يكي از فضايل و خصايص حضرت زينب(س) مقام علمي اوست، او زني دانشمند، سخنور، فصيح و بليغ بود و نايب خاص امام حسين عليهالسلام در بيان حلال و حرام الهي بود و روايت است كه در اسارت هنگامي كه امام سجاد عليهالسلام بيمار بودند مردم در حلال و حرام به زينب(س) مراجعه ميكردند و او هم پاسخ آنان را ميداد5.امام صادق عليهالسلام براي جواز چاك دادن گريبان در مصيبت فقدان پدر و برادر و... به فعل و عمل زينب عليهاالسلام در جريان كربلا استناد ميكند6.و از اين سخن امام سجاد عليهالسلام كه در خطاب به عقيلهي بني هاشم ميفرمايد:«يا عمه انت بحمد اللّه عالمه غير معلمه وفهمه غير مفهّمه»7.«عمه جان تو بحمد اللّه عالمهاي هستي بدون اين كه معلم داشته باشي و تو فهميدهاي هستي بيآن كه كسي مطالب را به تو ياد داده باشد». پي ميبريم كه زينب كبري(س) علم و دانش خود را از طريق ديدن استاد و معلم به دست نياورده، بلكه از جانب خداي تعالي به آن حضرت اعطاء شده است.دربارهي پايان زندگي آن شيرزن كربلا اختلاف است و روشن نيست كه در كجا به جوار حق رفته است در مدينه؟ دمشق؟ يا قاهره؟ ولي آنچه مسلم است اين است كه پس از بازگشت از شام مدت زيادي زنده نبود و در غروب روز پانزدهم رجب سال 62 هجري به جوار حق شتافته است.8
شيوهها و سياستهاي تبليغي زينب عليهالسلام
چنانچه عاشورا را پديدهاي بدانيم كه به وجود آورنده آن حسين بن علي عليهماالسلام باشد پرورش دهنده اين پديده زينب دختر علي عليهماالسلام خواهد بود.وظيفهي مهم او پس از عصر عاشورا، پاسداري از نهضت خونين امام حسين عليهالسلام و رساندن پيام «هيهات منّا الذله» او براي جهانيان است.او راه سخت و دشواري را در پيش دارد. او بايد در بين جمعيتي سخن بگويد كه گويي گوششان ناشنوا و چشمانشان نابيناست و در حماقت و ناداني كامل به سر ميبرند.او بايد از اين پس آگاهانه بيانديشد و تصميم بگيرد و بايد از هر حال و شرايط و از هر وضعيت و موقعيت خوب استفاده كند و با زبان حال و قال آنان را از غفلت بيدار كند و به آنان آگاهي و شناخت بدهد تا احساس مسئوليت كنند و آنگاه خواه ناخواه شورش و انقلاب پديد آيد.خطبههاي آتشين و بلند پايهي حضرت زينب(س) همه نقشههاي شوم يزيديان را بر آب كرد و همچون رعد و برق، روشنگر و كوبنده بود كه تمامي بافتههاي سي و چند سالهي بنياميه را از بين برد و شورشي بنيادين عليه بنياميه برنامهريزي كرد و كاخ اُمويان را براي هميشه لرزاند و واژگون كرد.سياستها و شيوههاي تبليغي آن بانوي بزرگوار:1 ـ گريه و فغان و برپايي مجالس عزاداري و سوگواري:پس از اينكه امام عليهالسلام و اصحاب باوفايش به شهادت رسيدند زينب(س) به سرعت به طرف ميدان حركت كرد و وقتي كه بدن خونين و پاره پاره برادر را ديد شيوه كنان گفت:«وا اخاه وا سيداه وا اهل بيتاه و سپس گفت: ليست السماء اطبقت علي الارض وليت الجبال تدكدكت علي السّهل»9.«اي كاش آسمان بر زمين ويران ميشد و اي كاش كوهها از هم ميپاشيدند و به بيانانها ميريختند.»و زماني كه به پيشنهاد شمر لعين كاروان اسيران را از كنار بدنهاي قطعه قطعه شدهي شهيدان عبور ميدادند و زينب(س) پيكر شهدا و بدن پاره پاره شده برادرش را ديد خم شد و بدن پاره پاره برادر را در آغوش گرفت و دهانش را روي حلقوم بريده برادر نهاد و ميبوسيد و ميگفت:«يا اخي لو خيرت بين الرحيل والمقام عندك لاخترتُ المُقام عندك وَلَوْ اَنَّ السُّباعَ تأكُلُ من لَحْمي»10.«برادرم، اگر مرا بين سكونت در كنار تو ـ كربلا ـ و بين رفتن به سوي مدينه مخيّر مينمودند، سكونت در نزد تو را برميگزيدم، گرچه درندگان بيابان گوشت بدنم را بخورند.