سخنان، امام صادق(ع) است: «ليس شى‏ء اعزّ من قلبك و وقتك؛ هيچ چيزى عزيزتر از روح و وقت تو نيست.»(18)

برهمين اساس پيامبران و امامان و اولياء خدا بيشترين استفاده را از وقت خود نموده و وقت گذرانى بيهوده را از گناهان بزرگ مى‏شمردند، به عنوان نمونه:

1ـ پيامبر اسلام (ص) سراسر عمر خود را در راه ارشاد مردم و جهاد با دشمنان و تأمين هزينه زندگى و تعليم و آموزش گذراند، و از لحظه لحظه‏هاى عمرش كمال استفاده را نمود. تا آن‏جا كه روزى به مسجد براى عبادت رفت، در آن‏جا ابوذر غفارى وقت را غنيمت شمرد، و نزد پيامبر(ص) شتافت و به طور مكرر از آن حضرت خواست كه موعظه كند، پيامبر (ص) از همان فرصت استفاده كامل كرد، و با آب زلال موعظه‏هاى طولانى و سرشار از حكمت خود روح تشنه ابوذر را سيراب نمود.(19) اين مواعظ به قدرى طولانى است كه شايد براى ذكر آن نياز به بيش از ده ساعت وقت است، آرى پيامبر(ص) براى تربيت شاگرد، اين چنين وقت گرانبهاى خود را به طور رايگان در اختيار شاگردان مى‏گذاشت. در ابتداى اين مواعظ آمده: ابوذر مى‏گويد: روزى در مدينه به مسجد النّبى رفتم، پيامبر(ص) را در آنجا ديدم، تنها بود از وقت استفاده كرده به محضرش رفتم، و تقاضاى موعظه كردم...» آنگاه پيامبر(ص) به سؤالات ابوذر پاسخ مى‏داد، و مواعظ آن حضرت بسيار طول كشيد.(20)

فرازى از سخنان پيامبر(ص) به ابوذر در رابطه با ارزش وقت و استفاده صحيح از آن اين بود: «اى اباذر! بر خردمندى كه عقلش مغلوب هواى نفسش نيست لازم است كه ساعات شبانه روز خود را به چهار بخش تقسيم كند: 1ـ بخشى از آن را به مناجات با خدا و ارتباط با ذات پاك او بپردازد، و بخش دوم رابه حساب رسى خود اختصاص دهد، و بخش سوم را به تفكر در مخلوقات خدا بگذراند، و بخش چهارم را به بهره مندى از لذّات و شادى‏ها و آسايش از راه حلال مصرف كند، چرا كه اين بخش از آسايش‏و بهره از لذّات، حامى و كمك براى استفاده از سه بخش قبل است، و موجب شادى قلب و تفريح روح خواهد شد.»(21)

2ـ امامان (ع) حتى در زندان و در سخت‏ترين شرايط از وقت استفاده مى‏كردند، مطابق بعضى از روايات، امام رضا(ع) مدتى در زندان سرخس تحت نظر بود، اباصلت هروى مى‏گويد: براى ديدار آن حضرت به كنار زندان رفتم، و از زندانبان تقاضاى ملاقات با امام را نمودم، او گفت نمى‏توانى با امام(ع) ملاقات كنى. گفتم: چرا؟ گفت: امام شبانه روز مشغول نماز و عبادت است، وقت ملاقات ندارد، در يك شبانه روز هزار ركعت نماز مى‏خواند. فقط ساعتى در آغاز روز، و قبل از ظهر و ساعاتى هنگام غروب، در محل نماز خود به راز و نياز با خدا مشغول است و نماز نمى‏خواند...(22)

3ـ عنوان بصرى پيرمرد 94 ساله از اصحاب امام صادق(ع) بود، گاهى به محضر امام صادق(ع) مى‏آمد و پس از شنيدن مواعظ آن حضرت، در آنجا مى‏نشست، بى‏آنكه كارى داشته باشد، نشستن او به طور طبيعى موجب آن مى‏شد كه وقت امام(ع) تلف شود، روزى امام صادق(ع) به او فرمود: «من مردى هستم كه كار و زندگى دارم، و در عين حال در ساعاتى از شب و روز ذكرهايى دارم كه بايد انجام دهم، مرا از عبادت بازمدار.» (يعنى برخيز و برو)

عنوان بصرى برخاست و رفت، روز بعد به محضر امام صادق(ع) آمد، و پس از شنيدن مواعظ آن حضرت، باز بيش ازاندازه در حضور آن حضرت نشست، كه باعث اتلاف وقت امام مى‏شد، امام به او رو كرد و فرمود: «قم عنّى فقد نصحت لك، ولاتفسد علىّ وردى، فانّى امرء ضنين بنفسى؛ برخيز و از اينجابرو(نصيحتى كه خواستى) آن را انجام دادم، ذكر و عبادتم را تباه نساز، من كسى هستم كه به وجود خود (و به وقت و عمرم) بخل و دريغ دارم) تا مبادا وقت عزيزم به هدر رود) پس برخيز برو.»(23)

بر همين اساس پيروان راستين امامان(ع) از علما و مراجع و ساير اولياء، به پيروى از امامان(ع) به اوقات خود احترام شايانى مى‏كردند، و به همين علت به درجات عالى رسيدند. يكى از اين علما و مراجع، مرحوم آيت اللّه العظمى شيخ محمد حسن نجفى معروف به صاحب جواهر(مؤلف جواهرالكلام) است، اين مرد بزرگ بر اثر اهمّيت دادن به وقت، اين كتاب را كه شامل فقه استدلالى همه ابواب فقه است و در بيش از 40جلد تأليف شده، به رشته تحرير درآورد، و چنين كتاب ارزشمندى رابه جهان بشريت تحويل داد، نقل شده يكى از پسرانش از دنيا رفت، او از آن با خبر شد، دست از قلم كشيد و كنار جنازه پسر آمد، و پس از تلاوت آياتى از قرآن، همانجا بقچه خود را گشود، و از فرصت استفاده نمود، و مشغول نوشتن كتاب جواهر شد، تا حاضران از غسل و تكفين پسرش فارغ شوند. به اميد آن كه به موضوع وقت، كه مسأله سرنوشت ساز است اهمّيت بيشتر بدهيم، تا به روسفيدى دنيا و آخرت نايل گرديم.

1. صحيفه سجاديه، دعاى بيستم، بند 6.

2. همان، بند 29.

3. بحارالانوار، ج 77، ص 78.

4. غررالحكم، ج1، ص 252.

5. نهج البلاغه، حكمت 39.

6. سوره عصر، آيه 1.

7. سوره مؤمنون، آيه 3.

8. همان، آيه 78.

9. سوره زمر، آيه 56.

10. سوره فاطر، آيه 37.

11. سوره بقره، آيه 189.

12. كنزالعمّال، حديث 43490.

13. غررالحكم، ج 1، ص 394.

14. همان، ص 252.

15. اصول كافى، ج 2،ص 136.

16. نهج البلاغه، حكمت 363.

17. همان، حكمت 21.

18. لئالى الاخبار، ج 1، ص 16.

19. اين مواعظ در 19 صفحه بحار ذكر شده است ـ بحار، ج 77، ص 72 تا 93.

20. همان، ص 72.

21. همان، ص 74 و 73.

22. عيون اخبار الرّضا، ج 2، ص 183 و 184.

23. بحار، ج 1، ص 224 تا 226، به طور اقتباس.

/ 1